فوتبال در گذر زمان قسمت 2:
در گذر بر فوتبال دهه ی 60 و 70 نحوه ی ساختار تیم در زمین فوتبال چه در پیشرفت تیم ها در چینش بازیکنان و سیستم های به کار گرفته شده چه در پیشرفت "بازیکن شماره 10" به طور سطحی بررسی شد و تفاوت های موجود در وظایفی که به بازیکنان محول میشد هم تا حدودی زیر ذره بین قرار گرفت و اکنون زمان نحوه ی تفاوت و پیشرفت فوتبال در دهه ی های بعدیست...
(این نوشته صرفا بر اساس عقاید فردیست و صمیمانه بابت نقایصی که ممکن است در متن وجود داشته باشد عذرخواهی میکنم.)
فوتبال دهه ی 80:
برخلاف دهه های گذشته، هیچ قدرت مطلقی فوتبال اروپا را زیر سایه نبرده بود. فوتبال نتیجه گرا که عمدتا بعد از ناکامی هلند در دو جام جهانی قبل فراگیر شده بود سبک ها را تغییر داد و سیستم های فوتبال بیشتر به سوی شلوغ کردن میانه ی زمین کشیده شد. استفاده از لیبرو که به وسیله ی بکن بائر، رودی کرول و پاسارلا یک تغییر شگرف در چینش خط دفاعی را به دنیا معرفی کرد یک بازگشت به عقب داشت و باز هم سوییپر و دفاع سه نفره به ساختار فوتبال بازگشت که عمده ی درخشش را میتوان در گاتانو اسکیرا در سال 1982 دید. استفاده از سوییپر و سیستم هایی مانند 3.6.1 و 3.5.1.1 و3.5.2 دو تعریف جدید را برای شماره 10 به وجود آورد که نتیجه ی آن اضافه شدن یک خط جدید به سه خط دفاعی، میانی و حمله بود که عمدتا به نام فضای میان خطی شناخته میشد. وظایف هافبک دفاعی از تخریب بازی حریف به نقطه ی شروع بازیسازی تیم پیشرفت کرد. نمونه ی آن را در موفق ترین هافبک دفاعی های این دهه میتوان دید که بیشتر آنها از پست سوییپر درخشش خود را آغاز کرده بودند.(بازیکنانی مانند ماتیوس و رایکارد، همچنین ستاره هایی مانند گولیت که در یک خط جلوتر بازی میکردند.)
بازیکن شماره 10:
تغییر شیوه ی بازی و تلاش تیم ها در گرفتن نبض بازی با در اختیار گرفتن میانه ی میدان (عمدتا با پیشگامی برزیل 1982 و فرانسه 1984) باعث شد که بازیکن شماره 10 بر اساس معیار های دهه ی 70 قربانی بزرگ این دهه به شمار رود. اما دو تغییر بزرگ در تعریف شماره 10، بی تردید از مهمترین پیشرفت های فوتبال در دهه ی 80 است.
از اوایل دههی 80 میلادی، بر اثر پیدایش سیستمها و تاکتیکهای تازه، بازیکن شمارهی ۱۰ به مفهم کلاسیک آن، تدریجا رو به زوال نهاد و تدریجا سنخ تازهای از بازیکنان شمارهی ۱۰ پدیدار شدند که از منظر روش بازی و دامنهی وظایف و اختیاراتی که در زمین برعهده میگیرند، گسستی اساسی از بازیکن شمارهی ۱۰ کلاسیک به شمار میروند. پرآوازهترین نمایندهی این سنخ بازیکنان تازه، لوتار ماتئوس است که گر چه در آغاز در تیم ملی آلمان عمدتا در نقش مدافع یا هافبک دفاعی ظاهر میشد، ولی در سالهای بعد بویژه در تیم باشگاهی خود اینترمیلان با پوشیدن پیراهن شمارهی ۱۰، تعبیری تازه از این شماره به دست داد.
