لینک قسمت اول: https://www.tarafdari.com/node/347260
لینک قسمت دوم: https://www.tarafdari.com/node/347984
-------------------------------------
مشکل بازیکنان 16 ساله
همه بازیکنان آکادمی به تیم اصلی نمی رسند. این واقعیت آنقدر واضح است که مربیان و آموزش دهندگان در لاماسیا از روز اول کودکان را برای روزی که باشگاه را بالاخره ترک می کنند آماده می کنند. این همواره دردناک است، چگونه یک بازیکن می تواند در تیمی بهتر از بارسلونا باشد؟
در طی سال های اخیر باشگاه های زیادی هستند که بازیکنان لاماسیا در آن به شدت مورد استقبال قرار گرفته اند. اتفاقی که دو دلیل دارد: یکی آینده نامشخص در بارسا و دیگری مسائل مالی است. دلیل اول ارتباط زیادی با موفقیت دوره گواردیولا دارد.
مهم ترین نکته برای موفقیت آکادمی این است که مربی در تیم اصلی را روی بازیکنان جوان باز کند، کاری که گواردیولا به بهترین شکل انجام داد. بدون بوسکتس و پدرو پپ چه می توانست بکند؟ کار خوب پایه ای در پرورش بازیکنان باعث توقف سیستم بارسلونا شد. حالا بازیکنان به سختی تیم اصلی می رسند و با خودشان فکر می کنند: "اگر بازیکنان بارسا بی اکنون مجبور به ترک باشگاه هستند، آن ها من را هم به همین شکل بیرون می کنند."
دلیل دوم، مسئله اقتصادی، به قوانین بر می گردد. بارسلونا قرارداد بازیکنانش را بدون هیچ مشکلی تا 16 سال تمدید می کند، زمانی که آن ها می توانند اولین قرارداد کاری خود را با باشگاه ها منعقد کنند و طبق قوانین فیفا، با رعایت کردن شرایطی باشگاه خود را عوض کنند.
تیم های انگلیسی، که تلاشی برای پرورش بازیکنان جوان نمی کنند، پول خود را خرج استعداد های خارجی آماده می کنند. هر ساله بازیکن های زیادی به همین شکل تطمیع می شوند تا به انگلستان نقل مکان کنند.
قرارداد های استاندارد
وقتی بارسا قرارداد یک بازیکن رده Cadet (بازیکنان 15 ساله) را تمدید می کنند، این بازیکن برای 3 سال آینده که 3 مرحله نهایی پیشرفت او هستند، به ترتیب 8 هزار، 10 هزار و 12 هزار یورو در سال اول، دوم و سوم کسب می کند. باشگاه این پیشنهاد استاندارد را به تمام بازیکن ها ارائه می کند و به آن ها شانس بازی در تیم Juvenil B را می دهد (تیم دوم زیر 19 ساله ها). تنها بهترین ها به تیم Juvenil A می رسند. در یک اتفاق رایج، هر ساله بازیکنان جوان زیادی پیشنهادات زیادی از لیورپول، آرسنال، منچستر سیتی، یوونتوس و رم دریافت می کنند، که به آن ها 150 هزار یورو در سال به علاوه تمرین با تیم بی و یک سال بازی در رده Juvenil را پیشنهاد می کند و حتی شانس بازی در تیم اصلی نیز در نظر گرفته می شود.
جواب بازیکنان؟ فابرگاس از باشگاه رفت. همینطور پیکه، بلرین و خیلی بازیکنان ذیگر. این روز ها تیم های زیر 19 سال مشکل گلزنی دارند، چرا که در سال های اخیر از طرف تیم های خارجی غارت شده اند. بازیکنانی مثل سانابریا، بوئناکاسا، کانوس و اولمو همه باشگاه را به مقصد تیم هایی مثل رم، یوونتوس و لیورپول ترک کردند.
ایجنت های بازیکنان کاملا بر علیه باشگاه کار می کنند. حتی بچه های 12 ساله ایجنت خودشان را دارند و بارسلونا هنوز راهی پیدا نکرده (یا شجاعت آن را نداشته) که در مقابل این بهره کشی اقتصادی از کودکان بایستد. در اروپا، تنها آیاکس در مقابل ایجنت هایی که بازیکنان زیر 16 ساله را تحت پوشش خود می گیرند ایستادگی می کند.
تعهدات خطرناک
در مورد مشکل بازیکنان جوان، فیفا در فکر برداشتن یک قدم اساسی و ایجاد قانونی است که ایجنت ها را از دخالت در مسائل اقتصادی بازیکنان کمتر از سنی خاص منع کند.
