مطلب ارسالی کاربران
سکانس آخر
فراموشی احتمالا مشترک ترین خصوصیتی است که در انسان ها وجود دارد. وقتی خود را به یک واقعه دردناک نزدیک می بینید، با خود می گویید: «این را دیگر نمی توانم تحمل کنم»، اما کافیست کمی به خود زمان بدهید؛ شما قدرت تحمل هر چیزی را دارید، فقط کافی است که از گردنه آن به سلامت عبور کنید. ارجاعتان می دهم به نبود کاپیتانی مانند کارلس پویول، نماد غیرت کاتالانی. اگر در بحبوحه سال 2010 به شما می گفتند که روزی شماره 5 بارسلونا را کسی غیر از پویول به تن خواهد کرد، بی تاب می شدید و از تاریک بودنِ بارسای بدون پویول می گفتید؛ اما این روزها پویول، والدز، ویا و هانری ها رفته اند و ما جز احساس خوشایند نوستالژی ناشی از یادآوری این بازیکنان، سهمی از آن ها نداریم. در مورد بهترین شماره 6 تاریخ اسپانیا چطور؟ مطمئن نیستم!
ژاوی
نکته اینجاست. تفاوت بارسلونا با دیگر باشگاه ها این است. رم در تاریخ خود فقط یک توتی دارد که به همه "نه" بگوید و بماند. لیورپول در تاریخ خود فقط یک جرارد دارد که همه او را بخواهند و او فقط لیورپول را! اینتر فقط یک زانتی دارد که برای اولتراهای این تیم قابل پرستش باشد. اما در بارسلونا شما یک گزینه در اختیار ندارید. چه از گذشته، و چه در حال حاضر. در هر نسل می توانید 5-6 بازیکن نام ببرید که نماد غیرت و وفادارای بوده اند و زیر پرچمی جز بارسلونا نجنگیده اند. اصولا نمی دانید باید کدام را بیشتر دوست داشته باشید! اگر یک چیز باشد که حواشی نتواند از ما آن را بگیرد، همین گواردیولاها، انریکه ها، پویول ها، اینیستاها، والدزها و ژاوی ها هستند. بازیکنانی که از کودکی با فلسفه این "فراتر از باشگاه" بزرگ شده اند و اندیشه ای جز پایان دوران فوتبال خود در نوکمپ مقدس، در سر ندارند.
بازیکنان بزرگ زیادی در تاریخ فوتبال وجود داشته اند، اما بازیکنانی که به یک انقلاب منجر شده باشند، انگشت شمارند. ژاوی اهرم یک انقلاب کامل بود. انقلابی که از یورو 2008 آغاز شد و تا اواخر 2013 کوچکترین خراشی بر خود ندید. انقلابی از جنس قهرمانی اروپا - قهرمانی جهان - قهرمانی اروپا. انقلابی از جنس 6 نیمه نهایی پیاپی لیگ قهرمانان اروپا. انقلابی جاودانه در تاریخ فوتبال. گواردیولا سبکی مدرن از توتال فوتبال را طراحی کرد، مسی و اینیستا با نمایش های خود به این سبک زیبایی بخشیدند، اما این تیم تنها یک مغز متفکر داشت! یک محور. کسی که در هر لحظه می تواند نبض بازی را کنترل کند و دقیقا همان چیزی که گواردیولا می خواهد را در زمین پیاده کند. کسی که زمان و مکان را به کنترل خود در می آورد. شاید حق با اینیستا باشد: «تنها یک ژاوی وجود داشت و دیگر بازیکنی مانند او نخواهیم دید». شما تنها کافیست نمایش این بازیکن در پیروزی 6-2 بارسا مقابل رئال مادرید در سال 2009 را تماشا کنید؛ بازیکنی که روی 4 گل از 6 گل تیمش مقابل یکی از قدرت ها اروپا، نقش مستقیم داشته باشد، کاملا مستحق رفتن به بهشت است!
ژاوی
فوتبال اسپانیا نیز مانند باشگاه بارسا، نیاز به یک قهرمان دارد تا در میانه میدان یکه تازی کند، موفقیت اسپانیا در یورو 2008، جام جهانی 2010 و یورو 2010 که به اذعان برخی بهترین اسپانیا تاریخ را به نمایش گذاشته بود، بدون حضور ژاوی قطعا تبدیل به یک رویای شیرین برای مردم اسپانیا می شد.
بالاخره اما لحظه دردناک فرا رسید. پدر ژاوی روز گذشته در برنامه ای تلویزیونی رسما اعلام کرد که پسرش آخرین روزهای خود در نوکمپ را سپری می کند. هر چه قدر هم که همه بارسایی های دنیا در صفحات اجتماعی فریاد بزنند که "لطفا نرو، ژاوی"، شماره شش 35 ساله بارسا این تیم را به مقصد السد قطر ترک خواهد کرد. این بار حتی اگر انریکه هم از او بخواهد، او در بارسا ماندگار نخواهد شد. ژاوی می رود تا مثلث تاریخ ساز "مسی، ژاوی، اینیستا" یکی از مهمترین اضلاع خود را از دست بدهد. اما نکته الهام بخش اینجاست؛ گواردیولا هنگامی که در سال 2001 بارسا را ترک کرد، هواداران همین احساسات را در قبال خداحافظی هافبک کلیدی خود داشتند، اما کمتر از 7 سال بعد شماره 4 محبوب آن ها بازگشت و بارسا را به قله اروپا رساند. ژاوی که همواره گواردیولا را الگوی خود می داند، در حال پیمودن راه اوست. شاید کمتر از 7 سال دیگر ژاوی هرناندز این بار در کسوت یک مربی به بارسا بازگردد و انقلابی دیگر در فوتبال جهان ایجاد کند.
هرچه باشد، با جدایی ژاوی از بارسلونا، یک عصر به پایان خواهد رسید. عصری که در آن بارسلونا به همراه ژاوی، و ژاوی به همراه بارسلونا به همه چیز رسید. اما این سکانس پایانی این رویا نخواهد بود، و ژاوی به زودی با اندیشه های خود در نیمکت بارسا، دنیا را به تماشای انقلابی دیگر خواهد نشاند.
تا آن روز... بدرود مهندس ترین بازیکن تاریخ فوتبال!
مروری بر افتخارات ژاوی