طرفداری | هفتهی ششم لیگ برتر انگلیس 26-2025 به پایان رسید؛ هفتهای که با لغزش لیورپول، آرسنال با گل ثانیه آخری خودش امید برای قهرمانی در لیگ برتر انگلیس را زنده کرد و تیرهروزیهای منچستریونایتد و چلسی ادامه یافت.
برنتفورد 3-1 منچستریونایتد؛ نیش زنبورها بدجور آموریم و یونایتد را ناکار کرد
تیم از همگسیخته روبن آموریم به خاطر اشتباهاتی شبیه به مسابقات آماتوری بار دیگر تنبیه شد، در حالیکه ایگور تیاگو با دبل فوقالعادهاش ستاره تیم شجاع و جاهطلب «زنبورها» بود.
بدبختیهای منچستریونایتد همچنان ادامه دارد و دیری نخواهد پایید که این روند، مربی دیگری را قربانی کند.
آموریم نتوانسته این مجموعه ناکارآمد از بازیکنان را قوت و شکل دهد و فقط مسئله زمان است تا یخ زیر پای او بشکند.
مسئولان یونایتد تا کی انتظار خواهند کشید؟

روبن آموریم مانند مردی شکستخورده به نظر میرسد؛ او با سری خمیده و نگاهی به زیر پای خود، زمین را ترک کرد.
قبلاً هم بارها افسردگی و ناامیدی او را دیده بودیم، اما این بار حس متفاوتی داشت. انگار خودش میداند که همهچیز تمام شده است.
چطور میتواند این وضعیت را تغییر دهد؟ آموریم بهراستی روی لبه تیغ راه میرود و منچستریونایتد هنوز موفق نشده تحت هدایت او دو پیروزی متوالی کسب کند.
اولین سالگرد حضور آموریم نزدیک است و آمار، قصهای تلخ روایت میکنند؛ سرمربی پرتغالی در ۳۳ بازی خود در لیگ برتر، فقط ۳۴ امتیاز کسب کرده است؛ هرچند بیانش جسارتآمیز به نظر میرسد اما بیتعارف این را فرم سقوط میخوانند.
در این بازی، در حالیکه برنتفورد با شجاعت و انرژی و جاهطلبی خود منچستر را مغلوب کرد، یونایتد دوباره آسیبپذیر و پراشتباه ظاهر شد. بازیکنان جدید، با همان اشتباهات تکراری.
بسیار درباره چینش تاکتیکی و سبک بازی آموریم صحبت شده است و این موضوع نیز تا حدودی درست است، اما او آنقدر انعطافناپذیر است که احتمالاً این امر به ضرر خودش تمام میشود.
واقعیت این است که بازیکنانش همچنان در اجرای ابتداییترین اصول فوتبال ضعف نشان میدهند. آنها نظم پُستها را رعایت نمیکنند، در مقابل حملات حریف تعقیبکننده بازیکنان رقیب نیستند و حتی کارهای ساده و ابتدایی فوتبال را هم انجام نمیدهند؛ غلبه در نبردهای هوایی یا تکلهای بهموقع.
آنها واقعاً چه کاری انجام میدهند؟ عمدتاً متکی به آدرنالین و لحظات کوتاه در هر بازی پیش میروند و به مهارتهای فردی دل میبندند. گاهی این فرمول جواب میدهد و وقتی میدهد، همه از تغییر و پیشرفت صحبت میکنند.
اما حقیقت این است؛ این فقط نسخهای برای متوسط بودن است و چیزی که یونایتد به آن میرسد، همین است، فقط همین؛ تیمی متوسط، میانهجدولی و ناراضی.
سالهاست شاهد این وضعیت هستیم و نه فقط در دوران آموریم. اما اینگونه بعدازظهرها، بیش از هر پیروزی درهمپاشیده خانگی برابر چلسیِ دهنفره، پرده از واقعیتها برمیدارد؛ چراکه سفر به باشگاهی پویا مثل برنتفورد، محک جدیتری است.
در چنین روزهایی، وقتی یونایتد اینچنین بیرمق ظاهر میشود، انتقادات از مربی و کادر فنی گریبان آموریم را میگیرد.
و شاید دردناکترین و تأسفبارترین نکته این باشد که آموریم اعتراف کرد، تمام ضعفهای تیم را در طول هفته قبل با بازیکنان در تمرینات مرور کرده بود!
آموریم بعد از بازی گفت:
ما همانطوری بازی کردیم که برنتفورد میخواست. اصلاً آرامش نداشتیم. تمام این نکات را طی هفته کار کرده بودیم. ناامیدکننده است. باید شخصیت و آرامش بیشتری داشته باشیم.

با این وصف تکلیف این بازی در همان بیست دقیقه ابتدایی تعیین شد؛ جایی که برنتفورد با دو گل از مهاجم پرانرژی خود، ایگور تیاگو، نتیجه گرفت. اولین شوتی طوفانی بود و دومی کار یک دزد ماهر.
آلتای بایندر، دروازهبان یونایتد، احتمالاً بهترین بازیکن تیمش بود اما در دقیقه هشتم، مانند سایرین، مستأصل ایستاد. جوردن هندرسون، کاپیتان سابق لیورپول و آژاکس که در طول بازی عالی بود، یک پاس بلند پشت مدافعان یونایتد ارسال کرد و هری مگوایر، بهجای دفع توپ با سر، تصمیم گرفت بازیکن حریف را در تله آفساید بیندازد که نتیجهای جز از هم پاشیدن خط دفاع یونایتد نداشت!
