هواداران استقلال برای گرفتن پنجمین برد متوالی وارد یخبندان آزادی شده بودند و هواداران پرسپولیس که آمده بودند بعد از چند باخت پیاپی و بحث برانگیز بالاخره عروسی را در کوچه خود ببیند.
نیمه اول با سوت فغانی آغاز شد پرسپولیسی ها سعی میکردند با سه مهاجم خود به سمت دروازه یورش ببرند بعد از چند موقعیت نصفه و نیمه و یک حادثه تمام دنیا را در نیمه اول در برابر چشمان این هواداران تیره و تار کرد، آن هم از روی اشتباه عجیب کاپیتان محبوب سرخ پوشان. توپی که راهی اوت می شد با کام بک کریمی به زندی رسید و با پاسی که به میداوودی رسید توپ را به صورت چیپ در قعر دروازه پرسپولیس کاشت. نیمه اول با همان تک گل به پایان رسید.
نیمه دوم با سر گیجه آغاز شد؛ با احساس آغاز شد و نتیجه این احساس گل دوم آبی پوشان بود شوت سرکشی که بعد از چند رفت و برگشت در دفاع به هم ریخته پرسپولیس توسط فریدون زندی نواخته شد و توپ را به تور سرخ پوشان چسباند تا کاخ آرزوها برای کسی از صبح به امید فقط یک چیز آمده بود بر باد برود. شادی های عجیب کنار خط سرمربی آبی پوشان حکایت از یک مسئله داشت و آن هم پوبله شدن بود؛ مظلومی فقط به پایان این دیدار فکر می کرد و همین نکته را در ذهن داشت!
با اخراج مهرداد اولادی تیر خلاص بر پیکر بی رمق و بی جان پرسپولیس اصابت کرد و دیگر کار از نظر عقلی تمام شده باشد حتی می توان گفت از نظر فوتبالی هم تمام بود هیچ کس به خودش اجازه فکر کردن به این را نمی داد که پرسپولیس می تواند بازی را برگرداند اما...
اما همین که کار برای یک نفر فقط یک نفر تمام نشده کافی بود تا یک حماسه خلق شود. آن شخص کسی نبود جز مصطفی پاشا، پیر فوتبال ترک ها. او می دانست کجا قرار دارد! می دانست که بازی تمام نشده؛ می دانست که گفته بود: "سرنوشت این بازی را شما ذخیره ها رقم می زنید."
و واقعا از چهره او می توانستی این تمام نشدن را بخوانی. چهره او کمی آرامش بخش بود.
ابتدا کیای سرخ پوش با چهره ای مصمم با چهره ای بر افروخته با چهره ای که انگار به او بر خورده بود وارد شد گام های سریع او و به باخت عادت نداشتنش برگه برنده افندی بود و بعد از آن، ایمون آمد.
وقتی وارد می شد کمتر کسی فکر می کرد که شب، شب اوست. او فقط یک نیمه کم فروغ در برابر ذوب آهن داشت که کند نشان داده بود اما آمد. وقتی آمد کاپیتان گفت: "اه باز این اومد!"
به کریمی حق می دهیم چون خیلی ها با او هم عقیده بودند خیلی ها گفتند این گره به دست بزرگان باز نشد حال به دست ایمون...؟!
از دقیقه 75 هوادارن حالا دیگر عاصی شده پرسپولیس شروع به ترک ورزشگاه کردند اما با شروع آتش بازی بعد ها به اشتباه بزرگ خودشان پی بردند.
آتش بازی آغاز شد، دقیقه 81 روی پاس عمقی در بین مدافعانی که حالا با غرور گام بر می داشتند، ایمون صاحب توپ شد. انگار سال ها اینگونه به او توپ داده اند که می دانست با یک تک ضربه چگونه دروازه بان اول تیم ملی را مغلوب کند! گل اول زده شد تا مرهمی بر زخم ها باشد تا بعد از سال ها دروازه آبی پوشان فتح شود. این بار هم به زعم خیلی ها کار با همین مرهم تمام بود اما! اما کیای تمام نشدنی برای سرخ پوشان مهندسی کرد و به قول گزارشگر بازی یکی از آن سانترهای ویران کننده خود را برای ایمون ساخت و درست توپ را جایی فرستاد که گلزن مادرزاد پرسپولیس انتظارش را می کشید و این بار با یک ضربه چکشی توپ به تور آبی ها بوسه زد تا همین جای کار هم حماسه رقم خورده بود و پرسپولیسی حالا دیگر در آسمان ها سیر می کردند اما افندی انگار راضی نمی شد.
بعد از این دو گل آبی ها به خودشان امدند و کمی خود را جمع جور کردند چندین حمله خطرناک بر روی دروازه تیم ده نفره پرسپولیس ساختند اما این حملات احساسی ره به جایی نمی برد.
تعویض نوری با بادامکی ناآماده همانقدر تعجب برانگیز بود که پرسپولیس به بازی برگشته بود. دقیقه 92 با حضور یک نفر فقط یک نفر در محوطه جریمه آبی پوشان حماسه تکمیل شد. پاس بادامکی به زاید رسید و این بار با یک چرخش دنیا بر سر آبی پوشان خراب شد. در آن دقیقه پرسپولیسی نبود که بر زمین نشسته باشد. کسی که در آن سرما نای نفس کشیدن نداشت کسی که در آن سرما نای نشستن نداشت حالا در زمین بند نبود!
انگار خدا هم دلش نمی آمد که پرسپولیسی ها غمگین به خانه بروند. این یک معجزه بود، معجزه.
اسم آن شب فراموش نشدنی، شب زاید الوصف بود!