بارسلونا برای مقابله با سودجویی ایجنت ها، باید وفاداری بازیکنانش به باشگاه را تقویت کند، با تخصیص تمرینات خاص برای پیشرفت شان و قانع کردن آن ها که بارسلونا بهترین مکان برای پیشرفت هر چه بیشتر و موفقیت در آینده است، چه در تیم اصلی بارسلونا و چه در تیم های دیگر. بدون پذیرش تعهدات خطرناک (مثل قرارداد بسته شده با اویر، بارترا، دوس سانتوس و تیو)، جایی که قرارداد تنها بعد از آن بسته شد که به آن ها قول حضور در تیم اصلی داده شد، با وجود آنکه برای حضور در تیم اصلی به اندازه کافی خوب یا آماده نبودند.
گزینه قرض دادن بازیکنان به خوبی مورد استفاده قرار نمی گیرد. پپ سگورا، مربی سابق بارسلونا، لیورپول و المپیاکوس، اعتقاد دارد که 10% از ترکیب تیم بی باید از بازیکنانی که در تیم اصلی هم بازی می کنند تشکیل شود، 40% بازیکنان باید قرض داده شوند و بقیه باید در کنار بازیکنان زیر 19 سال در تیم دوم بازی کنند. تصمیمات سخت باید اتخاذ شوند تا فلسفه باشگاه به رکود نرسد.
در حال حاضر، اوضاع اصلا اینطور نیست. صدمه وارد شده بسیار بزرگ است، که هر روز با نرخی هشدار دهنده در حال افزایش است و بارسا در حال آسیب رساندن به آینده بازیکنان با استعداد خود است.
پسرفت لاماسیا در نمود اعداد
ژاوی تورس (بتیس)
نولیتو، پلاناس و فونتاس (سلتا)
تیاگو (بایرن مونیخ)
ویکتور وازکز (کلاب بروژ)
بوسکتس، پدرو، مونتویا و ماسیپ (بارسلونا)
ویکتور سانچز و آبراهام (اسپانیول)
روچینا و اویر (گرانادا)
بوتیا (المپیاکوس)
رومئو (چلسی)
در مجموع 16 بازیکن که در یک زمان در لاماسیا بازی می کردند به فوتبالیست های حرفه ای تبدیل شدند. تعداد کمی در سطح اول ماندند و بقیه در حال تلاش برای پیدا کردن باشگاه و شرایط مناسب هستند. این بازیکنان قسمتی از تیم دوم بارسلونا در فصل 2008/09 بودند، اولین فصل لوچو در تیم بی و پپ در تیم اصلی.
در عرض دو سال آینده، زمانی که پپ و لوئیس انریکه هنوز در باشگاه بودند، 9 بازیکن دیگر نیز آماده بودند.
بارترا، رافینیا، سرخی روبرتو (بارسلونا)
جاناتان سوریانا (ردبول سالزبورگ)
مونیسا (استوک سیتی)
جاناتان دوس سانتوس (ویارئال)
سرخی گومز (سلتا)
تیو (پورتو)
دلوفئو (سویا)
مجموع 25 بازیکن تراز اول در 3 فصل. آنچه در آینده برای آن ها اتفاق افتاد به عوامل مختلفی بستگی داشت: عامل شانس و مصدومیت ها، بلوغ فردی و حرفه ای، انتخاب تیم، انعطاف پذیری و ...
در سال 2011/12، اوزه بیو به مربی گری تیم بی رسید. بعد از 3 سال و نیم مربیگری، این ها بازیکنانی هستند که او پرورش داد:
اوری روسل (اسپورتینگ لیسبون)
کوئنکا (دپورتیوو)
پاتریک (لاتزیو)
لومبان (الچه)
لوئیس آلبرتو (مالاگا)
دنیس سوارز (سویا)
منیر, سندرو (دقایق محدود در بارسا)
در واقع، اوزه بیو 8 بازیکن که در سطح اول فوتبال بازی می کنند پرورش داد. از لوچو با 25 بازیکن در 2 سال، به اوزه بیو با 8 بازیکن در نزدیک به 4 سال. این اعداد ارتباطی به "شانس مربی و نسل خاص بازیکنان" ندارد، بلکه به عملکرد و نحوه برخورد مربی با بازیکنان با استعداد مرتبط است. اوزه بیو با بازیکنی مثل گریمالدو، سمپر، آداما، دونگو، سندرو و منیر کار می کرد، با این حال تنها 33% از امتیازات ممکن را در فصل آخرش به دست آورد، چیزی که در نهایت به سقوط بارسا بی منجر شد.