برنتفورد واقف به نقطهضعف یونایتد بود؛ ما هم این را خوب فهمیدیم. خیلی زود، بایندیر دو واکنش خوب در برابر ضربات سر سپ فن دن برگ و ناتان کالینز داشت و در آن مقطع به نظر میرسید که شاید بتواند تیمش را در بازی نگه دارد. با این حال، دیری نپایید که ماتیاس دِلیخت یک پاس را در سمت چپ دفع نکرد و زمانیکه تیاگو توپ را به کوین شاده رساند و خودش را در مرکز محوطه جریمه رساند، تا پس از دفع ناقص بایندیر، دومین گلش را به ثمر برساند.
کوین شاده آلمانی از برنتفورد بازی فوقالعادهای در سمت چپ انجام داد و مدافع منچستریونایتد، دیوگو دالو، احتمالاً چند شبی حتی در خواب هم او را خواهد دید. در همین حال، دروازهبان یونایتد، بایندیر، حتی با چند اشتباه فراتر از انتظار ظاهر شد. مدت زیادی بود دروازهبانی از یونایتد را اینقدر خوب ندیده بودیم.
یونایتد گیج و سردرگم بود و اگرچه دروازهبان برنتفورد، کایمین کلهر، با یک اشتباه در دقیقه ۲۶ به آنها فرصت بازگشت داد و بنجامین ششکو اولین گل یونایتد را به ثمر رساند، اما کلر زمانیکه ۱۵ دقیقه مانده به پایان بازی پنالتی برونو فرناندز را مهار کرد، اشتباهش را جبران کرد. بارها مهار پنالتیهای او را در لیورپول دیده بودیم. این چهارمین پنالتی مهارشده او از هفت پنالتی، بیرون از مسابقاتی که به ضربات پنالتی کشیده شده بود.
از آن لحظه به بعد، یونایتد عملکرد بهتری ارائه داد. کنترل بیشتری بر بازی داشت و بالاتر بازی کرد. اما تنها گهگاه تهدیدآمیز ظاهر شد و زمانیکه فرناندز پنالتی را از دست داد، عملاً بازی از دست آنها خارج شد.
با هشت دقیقه وقت اضافه، همه در انتظار حمله همهجانبهای از یونایتد بودند اما هرگز از راه نرسید؛ پس کی؟
گل سوم نتیجه بازی را قطعی کرد؛ و خیال همه راحت شد! حتی هواداران یونایتد.
آموریم حالا طی تقریباً یک سال تنها ۳۴ امتیاز از ۳۳ بازی به دست آورده و این فصل نیز ۷ امتیاز از ۶ بازی. حساب و کتاب کنید، اوضاع بهتر نشده که هیچ، بسیار بدتر هم شده است!
نمیدانم تصمیمگیرندگان و آنها که در رأس امور قرار دارند منتظر چه فاجعه دیگری هستند؟ آیا نیش زنبورها هم کاری نبود؟
منچسترسیتی 5-1 برنلی؛ تیم گواردیولا کمکم روبهجلو میرود
منچسترسیتی پس از عبور از یک شوک کوچک موفق شد برنلی را در روز شنبه شکست دهد؛ جایی که دو بازیکن بریس کردند؛ ارلینگ هالند و دو گل به خودی ماکسیم استوه نقش تعیینکنندهای بازی کرد!
این بازی گامی دیگر در روند بازگشت کامل سیتی پپ گواردیولا بود؛ جاییکه هالند و سایر بازیکنان از زمان وقفه بینالمللی اخیر، دو برد و یک مساوی به دست آوردهاند.
زمانیکه حدود ۲۵ دقیقه از بازی گذشته بود، پپ لیندرز شروع به صحبت با گواردیولا کرد. به سختی میتوان گفتوگوهای بین این دو متفکر را تشخیص داد، چراکه همیشه این گفتوگوها در نیمکت کمی پرتنش و پر از احساس و شور به نظر میآید.
زمانیکه بازی هنوز مساوی بود، نحوه صحبت و حرکات آنها نشان میداد احتمال دارد شاهد روزهای مشابه بیشتری باشیم. روزهایی که نسخه جدید منچسترسیتی پپ گواردیولا هنوز نیاز به وقت و هماهنگی دارد و همچنان در حال آزمون و خطاست.

این پیروزی اصلاً از نوع بازیهای کلاسیک سیتی نبود؛ آنها در دقایق زیادی توسط سد دفاعی و عمیق اسکات پارکر، مربی برنلی، متوقف شدند و در پایان هم به خاطر بدشانسی ماکسیم استوه، که حالا ششمین بازیکن تاریخ لیگ برتر است که در یک بازی دو گل به تیم خودی میزند، موفق شدند با پیروزی بهظاهر دندانشکنی از سد تیم پارکر بگذرند.
آمارها حکایت از یک پیروزی پرگل دارد، اما تا وقتیکه ماتئوس نونز با یک شلیک سرضرب بار دیگر سیتی را پیش انداخت، حس بازی چیز دیگری بود.
این گواردیولاست، کسی که هفته گذشته بهخاطر اتخاذ سیستم تدافعی مقابل آرسنال مورد انتقاد زیادی قرار گرفت، او هنوز دارد تاکتیکها را تنظیم میکند. او نمایشهای بهتری از نیکو اورایلی و تیجانی رایندرس میخواهد، اما هر هفته پیشرفت را میبیند.

به همین خاطر است اینقدر تلاش میکند تا فضای مثبتتری اطراف تیم ایجاد کند؛ اتفاقی که باعث شده بعد از بازیها دور افتخار بزنند. این بهعنوان یک پایه و حالا سبکی است که در حال اصلاح است و شاید چند ماه طول بکشد تا کامل شود.
بخشی از این تکامل به ارلینگ هالند دوگله مربوط میشود. گواردیولا میخواهد تیمش حتی بیش از این از هالند استفاده کند، با توجه به ۹ گل و سهم ۴۷ درصدی از شوتهای تیم تا اینجای فصل، خواسته بزرگی است.
