مطلب ارسالی کاربران
Opeth - Black Rose Immortal
سلام :) تا همین جا هم زیادی از این بند آهنگ گذاشتم، ولی فکر می کنم اونقدر خوب هستن که ارزشش رو داشته باشن.
این ترک چهارم از دومین آلبوم بند پراگرسیو دث متال Opeth ـه، ترکی که به نظر من یه جورایی تعریف کننده این ژانر و شاید کل پراگرسیو متال هست. شاهکاری که به تنهایی توی اون با نفرت، درد، ترس، عشق و اشتیاق روبرو هستیم؛ داستانی که میکائیل آکرفلت با هنرمندی تمام اون رو برای مخاطبانش نوشته و تمامی این احساسات رو به طور واقعی منتقل می کنه.
آهنگ مثل خیلی دیگه از کارای Opeth خیلی سنگین شروع میشه و بیشتر از اینکه تلاش برای افسرده کردن شنونده داشته باشه، هیجان و آدرنالین رو توی اون به اوج میرسونه. بعد از اون به یه ریف کند که به صورت آکوستیک اجرا میشه می رسیم؛ هارمونی ایجاد شده حس ناهنجاری ابتدای آهنگ رو خنثی می کنه و ارتباط خوبی با شنونده برقرار می کنه. دوباره به ریف سنگینی می رسیم که تا حد زیادی از بلک متال تاثیر گرفته و شباهت زیادی به ابتدای آهنگ داره. آکرفلت توی این بخش توانایی های خودش توی آواز دث متال رو به نمایش میذاره و به این شکل درد و رنج کاراکتر اصلی داستان رو نمایش میذاره.
حالا به یک بخش آکوستیک غمگین و تیره میرسیم که مقدمه ای برای یک بخش Heavy فراهم می کنه. صدای درام به طور لذت بخشی آرومه و گیتار های الکتریک توی استایل کلاسیک شروع به نواختن می کنن. بعد از این بخش با یک سولو گیتار پیچیده تقریبا 1:30 دقیقه ای مواجه هستیم که اتفاق بسیار نادری در بین کار های Opeth ـه، هر چند که طولانی ترین آهنگ اون ها چنین چیزی رو طلب می کنه.
از اینجا به بعد روبرمون قسمتی حدودا با طول 6 دقیقه قرار داره که شاید زیباترین موسیقی ای باشه که آکرفلت در طول عمرش نوشته. هنر خالص؛ تمام بخش های اون به معنای واقعی فوق العاده هستن. کسی که توی عمرش متال گوش نکرده هم فکر نمی کنم موفق بشه که از این بخش لذت نبره! همه چیز با یک وکال تنها شروع میشه. آکرفلت ای که حالا داره از وکال کلین استفاده می کنه، انگار که یک روح زخمیه. تا جایی که به جمله "and the rising sun" ای میرسیم که امید رو دوباره زنده می کنه؛ امیدی که بیجا هم نیست و به یک ریف آکوستیک با تاثیرات فولک میرسه که نیازی به توضیح اضافه نداره، خودش به تنهایی با روح حرف میزنه! هنرنمایی درام و گیتار باس هم در کنار وکال استثنایی یک فضای فوق العاده رو رقم می زنه. یکبار دیگه سکوت قالب میشه و دوباره گیتار آکوستیک این بار در کنار گیتار الکتریک با یک ملودی زیبای دیگه برمیگرده. با وجود این که وکال دث متال اجرا میشه ولی انگار هیچ چیزی شبیه دث متال نیست؛ وکالی که بسیار سیال و دلپذیره و چیزی به جز امید منتقل نمی کنه.
ریف جاودان؛ ریف آرزو ها؛ قسمت محبوب من؛ خلسه ای که این ریف در من ایجاد میکنه قابل توصیف نیست. انقدر در اون احساس نهفته شده که آدم رو به این سوال وا میداره که کدوم انسان عادی ای میتونه چنین موسیقی ای بسازه؟ شاید میکائیل آکرفلت انسان نیست! شکی ندارم که در این بخش در وحله اول خود گیتار آکوستیک به اوج لذت میرسه!
دوباره به یک بخش آکوستیک تیره و غمگین میرسیم، جایی که درام و باس در نهایت سادگی اجرا میشن و میذارن که گیتار آکوستیک کار خودش رو انجام بده. سولوی گیتار الکتریکی اجرا میشه که برای من ضعیف ترین جنبه این آهنگ محسوب میشه، سولویی که تمام حس و حال قبلی رو از بین میبره و به نظر میرسه برای نیمه ابتدایی ترک مناسب تر باشه.
رنج و عذاب به اوج خودش میرسه؛ شاید این یکی از سردترین پایان هایی باشه که یک آهنگ میتونه داشته باشه. گیتار آکوستیک اتمسفری وهم آلود و سخت ایجاد می کنه که غرش آکرفلت از درد باعث تشدیدش میشه. همه چیز وحشت زده ـست و ما با یک عدم اطمینان روبرو هستیم. چه اتفاقی قراره بیفته؟ انتقام؟ خودکشی؟ تبعید؟ هر کس میتونه حدس های خودش رو داشته باشه!
اگر مشکلی با سبک دث متال ندارید، پیشنهاد می کنم به هیچ وجه این شاهکار نابغه سوئدی رو از دست ندید. 20 دقیقه ای مملو از هنر تمام نشدنی گروه Opeth.
In the name of desperation
I call your name
A lamentation I sigh
Again and again
Spiritual eclipse
The gateways are closed for me to seek
The night
A veil of stars, watching
My shadow is born from light
The light of the eye, in darkness
Over troubled waters memories soar
Endlessly, searching night and day
The moonlight caresses a lonely hill
With the calmness of a whisper
I wear a naked soul
A blank face in the streaming water
It is cold in here
Frost scar my coat with dust
Eyes attach to your mute portrait
We spoke only through thoughts
Together we gazed, awaited
Hours brought thirst and the rising sun
Sun birds leave their dark recesses
Shadows gild the archways
Do not turn your face towards me
Confronting me with my loneliness
You are in a forest unknown
The secret orchard
And your voice is vast and achromatic
But still so precious
Lullaby of the crescent moon took you
Mesmerized, its kaleidoscopic face
Granted you a hollow stare
Another soul within the divine herd
I have kept it
The amaranth symbol
Hidden inside the golden shrine
Until we rejoice in the meadow
Of the end
When we both walk the shadows
It will set ablaze and vanish
Black rose immortal
It is getting dark again
Dusk shuffle across the fields
The evening trees moan as if they knew
At night I always dream of you