اما نتایج آخرین چیزی هستند که اهمیت دارند. لاماسیا و به طور خاص تیم بی وظیفه بازیکن سازی را بر عهده دارند. بعد از 4 سال از زمانی که لوئیس انریکه تیم بی را ترک کرده است، ما هنوز شاهد بازیکنی نبوده ایم که از تیم دوم به تیم اصلی برسد و دقایق معنی داری بازی کند. حتی بازیکنانی که مقدار معقولی در تیم اصلی بازی کردند (مونتویا، بارترا و رافینیا) توسط لوئیس انریکه پرورش یافته بودند، نه اوزه بیو.
مردی که توسط شخص روسل انتخاب شده بود تا وظیفه مربیگری بارسا بی را بر عهده بگیرد، نه تنها باعث سقوط تیم شد، بلکه بازیکنان ضعیف و بی کیفیتی را جذب کرد (کیکو فمنیا، لوباتو و لومبان) و در عین حال یکی از با استعداد ترین نسل هایی که باشگاه به خود دیده است را هدر داد.
گریمالدو، سمپر، آداما، دونگو، منیر و سندرو می توانند پایه یکی از قدرتمند ترین های لیگ دسته دوم اسپانیا باشند؛ نه تنها تیمی با این بازیکنان نباید سقوط بکند، بلکه این بازیکنان همین الان می توانند آماده حضور در لالیگا باشند، مسئله ای که در حال حاضر اتفاق نیفتاده است.
چه اتفاقی در لاماسیا در حال وقوع است؟
وقتی مربی فعلی تیم بی در یک کنفرانس مطبوعاتی می گوید: "ارزش های لاماسیا در حال افول هستند و اکنون می توانیم آن را در بارسا بی ببینیم."، مسئله مهمی به وقوع پیوسته است و به این معنی است که اشتباهات سطح بالایی صورت گرفته اند. این جملات توسط جوردی وینیالس گفته شدند، کسی که سعی می کرد تا به بازیکنانش هشدار بدهد و آن ها را هشیار کند، صحبتی که نتیجه عکس در پی داشت. این دلیلی است که با آلبرت بنایگس، یک مربی کارکشته که 2 دهه در لاماسیا کار کرده است مصاحبه ای صورت گرفت.
درباره صحبت های وینیالس، بنایگس قانع شده است که آن ها تنها یک استراتژی برای انگیزه دادن به بازیکنانش بوده اند: "وینیالس میخواست آن ها را هیجان زده کند تا در بالاترین سطح خود بازی کنند".
با این حال، این به معنی نیست که صحبت های او درست نبودند. "تیم دوم بار ها سقوط کرده است و ما هیچ گاه به این شکل تغییر مربی را ندیدیم؛ به نظر می رسد که این مسئله بیشتر به نسل جدید بازیکنان مرتبط باشد. ما درباره بازیکنانی صحبت می کنیم که رفتار درستی ندارند، بازیکنانی که دوست ندارند تعویض شوند، چیزی که قبلا به هیچ وجه در لاماسیا دیده نشده بود. حتی بعضا تا 4 بازیکن دیر به جلسات تمرینی می رسیدند… همه این مسائل از عدم مسئولیت پذیری نشات می گیرد."
اوضاع حال حاضر
اوضاع فعلی خوب نیست و همه، از طرفداران و بازیکنان تا مربیان علت را جویا می شوند. چه چیزی در سال های اخیر تغییر کرده است؟
بنایگس در این مورد دیدگاه خودش رو دارد: "رفتن الکسانکو و آمور از باشگاه آغازگر یک افول در لاماسیا بود و زمان تنها وضعیت را بدتر کرد. تغییرات زیادی در شرایط ایجاد شده اند؛ برای مثال، وقتی بازیکنی در سنین پایین رفتار بدی از خود نشان می دهد برای کار خود تنبیه می شود. اما وقتی همین اتفاق برای بازیکنی در سنین بالاتر یا با سطح فنی بالاتر به وقوع می پیوندد، جریمه ای در نظر گرفته نمی شود. این مسئله چند سال است که در آکادمی بارسا وجود دارد و به ضرر بازیکنان است. زمانی که من در باشگاه بودم، ما با چنین اتفاقاتی بسیار جدی برخورد می کردیم. برای مثال، یک بار بازیکنی از رده Cadete (زیر 15 ساله ها) از خود رفتار های بد در خانه و مدرسه نشان داد. ما او را مجبور به تمرین با رده Benjamin (کودکان خردسال) و حمل وسایلشان کردیم. در کنار این، ما به او اجازه ندادیم تا با تیم ملی اسپانیا و کاتالونیا تمرین کند و قراردادش با نایکی را لغو کردیم. این ها در آینده به او کمک کرد."