گواردیولا گفت:
حس میکنم وقتی تیمها دفاعی بازی میکنند باید بیشتر هالند را پیدا کنیم. در نیمه اول کمتر در جریان بازی بود. با هالند، آمار فوقالعاده است. ما همه را به شوخی میگیریم اما آمار او واقعاً باورنکردنی است.
گواردیولا عملاً از بازیکنانش میخواهد توپ را کوتاه بازی کنند ولی حالا از آنها میخواهد بیشتر توپ را از کنارهها ارسال کنند تا مهاجمشان بتواند حمله کند.
کاری که جرمی دوکو بارها و بارها انجام داد. دوکو باز هم برای تیم میزبان عالی بود و در گل نخست، کایل واکر، مدافع سابق تیم، را بهشدت اذیت کرد؛ چیزی که میتوانست بازگشت تلخی به اتحاد برای واکر باشد.
این دو در ادامه بازی رقابت خوبی داشتند و واکر در جریان بازی قویتر شد و مقابل ستاره بلژیکی خوب دفاع کرد.
با این حال، وقتی نونز در سمت دیگر زمین حرکت کرد، گل زد و زمینهساز گل سوم سیتی شد، یادآوری شد که واکر برای تیم گواردیولا قبلاً چه تواناییهایی داشت. واکر در دقایق پایانی هم از سمت خود حمله کرد، اما توسط اورایلی پرسرعت متوقف شد.
پارکر پس از بازی گفت: «برای ما سخت بود. برای ۶۰-۷۰ دقیقه کاملاً در بازی بودیم.»
سیتی کمکم در حال نزدیک شدن است. نمیتوان آنها را دستکم گرفت.
چلسی 1-3 برایتون؛ نابهسامانی با کارت قرمز دوباره
چلسی، قهرمان جهان، روز شنبه با شکست سخت و بد ۳-۱ مقابل برایتون در استمفوردبریج، شروع نهچندان خوب خود در این فصل را ادامه داد.
با وجود غیبت چند بازیکن کلیدی، آبیها بازی را مثبت آغاز کردند و انزو فرناندز در نیمه اول آبیها را پیش انداخت.
با این حال، فاجعه وقتی رقم خورد که تروو چالوبا اوایل نیمه دوم اخراج شد و دنی ولبک در دقیقه ۷۷ بازی را برای برایتون به تساوی کشاند.
شرایط برای چلسی بدتر هم شد، وقتی مکسیم دکویپر طبق معمول این فصل در وقت تلفشده ۹۲ گل برتری را زد و سپس ولبک یک گل دیگر هم در دقیقه ۱۰۰ اضافه کرد تا فشار بیشتری بر انزو مارسکا وارد شود.
بیانضباطی چلسی باز هم به ضررشان تمام شد و میتوان حدس زد چرا تونی بلوم، مالک برایتون، در جایگاه ویژه ویآیپی استمفوردبریج لبخند گشادهای بر چهره دارد.
مالک برایتون جیبهای آبیها را برای خرید رابرت سانچز، مارک کوکوریا، ژائو پدرو و مویسس کایسدو خالی کرد و بعد به تماشای باخت تیم مارسکا نشست. طبیعتاً برایش خیلی لذتبخش بود.
برای دومین هفته پیاپی چلسی خود را به هچل انداخت و نتوانست بازی را با ۱۱ نفر به پایان برساند. در شکست ۲-۱ مقابل منچستریونایتد، سانچز با دریافت کارت قرمز مستقیم بهخاطر جلوگیری از یک موقعیت گل اخراج شد و اینجا هم تروه چالوبا با یک حماقت، با خطا روی دیگو گومز و پس از اینکه آندری سانتوس تیمش را در مخمصه گذاشت، با کارت قرمز از زمین اخراج شد.

بدتر اینکه، اخراج چالوبا باعث میشود برای بازی هفته آینده مقابل لیورپول محروم باشد؛ آن هم زمانیکه مارسکا واقعاً تحمل از دست دادن یک مدافع میانی دیگر را ندارد.
چلسی همین حالا هم توسین آدارابیو و وسلی فوفانا را در اختیار ندارد و این پس از تابستانی بود که مربی چلسی درخواست جذب مدافع میانی کرده بود! بعد از مصدومیت لوی کولویل.
چلسی نمیتواند این بیانضباطی را ادامه دهد و مارسکا باید مراقب باشد که بیتفاوتیاش نسبت به این کارت قرمزها موجب افزایش انتقادات نشود. هر تعویضی که او انجام داد دفاعی بود، در حالیکه جیمی گیتنز و آلساندرو گارناچو، مهاجمان روی نیمکت، نادیده گرفته شدند.
در حالیکه تعویضهای فابین هورتسلر برای برایتون مفید بود، اما هیچیک از تصمیمات مارسکا نتیجه نداد و حتی هواداران نزدیک نیمکت بهشدت از او راضی نبودند و او را به ترسو بودن متهم کردند، وقتی یک وینگر (پدرو نتو) را با یک مدافع (بنوآ بادیاشیل) تعویض کرد.
بیجهت نبود در پایان بازی، صدای سوت اعتراض هواداران فضای استمفوردبریج را فرا گرفت. هرچه تابستان موفقیتآمیز بود و چلسی در آمریکا قهرمان جهان شد، اما هواداران چلسی اکنون از سادگی و بیتجربگی تیم بهشدت ناراضی هستند.
در این بین ما فکر میکردیم کائورو میتومای ژاپنی فروش بزرگ بعدی برایتون باشد، اما شاید باید توجهمان را به یانکوبا مینتِه معطوف کنیم.