از ویرانگر تا آفرینشگر
پلاتینی معتقد است که پدیدآمدن بازیکنانی چون ماتئوس، نتیجهی خلایی بود که با غیبت بازیکنانی در قد و اندازههای شمارهی دههای کلاسیک به وجود آمده بود. بازیکنانی چون ماتئوس از دههای کلاسیک از این زاویه متمایز بودند که قدرت، استقامت، دوندگی و تلاش را جانشین تکنیک، هوش، دقت و ظرافت کرده بودند. اقتدار معنوی بازیکنانی چون ماتئوس، بیشتر برآمده از ایثار و فداکاری آنان در زمین بازی بود که باعث میشد همتیمیهای او رهبری و مدیریت او را بپذیرند. پلاتینی تاکید میکند که اگر در همان دوره بازیکنان خلاق و هوشمندی چون برند شوستر یا فلیکس ماگات حاضر میشدند با پوشیدن پیراهن شمارهی ۱۰ وظایف یک بازیگردان و رهبر ارکستر را در تیم ملی آلمان برعهده گیرند، ماتئوس حتما شمارهی ۶ یا ۸ را بر تن میکرد.
در واقع نیز میتوان در نمونهی لوتار ماتئوس تحول بازیکن شمارهی ۱۰ را در دههی ۹۰ میلادی به خوبی دنبال کرد. ماتئوس در اصل شمارهی ۶ یا «ویرانگری» بود که تدریجا از وظایف مربوط به تخریب و کارهای تدافعی در میانهی میدان معاف شد و با پیوستن به خط میانی مایل به حمله، به شخصیت یک بازیکن شمارهی ۱۰ نزدیک شد. کمی بعد از ماتئوس، بازیکنانی چون دشامپ و بویژه لوران بلان در میانهی میدان تیم ملی فرانسه ظاهر شدند که نقشی کم و بیش مشابه ماتئوس داشتند.
ظهور این سنخ بازیکنان، به معنای آن بود که مرکز فرماندهی در زمین بازی، کمی به عقبتر منتقل شده است. اگر ثقل عملیاتی بازیکنان کلاسیک شمارهی ۱۰ عمدتا قلب زمین و بلاواسطه در پشت خط حملهی تیم خودی بود، با سنخ تازهی بازیکنان شمارهی ۱۰، سازماندهی بازی از عقبتر و در بیرون از محوطهی جریمهی خودی آغاز میشد. بدینمنظور بازیکنانی مورد نیاز بودند که افزون بر تکنیک خوب، از قدرت دوندگی زیاد، حسی برای تعیین شتاب بازی و دید عالی برای پخش توپ برخوردار باشند.
سالها بعد میتوان تبلور و کمال چنین ویژگیهایی را در آندره پیرلو ایتالیایی مشاهده کرد. پیرلو در جام جهانی سال ۲۰۰۶ در آلمان، اگر چه در نقش هافبک تدافعی در پشت هافبکهای تهاجمی چون فرانچسکو توتی و آلساندرو دلپیرو عمل میکرد، ولی توپپخشکن اصلی تیم ملی ایتالیا بود. با توجه به این نکته که توتی و دلپیرو هر دو واجد خصوصیات یک شمارهی ۱۰ فوتبال پسامدرن بودند، میتوان گفت که مثلث خلاق پیرلو، توتی، دلپیرو در میانهی میدان ایتالیا، چقدر کار تیمهای مقابل را دشوار میساخت. آلمان و فرانسه که در نیمه نهایی و فینال در برابر ایتالیا قرار گرفتند، بهرغم برتریهای فیزیکی و تاکتیکی، با پوست و گوشت خود وزن خوشفکری و خلاقیتهای فردی میانهی میدان ایتالیا را لمس کردند و سرانجام تسلیم شدند.
