آهنگی که برای من حس غم رو معنی می کنه. بعد از پایان مقدمه، فضای خلوت آهنگ با کیبورد و گیتار جلو میره و وکال مایکل همراهیشون می کنه. در ادامه سولو ای رو می شنویم که شاید فوق العاده نباشه، ولی بر خلاف اکثر سولو ها جزوی از آهنگه و با فضای کلی هماهنگه.
Found a way to rid myself clean of pain
راهی یافتم ... تا خود را از زجر و درد رها سازم.
And the fever that's been haunting me
و تبی که مرا شکار کرده
Has gone away
اکنون از بین رفته .
Looking through my window
از پنجره نگاهی به بیرون نگاه می کنم.
I seem to recognize all the people passing by
انگار تمام مردمی که رد می شوند می شناسم.
But I am alone
اما من تنهایم.
And far from home
و دور از خانه.
And nobody knows me
و هیچکس مرا نمی شناسد.
Never heard me say goodbye
هیچ کس از من خداحافظی نشنیده است.
Never shall I speak to anyone again
دیگر با هیچکس حرف نخواهم زد.
All days are in darkness
تمامی روزها در تاریکی سپری می شوند.
And I'm biding my time
و من زمان خود را طی می کنم.
Once I am sure of my task I will rise again
از کارم اطمینان دارم و دوباره ترقی خواهم کرد.