وینگر ۲۱ ساله، خطرناکترین بازیکن برایتون بود و حسابی مارک کوکوریا را در جناح راست به دردسر انداخت. وقتی سوت پایان نیمه نخست به صدا درآمد، کوکوریا چیزی در گوش مینتِه گفت. با توجه به اخلاق جنگنده کوکوریا، احتمالاً به او میگفت: «همه توانت همین بود؟» در حالیکه فکر میکنم اگر رویش میشد به او میگفت: «کمی رحم داشته باش!»
سانتر مینتِه بود که دنی ولبک را صاحب موقعیت کرد و کار برایتون را به تساوی کشاند؛ و اگر او به این روند ادامه دهد، تیمهای بزرگتر بهزودی به سراغش خواهند آمد. باید به گومز هم اشاره کنم؛ وقتی گومز در بازی لیگ کاپ برابر بارنزلی چهار گل زد، خیلیها به شوخی گفتند چلسی بهزودی به سراغش میرود، بیراه هم نگفتهاند.
او تمام شروط لازمه را یکجا دارد؛
۲۲ ساله است، تیک!
اهل آمریکای جنوبی است، تیک!
همهکاره است، تیک!
عضو برایتون است، تیک!
گومز در پست شماره ۱۰ عالی بود و همان کسی بود که چالوبا با خطا روی او کارت قرمز گرفت.
در سوی دیگر، بدشانسی و دلسوزی دوباره برای ستاره جوان چلسی استوائو ویلیان، بازیکن ۱۸ ساله و هیجانانگیز چلسی بود. طی دو بازی اخیر، او بهخاطر حماقت دیگران مجبور به ترک زمین شده است. در اولدترافورد، پس از اخراج سانچز، او قربانی شد و از زمین بیرون رفت و اینجا هم با اخراج چالوبا دوباره تعویض شد.
استوائو باید سریعتر شوت بزند، چون در لیگ برتر مثل سریآ برزیل فرصت زیادی ندارید. اما چیزی که آرزو دارد این است که در فرصت بعدی کارت قرمز دیگری در کار نباشد تا بتواند در زمین باقی بماند! قدم بعدی لیورپول زخمی است و
چلسی و مارسکا هرچه سریعتر باید به این نابسامانی خاتمه دهند.
لیدز 2-2 بورنموث؛ لیدز هم در دقیقه 93 از کسب برد عاجز ماند
لیدز شنبهشب در اِلاندرود، در لحظات پایانی بازی طبق روال فصل، دلشکسته و مغموم شد و ۳ امتیاز را با یک امتیاز عوض کرد؛ وقتی «الی کروپی»، بازیکن بورنموث در وقت ۹۳ اضافه گل تساوی را زد و یک امتیاز را برای تیم آندونی ایراولا دستوپا کرد.
آنتوان سنمنیو بورنموث را در دقیقه ۲۶ پیش انداخت، اما لیدز با گل جو رودون بازی را به تساوی کشاند و سپس شان لانگاستاف سفیدپوشان را ۲-۱ جلو انداخت. به نظر میرسید تیم دنیل فارکه میرود تا دو برد پیاپی کسب کند ولی در پایان از انجام آن عاجز ماند.

به هر شکل آغاز فصل برای تیم معروف غرب یورکشایر قابل قبول بوده است؛ لیدز در سه بازی لیگ برتر در ورزشگاه خانگی خود، الاند رود هنوز شکست نخورده است.
اورتون و نیوکاسل در این ورزشگاه موفق به گلزنی نشدند و هرچند بورنموث دو گل به ثمر رساند، لیدز بدشانس بود که هر سه امتیاز را نگرفت.
وقتی آنها دو هفته پیش مقابل فولام باختند، مشخص نبود گلهای لیدز از کجا قرار است از راه برسد، چون طی ۴ بازی فقط یک گل زده بودند.
با این وصف دنیل فارکه همچنان به تیمش اعتماد داشت و بازیکنانش هم با زدن ۵ گل در دو بازی اخیر این اعتماد را پاسخ دادهاند.
مقابل بورنموثی که فصل را خیلی خوب با هدایت آندونی ایراولا شروع کرده و فقط به لیورپول باخته بود، لیدز متوجه شد شکستدادنشان چقدر دشوار است.
حالا آنها در ۲۳ بازی خانگی اخیر لیگ با ۱۸ برد و ۵ مساوی، باختی نداشتهاند. فارکه تأکید کرد: «ما نشان دادیم کاملاً برای سطح لیگ برتر آمادهایم.»
پنهان نیست لیدز روی ضربات ایستگاهی بهعنوان یک سلاح کلیدی برای بقا حساب ویژهای باز کرده است، و با توجه به خرید بازیکنان تابستانی، این موضوع طبیعی است.
فارکه احتمالاً از گلی که جو رودون با ضربه سر روی ارسال کرنر لانگاستاف زد خوشحال بود. در بازیهای قبلی، لیدز نتوانسته بود از برتری هواییاش بهخوبی استفاده کند، اما اینجا نشان داد ارسالهای لانگاستاف چطور میتواند برای بورنموث مشکلساز شود.
ایراولا، سرمربی بورنموث، گفت: «احتمالاً ما یکی از کوتاهقدترین تیمهای لیگ هستیم. و لیدز با ضربات هوایی مجازاتمان کردند.» هر دو تیم تا امروز آرام و با ثبات پیش میروند و این در فصلی طولانی نشان خوبی است.
ناتینگهام فارست 0-1 ساندرلند؛ 1897؟ رکورد خوشایندی نیست
به یاد دارید تیمهای صعودکننده طی فصول گذشته بلافاصله به چمپیونشیپ سقوط میکردند؟ این را به ساندرلند بگویید ولی گویا گوش آنها و لیدز بدهکار نیست.