بازیکنان کامرونی
بنایگس ادامه می دهد: "زمانی که روسل/بارتومئو کنترل باشگاه را در دست گرفتند، پرونده ای به وقوع پیوست که مدیریتشان را زیر سوال برد. موضوع درباره دو بازیکن بسیار با استعداد از کامرون است، که تمامی مربیان به آن ها اعتقاد داشتند و هیئت مدیره تصمیم گرفت که آن ها را از باشگاه بیرون کند. الان، یکی از آن ها بهترین بازیکن آینتراخت فرانکفورت است و دیگری در انگلستان بازی می کند. اما قبل از رسیدن به این نقطه، آن ها در چند کشور سرگردان شدند و در خیابان ها زندگی می کردند. همه این ها به خاطر یک نفر به وقوع پیوست؛ من این اتفاقات را طی دو جلسه ناهار به جوردی مستره (یکی از مدیران اجرایی باشگاه) توضیح دادم، اما او نمی خواست صحبت های من را بشنود. یکی از بازیکنان در پاریس گم شد، زمانی که پدرش به علت نداشتن ویزا در پاریس زندانی بود، چرا که یکی از اعضای هیئت مدیره به این نتیجه رسیده بود که سن او برای بازی در بارسلونا کافی نبوده است؛ آن هم زمانی که من به شخصه به کامرون رفته بودم تا از واقعی بودن سنش اطمینان کسب کنم و در نهایت مشخص شد که سنش واقعی بوده است."
سقوط آزاد
نحوه اندازه گیری موفقیت یک آکادمی فوتبال نتایج نیستند، بلکه این آگاهی است که بازیکنان در طول حضورشان در باشگاه، از تیم های خردسالان تا تیم اصلی، در حال پیشرفت و بهبود هستند. قضاوت از روی نتایج به مراتب آسان تر است، اما این دیدگاه درستی به کارهای پایه ای نیست. تیم ها ممکن است یه طور دائمی نتایج خوبی کسب کنند، اما در همین حال ممکن است پروسه پیشرفت بازیکنان معیوب و ناکارا باشد.
کار فوتبالی در لاماسیا پس از سال 2010 دچار یک سقوط آزاد شده است، موضوعی که تنها یک دلیل اصلی دارد: از دست رفتن ارزش هایی که اساتید لاماسیا تبیین کرده بوند. حضور سندرو روسل به عنوان رئیس باشگاه به معنی تغییرات بسیاری بود.
او الکسانکو را از باشگاه بیرون کرد، کسی که با اعتقاد و عمل خود به ارزش های ثابت و غیرقابل تغییر باشگاه شناخته میشد؛ فردی به آگاهی و دانایی کاپیاس را اخراج کرد؛ بنایگس را تحقیر کرد و از سمتش برکنار کرد، کسی که مسئول تمامی پروسه پیشرفت بازیکنان لاماسیا بود؛ حضور اسکار گارسیا را در باشگاه ممنوع کرد، به او دروغ گفت و مجبورش کرد تا باشگاه را ترک کند، تنها به این خاطر که یک کرایفیستا بود و خود کرایف نیز توسط روسل از پست مدیریت افتخاری برکنار شده بود.
لیست اساتید، معلمان و مربیانی که بارسا را ترک کرده اند بیش از حد در حال بزرگ شدن است و در حال حاضر حتی افراد روسل، پویگ و آمور، توسط بارتومئو اخراج شد اند. حتی کوئیکه کوستا، مربی ای که به بهترین شکل پیشرفت بازیکنان در رده های سنی را بررسی و مدیریت می کرد از باشگاه بیرون شده است.
مشکل باخت در یک مسابقه یا یک جام نیست، بلکه این است که چند بازیکن لاماسیا واقعا از سال 2010 پیشرفتی در روند بازی خود داشته اند؟ استعداد های فوق العاده نسل 1991، 1992 و 1995 چگونه مدیریت شده اند؟
به جز دوره کوتاه مدیریت خوان گاسپارت، آکادمی بارسلونا هیچ گاه در چنین موقعیت خطرناکی قرار نگرفته بود. حتی در دوره سیاه 2003-2000، هیچ کس آنقدر دیوانه نبود که پرورش بازیکنان جوان را مختل کند. برای مثال، در همین مدت لیونل مسی به بارسلونا آمد.
