"آلمان با خوش شانسی و با گل طلایی قهرمان یورو شد!"
"دورتموند در عین شگفتی قهرمان اروپا شد!"
"بایرن با خوش شانسی و با گل اندرسون در وقت های تلف شده قهرمان بوندس لیگا شد!"
"منچستر یونایتد در لحظات پایانی برد را با باخت عوض کرد!"
"پس از ناکامی در یورو 2000"
"بایرن در ضربات پنالتی والنسیا را شکست داد!"
"آلمان با خوش شانسی به فینال رسید و رونالدو، کان را مغلوب کرد!"
"حذف تحقیر آمیز آلمان از یورو 2004"
"آلمان در زمین خودش و در آخرین لحظات مغلوب قدرت ایتالیا شد!"
"آلمان در آخرین گام در برابر قدرت اسپانیا ناکام ماند!"
"بایرن با خوش شانسی و ناداوری، منچستر یونایتد را حذف کرد!"
"اینتر مورینیو، بایرن را ناکام گذاشت!"
"آلمان باز هم در برابر قدرت اسپانیا ناکام ماند!"
"اینتر در مونیخ بایرن را حذف کرد!"
"چلسی به طرز باورنکردنی بایرن را از رسیدن به قهرمانی در خانه ناکام گذاشت!"
"آلمان باز هم در برابر ایتالیا ناکام ماند!"
ناکامی ناکامی ناکامی! شکست و حذف پشت هم، کوتاه ماندن دست از جام، طولانی شدن حسرت افتخار (شکست ها و ناکامی ها با قدرت حریفان و پیروزی ها با خوش شانسی!). همه این ها را تجربه کرده ام، از سال 96 که طرفدار آلمان و بایرنم همه این ها را تجربه کرده ام، اما یک چیز را نه: نا امیدی.
"آن چیز که مرا نمی کشد، مرا قوی تر می کند." نیچه
این جمله عجیب ترین و شگفت انگیز ترین نقل قولی است که در تمام زندگی ام شنیده ام، آن هم از زبان یک آلمانی، ملتی که با شکست و خاکستر شدن و نابودی آشنا هستند، اما ققنوس وسط پرچمشان و نماد کشورشان، باطن تسلیم ناپذیر آن ها را نشان می دهد، ملتی که از دل خاکستر به جا مانده از جنگ جهانی اول و دوم، در کمتر از نیمی از یک قرن، ققنوس یکی از مدرن ترین و صنعتی ترین و پیشرفته ترین کشورهای دنیا را بیرون کشیدند.
اما هواداران آلمان و تیم های آلمانی و در راس آن ها بایرن مونیخ تجربه های دیگری نیز از سر گذرانده اند، طرفداری از بایرن و آلمان در آن دوران تاوان داشت، شنیدن نیش و کنایه، برچسب نژاد پرست بودن، برنده نشدن در رقابت توپ طلا، خوش شانس بودن، ماشینی بازی کردن و دورشدن از زیبایی بصری فوتبال، خشک بودن، سرد بودن، با زبانی مسخره (!) و جدیدا در اختیار داشتن بازیکنان غیر آلمانی (درست مثل انگلیس و فرانسه که اصلا بازیکن غیر بومی ندارند!) و هزار و یک ایراد ریز و درشت دیگر. دوست داشتن و هواداری از چیزی که زیباست و دل ربایی می کند آسان است، مثل بارسلونای این روزها که در نزدیک به پنج سال تبدیل به محبوب ترین تیم دنیا شده است. آلمان و تا حدی بایرن این روز ها هم از این قاعده مستثنی نیستند و متاسفانه شامل این قضیه می شوند.