پیروزی گربههای سیاه در ناتینگهام فارست، با گل عمر آلدرته در نیمه اول، باعث شد آنها حداقل روز شنبه را در جمع تیمهای صعودکننده به لیگ قهرمانان به پایان برسانند.
آخرین باری که آنها بعد از گذشت بیش از پنج بازی از فصل، در بین چهار تیم بالای جدول بودند، مارس ۲۰۰۱ زیر نظر پیتر رید بود. در آن فصل در جایگاه هفتم کار را تمام کردند.
اما آنژ پوستکوغلو، به اولین مربی فارست تبدیل شد که در پنج بازی اول روی نیمکت موفق به کسب پیروزی نشده است، رکوردی که از سال ۱۸۹۷ و زمان هری هالام تکرار نشده بود! اصلاً خوشایند نیست.
پوستکوغلو طی دوران مربیگری خود در ناتینگهام فارست، بیش از ۳,۸۸۶ کیلومتر سفر کرد و در سه کشور مختلف تیمش را هدایت کرد تا بالاخره زمان آن رسید در سیتی گراند تیمش را به میدان بفرستد.
بیش از ۳۰۰۰ هوادار فارست، برای اولین بازی اروپایی باشگاه پس از نزدیک به سه دهه به سویا سفر کرده بودند و بهویژه در نیمه اول تساوی مقابل رئال بتیس، از تماشای فوتبال هجومی و تماشایی و سبک کاری پوستکوغلو لذت بردند.
اما حاضران در سیتی گراند روز شنبه، صحنههایی از وجه دیگر بیگ آنژ را دیدند؛ وجهی که تیمش با یک پاس ساده از میانه میدان کاملاً از هم باز میشد و در دفاع ضعفهای زیادی بروز داد.

تاتنهامِ پوستکوغلو یکی از بدترین تیمهای لیگ برتر در خوردن گل از ضربات ایستگاهی بود و گل اول ساندرلند نشان داد این عادت بد به فارست هم سرایت کرده است؛ جایی که یک ارسال ساده به تیر دوم توسط گرانیت ژاکا، بازیکن سابق آرسنال، به اومار آلدرته رسید تا او بدون مزاحم توپ را با ضربه سر از متس سلز عبور دهد.
با این حال، بحث درباره نحوه به ثمر رسیدن گل ساندرلند، مدتها پس از اینکه هواداران فارست با افسردگی راه خانه را در کنار رودخانه ترنت در پیش گرفتند، ادامه داشت.
پوستکوغلو دلیل بازی ندادن به مورگان گیبز-وایت را نیاز به چرخش و تغییر ترکیب تیم به دلیل مسابقات اروپایی عنوان کرد و نه تصمیم بد و اشتباه خود. با این حال، نبود او و کالوم هادسون-اودوی باعث شد فارست در باز کردن دفاع ساندرلند به مشکل بر بخورد.
فارست مالکیت بیشتری روی توپ نسبت به دوران نونو اسپریتو سانتو داشت اما تا زمانی که پوستکوغلو نیروهای هجومیاش را در نیمه دوم به میدان نفرستاد، موفق نشد موقعیتسازی کند.
به هر شکل ساندرلند تا دم آخر دوام آورد. طبق شواهد، قهرمانهایی در همه نقاط زمین داشتند. ژاکا، که روز تولدش بود، همچنان ستونی محکم در میانه میدان است و با خود همان تجربه و سختکوشی که برای بقا در این لیگ نیاز مبرم است را به همراه آورده است.
اما این دروازهبان، رابین روفس، بود که جایگاه چهارم جدول را برایشان حفظ کرد. این دروازهبان ۲۲ ساله هفته قبل بابت گل خوردنش در برابر آستون ویلا سوژه تمسخر شده بود اما این بار از میان ۲۲ شوتی که به سمت دروازهاش آمد و شش شوتی که در چارچوب بود، همه را یا مهار کرد یا دفع کرد و مشت زد و هیچ گلی نخورد.
یک سیو درخشان مقابل هاتچینسون داخل محوطه، در برابر شوت دوربرد الیوت اندرسون، و بهترین واکنشش برابر وود از فاصله نزدیک بود. فارست هرچه داشت رو کرد؛ اما هیچچیز از روفس نگذشت. بهترین مرد میدان تقریباً یکتنه ۳ امتیاز بسیار باارزش را برای ساندرلند کسب کرد.
تاتنهام 1-1 وولورهمپتون؛ گرگها و دشت اولین گل و امتیاز
باور میکنید در آخرین بازی شنبه، ژائو پالینیا با گل دقیقه ۹۴، تاتنهام را مقابل وولوز نجات داد، در شبی که شاگردان ویتور پریرا اولین گل خود را به ثمر رساندند و اولین امتیاز فصل خود را کسب کردند؟
جالب است، تاتنهام در شش مقابله اخیر با گرگها موفق نشده وولورهمپتون را شکست دهد، هرچند این گل دیرهنگام بیشتر طعم برد داشت.
این گل را پالینیا به ثمر رساند: ضربهای آرام و دقیق با روی پا از لب محوطه جریمه پس از اینکه پاپه ماتار سار ارسال ماتیاس تل را برایش مهیا کرد.
استادیوم پر از هیجان و آرامش شد اما آن برای توماس فرانک یک شانس از دسترفته بود، چون میدانست سه امتیاز مقابل تیمی بدون امتیاز، میتواند تاتنهام را در رده دوم جدول قرار دهد.

تا پایان نیمه اول، تیم فرانک با شور و اشتیاق کنترل بیشتری روی بازی داشت. اما در نیمه دوم، ویتور پریرا تغییراتی داد؛ تیمش را بازآرایی کرد، مهمترین تهدیدهای اسپرز، محمد قدوس و دستینی اودوگی را از کار انداخت و وولوز از روی یک کرنر به گل رسید.