تا سال 2010، جایی که روسل ورود پیدا کرد تا تاثیر خود را باقی بگذارد و در این کار هم موفق شد. مسئولیت لاماسیا در آن زمان با خوزه رامون الکسانکو، مردی سالم بود. فردی که صداقت، قدرت و ایده های واضح او هیچ گاه زیر سوال نرفت. با حضور الکسانکو، یک نوجوان یک نوجوان بود، یک پدر یک پدر، هر کس جایگاه خود را داشت، پرورش بازیکنان بالاتر از هر چیز دیگری قرار داشت و تنها یک چیز از آن مهم تر بود: اف سی بارسلونا. حتی پول، افراد عصبانی بالادست او و تهدید ها هم نمی توانست نظر این مدیر اجرایی لاماسیا را عوض کند. فردی که شاید جوانترین گزینه نباشد، اما بدون شک قابل اعتماد ترین فرد ممکن است. اگر در دوره او کسی اشتباهی می کرد، بهایش را می پرداخت، حتی اگر با استعداد ترین بازیکن آکادمی بود. اگر کسی نیاز به کمکی داشت، همیشه به او کمک میشد.
الکسانکو خود عدالت بود و در نهایت قربانی شد، تا سندرو روسل بتواند پستش را به دوست نزدیکش، آمور، بدهد. در آن روز، تمام مشکلات آغاز شد.
از لوچو تا اوزه بیو
اوزه بیو در سال 2011 به بارسا بی آمد تا جایگزین لوئیس انریکه ای شود که دوره ای بسیار موفقیت آمیز داشت. روسل به اسکار گارسیا به دروغ قول این پست را داده بود، مربی ای که خود را برای تیم دوم آماده می کرد و قبل از آن در تیم زیر 19 ساله ها عملکرد بسیار خوبی داشت. او در نهایت شغل مربیگری بارسا بی را به اوزه بیو داد، کسی که از همان ابتدا به علت نداشتن جاه طلبی و یک ذهنیت بازنده و ضعیف مورد انتقاد بود.
با وجود آنکه نتایج در دو فصل اول خوب بودند، اما فوتبال ارائه شده به هیچ وجه مناسب نبود. اوزه بیو از فلسفه بارسا پیروی نمی کرد و تیم تنها بر اساس استعداد های فردی نتیجه می گرفت، هر چند که همین بازیکنان نیز به درستی راهنمایی نشدند و روند پیشرفتشان خوب دنبال نشد.
تنها در فصل سوم، پس از تمام شدن دور رفت لیگ آدلانته با امتیاز بسیار پایین برای تیم دوم، اوزه بیو به چند بازیکن جوان اعتماد کرد که این اعتماد منجر به کسب رتبه سوم برای بارسا بی شد. این نتایج باعث تمدید قرارداد او برای قصل بعد شد، فصلی که به اخراج او و سقوط تیم بی بارسلونا منجر شد.
نتیجه گیری
سقوط لاماسیا اتفاقی و تصادفی نبود، بلکه به علت تصمیمات مدیریتی ضعیف سندرو روسل و بارتومئو در زمان مدیریتشان در بارسلونا به وقوع پیوست. اگر کار خاصی صورت نگیرد، با ارزش ترین آکادمی فوتبال مرگ خود را تجربه خواهد کرد و هیچ گاه به قدرت گذشته برنخواهد گشت. هر چه سریع تر تغییراتی باید انجام شوند و قدم اول انتخاب رئیسی برای باشگاه است که یکی از قطعه های اساسی هویت بارسا را بشناسد و به آن احترام بگذارد.
-------------------------------------
از اونجایی که این مقاله خیلی بلند هست برای سهولت توی خوندنش به سه بخش تقسیمش کردم. مقاله موضوعش اتفاقاتیه که توی 5 سال اخیر در لاماسیا وجود داشتن و اطلاعات خیلی مفیدی رو در مورد آکادمی بارسا داره، مسئله ای که فکر می کنم برای یه هوادار بارسا باید خیلی ارزشمند باشه.
منبع: Grup 14 - رافائل هرناندز، لوکاس رزنده و ژاوی تورس