طرفداری-
جورج سفتون که موسیقیها را کنار هم میچیند و به "صدای آنفیلد" معروف است، یک لیست آهنگ مخصوص برای چیزی که امروز همه دوربینها به دنبالش بودند، طراحی کرده بود. آهنگ "قهرمانان" از David Bowie آهنگ اول بود. آهنگ "قهرمانان، دیگر بس است" از گروه The Stranglers پس از آن بود که مضمون آهنگ سرزنش قهرمانانی مثل استیون جرارد است که تیم را رها میکنند اما کاملا غیر منصفانه به قضیه نگاه نمیکند و مسائل مربوط به ترک آنها را هم بررسی میکند. آهنگ "صبحانه در آمریکا" توسط Supertramp وقتی جرارد از تونل بیرون آمد پخش شد. پس از آن هم آهنگهای "برگرد" از Mighty Wah و "هیچ چیز تا ابد پایدار نیست" از Echo و The Bunnymen. آهنگها پخش میشوند و جمعیت به این فکر میکند که آن روزی که جرارد نیست تا تقاضاهای آنها را جواب بدهد، چگونه خواهد بود.
آن هواداران شاید فراموش کرده باشند که کمی هم خودشان این شرایط را به وجود آوردند. آن شعارهای "این بازیکن، این مرد، تک است" آنها، در روز وداع جرارد به گوش میرسید. بنرها پخش شده بودند. موزائیکها با رنگهای مختلف در جایگاه KOP دیده میشد. جرارد از تونل افتخار گذشت و کمی پس از آن همه فراموش کرده بودند که قرار بود امروز یک بازی فوتبال هم برگزار شود. لیورپول اما پس از مراسم ابتدا بازی، در کل این مسابقه شب گردی کرد در حالیکه خواب بود.
مسلما این پایانی نبود که جرارد به دنبال آن بود، آن هم زمانی که زیر نور خورشید دست دخترانش لیلی، الا، لکسی و لوردس را گرفته بود. مردی با خصوصیات جنگندگی او حسرت میخورد که بدنش دیگر نای آن را ندارد که برای یک نمایش بهتر تیم، تلاش کند. او میگوید کل امروز، احساسی "عجیب" داشته است.
در آخر اما، تنها یک دلیل است که شکست ۳-۱ لیورپول برابر کریستال پالاس در روز ۱۶ می۲۰۱۵ به یاد بماند. ۳۴ صفحه عکس مختلف از آن کسی که همه ما میدانیم، گرفته شده بود. صفحه اول آن ژست معروف جرارد بود که مشتهایش را گره کرده و دارد یکی از آن ۱۸۵ گل خود را برای باشگاه جشن میگیرد.
لیورپول در آخر از کسانی که علاقه مند باشند خواسته بود که نام خود را در صورتی که دوست دارند آن عکسها را داشته باشند، پیش نویس کنند تا در آینده این آلبوم به دستشان برسد. یک گوشه از زمین سرخ و سفید بود و روی بنری نوشته شده بود "کاپیتان".
در KOP, حرف اول اسم و فامیل او با رنگ طلایی نوشته شده بود. شماره پیراهنش را هم با رنگ سفید زده بودند. با این حال باز هم پالاس اجازه نداد جرارد آنطور که میخواهد برود.
هواداران پالاس میخواندند:"آیا شما تا حالا دیدید جرارد لیگ برتر را ببرد"
جرارد مسلما آنطور بازی نکرد که شاید مالکان راضی شوند جلو رفتنش را بگیرند. دیگر خبری از آن فرارهای وحشتناک نبود. نه تکل بلندی و نه لحظات مهمی. تنها یک بار بود که او توپ را به سمت دروازه شلیک کرد. یک ضربه آزاد در دقیقا آخر به دست آمد که تلاش جرارد برای تبدیل آن به صحنهای قهرمانانه اصلا خوب از آب در نیامد. کسی از جایگاه KOP فریاد زد که:" این دیگر چه کوفتی بود؟"
جرارد با بالا بردن انگشت شستش به آنها گفت که شوخی آنها را درک کرده است.
اکثر دقایق بازی او مثل همیشه بود: آدمی سنّ و سال دار که تلاش زیادی میکند اما نمیتواند بازیها را به آن شکلی که قبلاً انجام میداد، در بیاورد. او آنقدر این چند روز درگیری ذهنی داشته است که وقتی بازی تمام شد و یک بار دیگر آهنگ :"اینجا آنفیلد است" را شنید، شاید اصلا اولین بازیش برابر بلکبرن را به یاد نیاورده باشد. او آنروز دقیقه ۸۹ به زمین آمد. پًل اینس که مربی لیورپول بود او را در سمت راست به بازی گرفت. خود جرارد در مورد آن روز میگوید:"با ۴۱ هزار چشمی که به من دوخته شده بود، من تمام سانترها را بلند تر از آنچه باید فرستادم. آن سانتری که من انجام دادم ۲۰ یارد بالاتر از سر مدافع حریف بود. زمانی که گرم میکردم شک را در چشمان هواداران میدیدم. میتوانستم حتی این را از حرفهای آنها بشنوم که ` آن جانور لاغر کوچک دیگر کیست ` ؟"
پس از آن بازی، او ۳۵۳ بازی دیگر در آنفیلد انجام داد. در کل او ۷۰۹ بازی کرد که با ۴۷۲ بازی به عنوان کاپیتان، رکورد دار است.
یکی از بنر ها، نقل قولی از جرارد را منتشر کرده بود که روی آن نوشته شده بود:"لیورپول برای من ساخته شده بود و من برای لیورپول."
یکی دیگر از هواداران بنری در دست داشت که نوشته شده بود:"این همه راه از کویت آمدهام که بگویم، ممنون"
کاری که او نمیتوانست انجام دهد، بازگرداندن آن خاطرت شیرین بود، زمانهای که او هیچگاه لیورپول را نا امید نکرد.
آهنگهای بیشتری هم در بین دو نیمه پخش شد. پایان کار نزدیک بود و جایگاه KOP صدایش را بالاتر برد و جرارد به خبرنگاران گفت:"کابوس این لحظه را میدیدم. کاملا از اینکه دیگر جلو این هواداران بازی نمیکنم، پریشانم."
در روز اول برابر بلکبرن، او جوانکی چست و چابک بود که منتظر سوت پایان کار بود. ۱۷ سال بعد، آن سوت، صدایی بود که او هیچگاه نمیخواست بشنود!