سانتیاگو بوئنو گل زد؛ اولین گلش برای وولوز. بازیکنان این تیم تا دقیقه ۹۴ آن را حفظ کردند تا اینکه پالینییا گل تساوی را زد. این برای پریرا و بازیکنانش اتفاقی تلخ بود، اما حداقل حالا یک امتیاز دارند.
تاتنهام به خاطر فرصتهای از دسترفته نیمه اول و سیو فوقالعاده سام جانستون که بعد از ۱۵ دقیقه شوت قدوس را مهار کرد، حسرت زیادی داشت.
پریرا در نیمه دوم، دو تعویض انجام داد و تیمش را به سیستم سه دفاعه همیشگی برگرداند. جکسون چاچوا مأمور مهار کودوس شد که موفق عمل کرد؛ بهویژه بعد از اینکه وولوز خیلی زود به گل رسید. گل چندان تمیزی نبود: کرنر را یورگن استراند لارسن با سر زد و سیو ویکاریو باعث شد توپ به پالینییا برخورد کند و ریباند به پای سانتیاگو بوئنو رسید تا اولین گل خود برای وولوز را به ثمر برساند؛ دو سال بعد از پیوستن به این تیم از خیرونا!
فرانک با تعویضهای خود دست به ریسک زد و وولوز در ضدحملات خطرناک بود. سیو ویکاریو روی شوت هوگو بوئنو تاتنهام را در جریان نگه داشت و این پالینییا بود که در لحظات آخر وقت اضافه، به سنت این فصل لیگ برتر، گل تساوی اسپرز را زد.
استون ویلا 3-1 فولام؛ جاش کینگ معرکه بود اما مورگان راجرز اولین برد ویلان را رقم زد
مورگان راجرز پس از هو شدن در اواسط هفته در اروپا دوباره به فرم خوب خود بازگشت و همراه با بازگشت او، استون ویلا و اونای امری، به اولین پیروزی فصل مقابل فولام دست یافتند. راجرز گلی نزد و مطمئناً میتواند حتی بهتر از این هم بازی کند، اما نشانههایی دیده شد که مهاجم جوان استون ویلا دوباره در حال بازگشت به دوران اوج خود است.
راجرز تنها سه روز قبل مقابل بولونیا توسط هواداران خودی هو شد و بهراحتی میتوانست سقوط کند و به لاک خودش فرو برود.
اینکه چنین اتفاقی نیفتاد، نشانه امیدبخشی برای ویلاست، زیرا در این بازی به اولین برد خود در لیگ دست یافتند. برخورد او با شرایط درس خوبی برای نوجوان بااستعداد فولام، جاش کینگ هم بود که تازه قدم به دنیای فوتبال حرفهای گذاشته است.

این بازیکن ۱۸ ساله بیشک خلاقترین بازیکن زمین در ۴۵ دقیقه نخست بود و در تمام حملات خطرناک تیمش نقش داشت.
کینگ استعداد ویژهای به نظر میرسد، بارها مدافعان ویلا را به دردسر انداخت. او در دقیقه ۱۲، لاماره بوگارده را جا گذاشت و وارد محوطه ویلا شد اما امی مارتینز او را متوقف کرد. کمی بعد، حرکات تکنیکی کینگ دوباره او را در محوطه صاحب موقعیت کرد و این بار شوتش به دست مَتی کش برخورد کرد، اما داور پنالتی نگرفت. دفعه بعد که کینگ با مارتینز روبهرو شد، شاید کمی بدشانس بود که کارت زرد گرفت.
به هر حال او هم روزهایی خواهد داشت که هیچ چیز آنطور که میخواهد پیش نمیرود؛ نه پاس درستی میدهد و نه میتواند توپ را درست کنترل کند.
الان به نظر میرسد فوتبال برایش بازی آسان و زیبایی است، اما در چند فصل دیگر احتمالاً روزهایی خواهد رسید که تیمهای حریف متوجه استعدادش میشوند و مراقبت بیشتری از او خواهند داشت. در آن زمان، واکنش کینگ آینده حرفهایاش را رقم خواهد زد، همانطور که راجرز اکنون در حال تجربه آن است.
فولام بعد از اینکه رائول خیمنز آنها را خیلی زود در دقیقه ۳ جلو انداخت، ویلا را دقیقاً در موقعیتی قرار داد که میخواست. تماشاگران استرس داشتند، اونای امری بیقرار بود و بسیاری از بازیکنان هر بار که توپ به آنها میرسید عصبی به نظر میرسیدند.
اما اینبار ویلا از پس همهچیز برآمد. واتکینز گل زد و راجرز فوقالعاده بود و ویلا بالاخره ۳ امتیاز گرفت. احتمالاً او نگاه توماس توخل، سرمربی تیم ملی انگلیس، را نیز جلب کرده است!
اورتون 1-1 وست هم؛ اخراج پاتر و بازگشت نونو اسپریتو
تشویق ایستاده برای نونو اسپریتو سانتو کاملاً بهحق بود، او اولین گام مثبت خود را برداشت. نخستین مسابقهاش بهعنوان سرمربی جدید وستهام پس از اخراج گراهام پاتر با تساوی ۱-۱ مقابل اورتون به پایان رسید، اما نونو پس از بازی محتاط بود؛
ما نشان دادیم میتوانیم رقابت کنیم. ما اصول اولیه یک مسابقه فوتبال را نشان دادیم. اما این فقط یک قدم کوچک است. کارهای زیادی برای انجام دادن داریم.