گروه دوم از شماره 10 های دهه 80 در نتیجه ی افزایش نفرات و در میانه ی میدان و جنگ های تن به تن شکل گرفت. این گروه از بازیکنان که علیرغم تکنیک فوقالعاده و هوش فراوان از قدرت بدنی پایین رنج میبردند ناچارا به یک خط جلوتر منتقل شدند تا در فضایی بازتر هنر خود را نشان دهند و مهر خود را بر بازی بکوبند. هوش بالا و تکنیک این گروه از بازیکنان نتیجه ای جز آمار فوق العاده در گلزنی نداشت که بر اساس آن عمدتا به نام بازیکن شماره 9.5 شناخته میشدند و عمدتا در دسته ی "تکنوازان" فوتبال یا به تعبیر دیگر "سولیست" ها قرار میگرفتند.
پلاتینی تصریح میکند که در میان شماره دهها شماری سولیست مانند زیکو، مارادونا، باجو و خود او وجود داشتهاند که بیش از آنکه شماره ۱۰ باشند، شمارهی «۵ /۹» بودهاند. از دید پلاتینی «۵ /۹» به این معناست که این بازیکنان رانشی مداوم برای تبدیل شدن به بازیکن نوک حمله دارند.
دهه ی 80 را میتوان دهه ی پویایی فوتبال باشگاهی در ایتالیا دانست. ستاره های بزرگ این دهه اگر در رئال مادرید جایی نداشتند بدون شک در لیگ ایتالیا میدرخشیدند. ظهور فرانکو بارسی باز هم دیدها را در مورد مدافع آخر تغییر داد و مارکو ون باستن آغاز به تعریفی متفاوت در پست شماره 9 تیم کرد. فوتبال زیبا اما ناموفق برزیل و فرانسه در دو جام جهانی از نوستالژی های این دهه شناخته میشود و ظهور افسانه ی مارادونا یا به تعبیر دیگر "تیم یک نفره" بت بزرگ دیگری را برای فوتبال دوستان مجسم کرد. این دهه را میتوان دهه ی مربیان هم دانست. الکس فرگوسن در قامت سرمربی آبردین در جام برندگان جام رئال مادرید پر آوازه را شکست داد. ارنست هاپل هامبورگ را به بزرگترین افتخار تاریخ باشگاه رساند و بازگشت رینوس میشل افسانه ای یکی از زیباترین و فرحمندترین تیم های تاریخ فوتبال (هلند 1988) را ساخت. بکن بائر باز هم برای آلمان درخشید و افتخار آورد یوهان کرایف در تیم آژاکس بار دیگر نبوغ خود را به رخ کشید. در کنار این بزرگان، آریگو ساچی یکی از بی نقص ترین تیم های تاریخ فوتبال را رهبری کرد. همچنین نمیتوان از بزرگانی همچون تراپاتونی و کارلوس بیلاردو گذشت.
تیم منتخب دهه ی 80:
رینات داسایف (شوروی) سال های درخشش: 88-1982
مدافع چپ: جونیور (برزیل) سال های درخشش: 86-1980
مدافع مرکزی: گاتانو اسکیرا (ایتالیا) سال های درخشش: 86-1980
مدافع مرکزی: فرانو بارسی (ایتالیا) سال های درخشش: 90-1984
مدافع راست: آنتونیو کابرینی (ایتالیا) سال های درخشش: 86-1980
هافبک دفاعی: فرانک رایکارد (هلند) سال های درخشش: 90-1987
هافبک مرکزی: لوتار ماتیوس (آلمان) سال های درخشش: 90-1986
هافبک هجومی: میشل پلاتینی (فرانسه) سال های درخشش: 87-1982
مهاجم: مارادونا (آرژانتین) سال های درخشش: 90-1984
مهاجم: کارل هاینس رومینیگه (آلمان) سال های درخشش: 86-1980
مهاجم: ون باستن (هلند) سال های درخشش :90-1987
تعویضی ها: ژان ماری فاف، برگومی، ژان تیگانا، زیکو، گولیت، سوکراتس، لینه کر