در آن روزگار وقتی کسی از ما می پرسید طرفدار کجا هستی، نامی از باشگاه، شهر یا کشوری بر زبان نمی آمد، با لحنی که فقط مخصوص خودمان است می گفتیم (و می گوییم): من آلمانیام! این لحن خاص چنان در طرف مقابل اثر می کرد و جا می خورد که ابتدایی ترین واکنشش موضع گرفتن و کری خواندن بود، طرفدار منچستریونایتد است، بازیکن مورد علاقه اش کریس رونالدو، و تیم ملی محبوبش اسپانیا! طرفدار بارسلوناست، بازیکن مورد علاقه اش لیونل مسی و تیم ملی مورد علاقه اش آرژانتین! اما یک هوادار آلمانی را نمی یابید که هوادار آلمان باشد و بازیکن مورد علاقه اش (حداقل ده تای اول) آلمانی نباشد و باشگاه مورد علاقهاش آلمانی نباشد (حتی اگر آن تیم، در اندازه های بایرن مونیخ و دورتموند نباشد؛ حداقل آلمانی های زمان ما اینگونه بودند)، غرور آلمانی بودن کافی ترین چیز دنیاست، نه نیاز به ثابت کردن توانایی ها هست، نه توجیه نداشتن یک بازیکن در بین بهترین ها، نه توجیه بد شانسی، نه رد خوش شانسی، نه سروصدا کردن در اوج قدرت، نه پنهان شدن در ذلیل ترین شکست ها، ما پویا ترین و منظم ترین و پربیننده ترین لیگ فوتبال دنیا با مدرن ترین استادیوم ها و بیشترین تماشاچیان داریم، باور نمی کنید؟ هیچ اهمیتی ندارد! ما خودمان می دانیم و این کافی است، ما با کسی کاری نداریم، ما آلمانی هستیم، درست مثل بازیکنان آلمان، هیچ گاه نیاز به جار و جنجال تبلیغاتی نداریم، نیاز به خودنمایی نداریم، گران ترین بازیکنان دنیا را نداریم که بعد از دو فصل از صحنه روزگار محو شوند، نیاز به بت نداریم، هیچ طرفدار آلمانی (تاکید می کنم، مخصوصا از نوع قدیمی آن) را نمی یابید که طرفدار آلمان باشد و بر سیاست و اقتصاد و صنعت و علم و مسائل روز آلمان و موسیقی و مفاخر و تاریخ آلمان اطلاعات دقیق نداشته باشد و متعصب نباشد، درست مثل وطن و زادگاه خودش، درباره برخی موارد حتی بیشتر و شدید تر از کشور خودش! ما آلمانی هستیم، برای خودمانیم و آلمان، به عشق آن پرچم سه رنگ داغ و جذاب، پرچمی که به زودی و برای سال های طولانی بر فراز اروپا و جهان حکمرانی خواهد کرد، از شنیدن صدای سرود ملی آلمان خسته خواهید شد، از شنیدن صدای پوتین آلمانی ها بعد از فتح استادیوم هایتان خسته خواهید شد، قرون وسطی جدیدی در راه است!
به پشتوانه لیگی که می توان از دل آن سه تیم ملی قدرتمند و جوان را استخراج کرد، به تمام دنیا آماده باش می دهیم، در برزیل، سرزمین فوتبال پرستان امپراطوری خود را رسمی می کنیم، انتقام ناکامی هایمان را از گلادیاتورها خواهیم گرفت و لذت افتخارات کوتاه مدت ماتادورها را به کامشان تلخ خواهیم کرد، البته شیرها را پیشتر رام کرده ایم و آرژانتینی ها را ساکت و لاله های نارنجی مدت ها پیش پرپر!
و اما در رده باشگاهی (لیگ قهرمانان و لیگ اروپا)
منچستر یونایتد را با تمام وجود دوست دارم، چون قدرتمندند و حذف کردن هیچ تیمی در دنیا به اندازه حذف کردن شیاطین سرخ لذت بخش نیست. نگاه کردن به صورت سرخ و سفید سر الکس و لرزش دستانش و آدامس جویدن های عصبیاش شاید تسکینی باشد برای عمیق ترین زخمی که بر پیکر ما وارد شده است.
تازه ترین زخم را آبی های لندن وارد کرده اند، دست مریزاد! ما را به خود آوردید، ولی در رویارویی بعدی، نجابت به خرج نمی دهیم. پس قوی شوید و قوی بمانید.
عاشق رئال مادرید هستم، شکارچیان بی رحمی که در لباس قوهای سپید و معصوم، همه را سلاخی می کنند. ولی در برابر ما حرفی برای گفتن ندارند و هوادارانش به ما لقب "دیو سیاه" داده اند.
بارسا خوش شانس بوده است که در اوج قدرتشان و در اوج فلاکتمان دیدار داشتیم و تشنه تازه کردن این دیداریم. همین که اینیستا به ما "ترسناک ترین تیم اروپا" می گوید کافیست.
از نبرد با ایتالیایی ها لذت می برم: میلان، یووه و اینتر گلادیاتور وار، با چنگ و دندان می جنگند و درست در لحظه ای که آماده می شوی برای وارد کردن ضربه کاری، با نیرویی مضاعف برمی خیزند و ناباورانه شکستت می دهند. آماده باشید! رم را فتح خواهیم کرد!
آرسنال، لیورپول، منچستر سیتی، پاریس سن ژرمن، رم و والنسیا، مالاگا، اتلتیکو مادرید، تاتنهام، پورتو، شاختار و سایرین: با پول اعراب، روس ها، دولت، کمک های مردمی یا از هر طریقی که می توانید نیرو جذب کنید و نیرومند شوید! شکست دادن و خرد کردن یک ارتش ضعیف لذتی ندارد! لذت شکار کردن، در تعقیب و گریز و قدرتمند بودن شکار است!
MIA SAN MIA