" وقتی که مالکیتی حدود 65 تا 70 درصد داشته باشید، فوتبال را برای حریف خواهید کشت. هنوز به آن جا نرسیده ایم اما خواهیم رسید. با فوتبال حریف را خواهیم کشت. زندگی را به این شکل از آن ها می دزدیم." برندان راجرز سپتامبر 2012
راجرز در دیدار های خانگی پیاپی مقابل نوریچ و کارلایل شانس اثبات حرف هایش و راه انداختن موتور تیم در این فصل را داشت اما با وجود 120 درصد مالکیت، در کسب نتیجه مورد انتظار ناکام ماند تا نشان دهد هرچه حرف های او بی اساس بود، از موتور لیورپول هم به جای احتراق، دود سیاه رنگ آزار دهنده ای بیرون می آید.
هواداران لیورپول دیدگاهی به مانند سرنوشت آنچه برای روی هاجسون اتفاق افتاد دارند. کار او هم با لیورپول در آنفیلد مقابل تیم دسته دومی نورتهمپتون به پنالتی کشید. "آن ها رقیب قدرتمندی خواهند بود". این را هاجسون گفته بود. این آغاز سقوط او بود. چهارشنبه، پنج سال و یک شب پس از آن بازی بود. همه چیز به آن شکل به پیش رفت و نتیجه تقریبا همان شد. تقریبا. اگر ناپلئون واترلو را داشت و هاجسون نورتهمپتون را، راجرز از کارلایل جان سالم به در برد. فراری که شاید مرگ را به تعویق بیندازد.
این سومین شب مصیبت بار راجرز در دیدار مقابل تیمی از لیگ های پایین تر در آنفیلد بود. ناتس کانتی کار را به وقت اضافه کشاند، میدلزبرو تا پنالتی ها پیش رفت و چیزی نمانده بود که کارلایل قدمی جلوتر بگذارد. اما آدام بوگدان مجار ستاره غیر قابل انتظار بازی لقب گرفت و با مهار سه ضربه پیروزی را به ارمغان آورد.
راجرز در دریایی از خوش بینی غوطه ور است. آنقدر که بتواند انفجار اتمی را منجر به پیدایش بهاری مطبوع بداند. او مشکلی با انتقاد ها ندارد اما تیمش در هرج و مرج غوطه می خورد. زبان بدن بازیکنان می گوید که آن ها برای حفظ جایگاه مربی خود تلاش نمی کنند.
برای دانستن حد و حدود بحرانی که راجرز درگیر آن شده باید به صحنه گل خوردن بوگدان توسط تیمی دسته دومی دقت کرد. آن ها به شکلی آماتور از درک آساموا مهاجمی 34 ساله حریف گل خوردند. مهاجمی که در شش سال اخیر در پنج باشگاه، شامل دو باشگاه کره ای و یک باشگاه بلغار، بازی کرده است.
لیورپول در قریب به اتفاق بازی صاحب توپ و میدان بود. اما این مالکیت به واقع بی اثر بود. این در حالی بود که راجرز به مانند همه مربیان تحت فشار و استرس، از تیمی قدرتمند در میدان استفاده کرده بود. او از چهار نفر از پنج عنصر اصلی دفاعی خود استفاده کرده بود و در خط حمله هم دنی اینگز جایگزین کریستین بنتکه مصدوم شده بود.
چهل و هفت ضربه در 120 دقیقه. این آمار لیورپول بود اما از زمانی که گل تساوی دریافت شد، حملات منظم با تلاش های عصبی تبدیل شدند. اینکه چند بار آن ها از فواصل بعید شوت زنی کردند را فراموش کرده ام. اما طبق آمار یازده ضربه از ضربات در این بازی توسط مدافعان مرکزی لیورپول شلیک شد.
" تنها مسئله زمان بین ما و استفاده از موقعیت ها فاصله می اندازد." این لجبازی راجرز پس از ناکار آمدی روش هایش برای ایجاد موقعیت های جدی است. حتی شوالیه ای با کلاه خود هم می داند که عملکردش، بیشتر از امید ها و رجز هایش مورد قضاوت و فایده واقع خواهد شد.
اما مهم ترین جمله او پس از دیدار نوریچ بود. او گفت که "از زمانی که به باشگاه آمدم یک احساس اضطراب را اطراف تیم حس کردم اما پیش رفتیم و دوباره این استادیوم برای ما تبدیل به یک قلعه نفوذ ناپذیر شد. متاسفانه باید قلعه خود را از نو بنا کنیم." این مشکل اصلی راجرز است. او زمان و منابع مالی کافی را داشته است. این ها کلیدی ترین عنصر های موفقیت برای مربیان فوتبال هستند. اما حتی او با همه امید هایش پذیرفته که به پله اول بازگشته است.
من هم فکر می کنم که وقتی راجرز برود، دلمان برایش تنگ شود. این روزها شعار های هواداران حریف که "تو فردا صبح اخراج خواهی شد"، تنها با صدای هو کردن از سوی هواداران خودی روبرو می شود. همه چیز خبر از آخرین روزهای برندایسم می دهد.
یادداشت های اخیر:
سوال بزرگ: چطور می توان از بنتکه و استوریج در کنار هم استفاده کرد؟
برندان راجرز و "فلسفه"ای که زیر سوال رفته است
وقتی راجرز از رمانتیک به رئالیسم رسید
راجرز و کابوس روبرو شدن با برنامه عجیب نیم فصل
ده راه پیش روی راجرز برای بازسازی لیورپول