مایکل کین با ضربه سر قدرتمندی در دقیقه ۱۸ اورتون را پیش انداخت اما وقتی جَرِد بوئن در نیمه دوم گل تساوی را زد، تأثیر حضور نونو کاملاً مشهود بود. او بابت نمایش امشب تیمش دلگرم شده است؛ چراکه شاگردانش پس از عقب افتادن، به بازی برگشتند و یک امتیاز ارزشمند از اورتون گرفتند.
اولین اخراج فصل بود. آخرین فعالیت عمومی گراهام پاتر بهعنوان سرمربی وستهام، لبخند زدن و خندیدن به میمهای اینترنتی جدیدی بود که به مشکلات اخیر او در شرق لندن اشاره داشتند. متأسفانه خیلی دیر بود!
پاتر در سومین باشگاه لیگ برتری خود، بعد از برایتون و چلسی، بخش زیادی از وقتش را صرف نگرانیهای عمومی و نشان دادن فشارهای سنگین کرد. اخمو، عصبی و در نهایت، درگیر و ناکام. شکستخورده.

وستهام باشگاه مناسبی برای پاتر نبود. این حس از همان لحظهای که او پس از دوران طولانی دوری خود پس از چلسی، هدایت وستهام را پذیرفت، وجود داشت و با هر قدم لرزانش، این نظریه فقط قوت بیشتری گرفت.
همه متوجه این موضوع بودند. اما چرا خودش نمیدید؟ چرا مسئولان وستهام نمیفهمیدند؟
پاتر یک سازنده و برنامهریز است؛ یک پرورشدهنده. وستهام، برخلاف حرفهایی که میزنند هرگز واقعاً به دنبال چنین چیزی نبوده است. بنابراین دوباره پاتر در حاشیههای این باشگاه نامناسب قرار گرفت.
برای کسانی که به وستهام اهمیت میدهند، از هم پاشیدن پاتر دردناک بود. و این وضعیت برای آنهایی که به سرمربیان انگلیسی و موفقیت و آینده آنها هم اهمیت میدهند، همینقدر ناراحتکننده بود.
پاتر کسی بود که فرصت و حمایت کافی برای برنامههای بلندمدتش به دست نیاورد. و حقیقت تلختر این است که او دیگر بهسختی قادر باشد تا عملاً بتواند رهبری تیمی در لیگ برتر را بر عهده بگیرد. همهچیز برای او تمام شده به نظر میرسد.
کریستال پالاس 2-1 لیورپول؛ با باخت قهرمان، پالاس تنها تیم بدون شکست لیگ!
جنوب لندن همیشه جای خوشگذرانی لیورپول بود؛ قرمزها در ۱۰ بازی اخیر لیگ خود در زمین کریستال پالاس، ۹ بار پیروز شده و فقط یک بار مساوی کرده بودند؛ این استثنا مربوط به فوریه ۲۰۲۳ است.
آنها در ۸ بازی از ۱۰ دیدار اخیر لیگ در خانه پالاس، حداقل دو گل زدهاند و تنها در دو دیدار از ۲۴ برخورد آخر دو تیم (چه در خانه چه خارج از خانه)، موفق به گلزنی نشدهاند.
بزرگترین برد تاریخ لیورپول در لیگ برتر، چه در خانه و چه خارج از خانه مقابل کریستال پالاس بوده: برد ۹-۰ در آنفیلد در سال ۱۹۸۹ و برد ۷-۰ در سلهرست پارک در سال ۲۰۲۲.

مو صلاح فقط به دو گل دیگر نیاز دارد تا تعداد گلهایش برای لیورپول در همه مسابقات را به عدد ۲۵۰ برساند. لیورپول فصل گذشته با نتیجه ۱-۰ پالاس را در همین استادیوم شکست داد و گل برتری آن مسابقه را دیوگو ژوتای مرحوم به ثمر رساند.
به این آمار اشاره داشتم تا بگویم اینبار حکایت دیگری بود. اینبار مانند دیدار اول فصل چریتی شیلدز، قهرمان جام حذفی، قهرمان لیگ را به شیوهای که لیورپول تیمها را دائماً نقرهداغ میکند، به چنگ آورد.
در حالیکه لیورپول باز هم در دقایق پایانی و با چنگ و دندان به گل مساوی دستیافته بود. آخرین ضربه بازی بود و ادی انکتیا با گل دقیقه ۹۸ اولین شکست فصل را به قهرمانان لیگ برتر تحمیل کرد و روند شکستناپذیری «عقابها» را به ۱۸ بازی افزایش داد.
بساطی شده بود، مسئولان سلهرست پارک هرچه سعی کردند و از تماشاگران تقاضا کردند تا استادیوم را ترک کنند، راه به جایی نبردند. کسی گوش نمیداد، احتمالاً هیچکس حتی صدایشان را هم نمیشنید.

تمام آهنگهای شاد در حال پخش بود؛ از جمله "Glad All Over"، "Ain’t No Stopping Us Now" و "Tonight’s Gonna Be a Good Night".
واقعاً چه کسی میتوانست به دیجی ایراد بگیرد؟ او حالوهوای عصری خاص را به تصویر میکشید؛ زمانی که کریستال پالاس همان کاری را با لیورپول کرد که لیورپول فصل را سپری کرده بود. شکستن قلب حریف در آخرین لحظات!
اینبار احساس خواهند کرد چه بلایی سر حریفان خود آوردهاند.
ادی انکتیا در دقیقه ۹۸ گل زد تا اولین شکست فصل را به صدرنشین لیگ وارد کند؛ بردی که رکورد شکستناپذیری پالاس را به ۱۷ بازی رساند و نشان داد چرا آنها یکی از پیشروترین تیمهای فوتبال امروز هستند. این یک نمایش دراماتیک حیرتانگیز بود؛ از آن داستانهایی که فقط فوتبال میتواند رقم بزند. جاییکه اولیور گلاسنر ناگهان حس کسی را داشت که کیفش را گم کرده اما ناگهان آن را، پر از اسکناسهای ۲۰ پوندی پیدا میکند!
