به گزارش مارکا، ژاوی در مورد موارد زیر صحبت کرد.
کار لوئیز انریکه چطور است؟
از شما انتظار زیادی دارد. اگر شما عرق بریزید، همانطور که در زبان محلی میگوید `در قلبتان عروسی خواهد بود`*. نتیجه میدهد. باید تلاش کنید.
لویس فن خال هم شما را همانطور تحت فشار قرار داد:
به همین خاطر تا ابد از او به خوبی یاد میکنم. او بیشتر دوست داشت بازی مستقیم داشته باشیم. یک روز شما را جلو همه تحقیر میکرد، یک روز هم به من میگفت زیدان. به همین شکل. مثبت است. وقتی در تیم اصلی هستید فکر میکنید همیشه اینگونه است اما به یکباره بچه 18 سالهای از تیم B میآید شما را زنده زنده قورت میدهد.
با توجه به شناخت شما از فن خال، نقش وی در انتقال والدز و ده خیا را چطور دیدید؟
ویکتور نمیداند چه شده است. در آن زمان فن خال به او کمک کرد که به یونایتد برود اما به ناگهان چیزی بین این دو اتفاق افتاد. هر دو کاراکتر محکمی دارند. در مورد ده خیا اما میدانم که هیچ حقهای نداشته است. او بسیار آدم رک و صادقی است. از اینگونه انسانها خوشم میآید. آدم قابل اعتماد. که البته به معنی نبودن اشتباه در آنها نیست.
این همه سال بازی شما چطور گذشت؟
با جام و افتخارات شما لذت میبرید. مثلا بازی در فینال چمپیونزلیگ. بعد از فینال دور من جمع شدن، بازی را بردیم و همه به من احترام گذشتند اما نه به خاطر اینکه بردیم. به دلیل اینکه چطور این کار انجام شد. برای اطلاع شما باید بگویم که چند سال پیش انقدرها زیبا نبود. مخصوصاً سبک بازی ما. چند سال پیش سردبیران میگفتند که دوران ما تمام شده و سبک ما قدیمی شده است و مشخص است که من دنبال اشتباه خودم بودم.
قبل از رسیدن سبک بازی شما به "قد کوتاه ها" (اشاره به سبک بازی بارسلونا که روی زمین بازی میکرد و اکثر بازیکنان آن کوتاه بودند/مترجم).
افتضاح بود. دوران سختی بود. بقیه کوتاه آمدند اما من شخصیت قوی داشتم. من همیشه در مورد سبک بازی بارسلونا رادیکال بودم.
وقتی شما باختید، بقیه از اعتقاد به آن سبک دست برداشتند که البته در جام جهانی 2010 این سبک دوباره جان گرفت.
بله اما انتقادها بیشتر از مردم عادی بود. ما مارچنا، پویول، هیرو و ویسنته دل بوسکه را داشتیم. دل بوسکهای که آرامترین فردی است که من به چشم دیدم. حتی زمان به ثمر رسیدن گل قهرمانی همه خوشحال بودند و ویسنته آرام آنجا ایستاده بود. یادم میاید که پس از بازی با سوئیس به او گفتم که از هر 100 بازی یکی را مثل این میبازیم و خوشحالم که سبک بازی را عوض نکرد.
تو در زمان ریکارد روی نیمکت بودی...
نه. این یک اشتباه است که همه مرتکب میشود. من فقط مقابل موریسیا نیمکت نشین بودم. که البته در آخر گل زدم. با این حال وقتی شما در گوگل اسم ما را میزنید میبینید که همه میگویند ریکارد به ژاوی اطمینان نداشت. نه. اصلا. اتفاقی که افتاد منفی بودن اتمسفر تیم بود.
پس از آن دوران ال کلاسیکوها آمد و دعواهای شما...
تصویر خوبی نبود. ایکر در این مساله شایسته است. او عصبانی بود و به من و پویول زنگ زد. ما آرام بودیم و به او گفتیم که `مشکلت چیه`. به او گفتم که هر دو تیم باید نسبت به خود انتقاد داشته باشند. پس از آن با هم صحبت کردیم و همه چیز آرام شد. با دل بوسکه صحبت کردیم. ایکر فرد فوق العادهای است. میدانم که شما در رسانههای مادرید چقدر با وی بد رفتار کردید. او حیاتی بود. همیشه مراقب تیم ملی بوده است.
آیا قانع کردن شما به صلح کار سختی بود؟
نه. ما فهمیدیم که کار اشتباهی کردیم.
برگردیم به خودت. بدترین دورانت در بارسلونا کی بود؟
بین 2000 تا 2003 که به فلسفه باشگاه اعتقادی نداشتم. به خانه بر میگشتم و با خودم میگفتم که دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. بالاخره باید بروم چون هیچکس به من اعتقادی ندارد. روزنامهها را میخواندم و میدیدم که همه میگویند ما هیچوقت قهرمان اروپا نخواهیم شد. با دوستانم در تیم ملی صحبت کردم و آنها به من بسیار انرژی دادند.
پس تلاش کردی که جدا شوی؟
در سال 2008 قرار بود باشگاه من را بفروشد. مادرید ما را برده بود. به باشگاه رفتم و گفتم که اگر پیشنهادی آمد من را بفروشید. با مدیر برنامههایم صحبت کردم و یک پیشنهاد از بایرن مونیخ داشتم. رومینیگه من را میخواست. پس از آن پپ آمد که به من گفت نباید بروم. گفت تیم را بدون من نمیتواند تصور کند. پس من ماندم.
جنجالها در مورد مسائل سیاسی چطور؟ آیا سیاسی شدن باشگاه شما را اذیت نمیکرد؟
چرا. احساس ناراحتی میکردیم اما باشگاه کاتالانی بود و رئیس کاتالانی ما یعنی لاپورتا هم سیاسی بود. پس باشگاه سیاسی بود. با این حال من حال افرادی که میگویند باشگاه نباید سیاسی شود را هم درک میکند. این یک باشگاه جهانی است. از نظر من نباید سیاسی شود. نه باشگاه ما نه فوتبال به صورت کلی. با این حال این اتفاقات غیر قابل جلوگیری است.
در مورد سوتها بر علیه پیکه؟
اگر سیاسی باشد باید من یا سرجیو بوسکتس را هم هو میکردند. جرارد دوست دارد مرکز توجه باشد. من اینگونه نیستم. من فقط زمانی که توپ را در زمین دارم دوست دارم مرکز توجه باشم. جرارد دوست دارد دیده شود و جوک بگوید اما هواداران جوک او در مورد رئال مادرید را دوست نداشتند. پس هو شد. به همین راحتی. من هیچگاه جوک نگفتم و اینیستا هم همینطور است. پیکه این کار را میکند. حتی اهمیتی هم برای او ندارد. در کنفرانس مطبوعاتی او گفت که اهمیت نمیدهد پس اذیت نمیشود. او اهمیت نمیدهد. من هم نه او نه هیچکس دیگری را هو نمیکنم.
* ترجمه دقیق ضرب المثل کاتالانی قابل ترجمه نیست!