گلاسنر به سختی تلاش میکرد که با گل دیرهنگام دقیقه ۸۷ فدریکو کیهزا توسط لیورپول، که به نظر میرسید حداقل یک امتیاز برای قهرمان داشته باشد، خودش را آرام نشان دهد، اما این ورزشگاه و این رقبا عادت دارند برای مهمانها مثل کریپتونایت باشند.
شاید هیچکس فکرش را نمیکرد که شبی مانند "کریستانبول Crystanbul" روزی تکرار شود. زمانیکه در ماه می ۲۰۱۴، وقتی پالاس ناباورانه از سه گل عقبماندگی بازگشت و قهرمانی لیورپول را نقش بر آب کرد. باید تأکید کرد سر و صدای این بازی حتی از آن شب هم بیشتر بود.
آرنه اسلات در پایان بازی بسیار عصبانی بود؛ شش دقیقه وقت اضافه اعلام شده بود و انکتیا دو دقیقه پس از زمانی که بازی باید تمام میشد و داور سوت پایان را میکشید، گل زد.
احتمالاً پس از فروکش شدن هیجانات اگر اسلات با آرامش به قضیه نگاه کند، به راحتی خواهد دید که لیورپول اصلاً روز خوبی نداشت.
میدانستند دیر یا زود قرار است این اتفاق روی دهد، اما با این حال، نحوه عقب افتادن لیورپول برای اولین بار در این فصل، اسلات را به شدت خشمگین کرد. برخی میگویند او سر داوران فریاد میزند، اما اینبار بازیکنان خودش هدف فریادهایش بودند.

اینکه چطور اسماعیلا سار بدون هیچ مدافعی در محوطه ۶ قدم قرار گرفت، واقعاً باورکردنی نبود؛ این فقط نمونهای از شروع ضعیف آنها بود و قطعاً در روزهای آینده موضوع جلسات آموزشی و بحث خواهد بود.
این بازی همیشه قرار بود مصاف دشواری مقابل تیمی آماده و خوشفرم با ساختار و مهارت بالا و فیزیک قوی باشد، از اینرو جایگاه قهرمانی لیورپول در برابر پالاسِ قدرتمند هیچ معنایی نداشت.
مارک گهی برای پالاس ستون اصلی بود، بازیکنی که اگر معامله بین باشگاهها در ۱ سپتامبر به هم نمیخورد، شاید در رختکن تیم مهمان حضور پیدا میکرد. لیورپول بدجوری به کسی مانند او در کنار فان دایک نیاز دارد و تکرار چنین نتیجهای دور از انتظار نیست.
بدون شک از دست دادن مارک گهی برای لیورپول برد بزرگی محسوب میشد؛ کاپیتان پالاس با نمایشی بینقص، الگو نمونه بود.
مطمئنم اسلات بابت عدم انجام این انتقال پشیمان است. فقط زمان بیشتر مشخص خواهد کرد این پشیمانی تا چه حد خواهد بود.
اما آنچه کاملاً در این نبرد واضح بود، اضطراب ابراهیما کوناته در طول مسابقه بود؛ تقریباً از همان سوت آغاز، عصبی به نظر میرسید و ژان-فیلیپ ماتتا بارها او را تحت فشار و اذیت قرار داد.
سرمربی پالاس، اولیور گلاسنر، شور و شوقی انفجاری دارد؛ مثل ردپای باروت، بین تماشاگران شور و التهاب ایجاد میکند. در ۴۵ دقیقه ابتدایی که کاملاً یکطرفه بود،
رایان خرافنبرخ یک بار توپ را با نوک انگشتان دین هندرسون به تیر دروازه زد، میتوانست تمام رویاهای گلاسنر را نقش بر آب کند. اما باقی حملات کاملاً متعلق به پالاس بود که بارها مقابل تک دیوار زرد لیورپول، آلیسون بکر، متوقف شدند:
شاید به خاطر تکرار زیاد به چشم نیاید، اما درخشندگی دروازهبان لیورپول که از سال ۲۰۱۸ در آنفیلد حضور دارد، کمتر مورد توجه قرار میگیرد.
بدون آلیسون، هیچکدام از جامهایی که لیورپول به دست آورده نصیبشان نمیشد و بدون او این بازی بعد از ۳۰ دقیقه تمام بود!
این بازی حتی ممکن بود در وقتهای اضافه نیمه اول به پایان برسد، جایی که ماتتا بعد از یک حرکت ترکیبی با آدام وارتون، با شوتی زیبا از فاصله ۲۰ متری توپ را به تیر دروازه کوبید. این حمله آنقدر خوب بود که گلاسنر را تا حد انفجار پیش برد.
اسلات، چند متری دورتر، در سکوت در جایش نشسته بود و در فکر فرو رفته بود. او به کمتر از برد راضی نیست؛ شاید مربیای نباشد که با خشم اتاق را به هم بریزد، اما کاملاً پیدا بود قرار است ضعفهای تیمش را بیپرده گوشزد کند.
این اولین باری بود که لیورپول واقعاً یک تیم جدید به چشم میآمد؛ با فلوریان ویرتس و الکساندر ایساک در ترکیب، اما هیچکدام موفق نشدند با جریان بازی هماهنگ شوند و فعلاً درک و حرکات مناسب و همخوان با تیم از آنها نمیبینیم!
اولیور گلاسنر، سرمربی پالاس، در کنفرانس پیش از بازی گفته بود:
چیزی که من دوست دارم این است: آرنه اسلات واقعاً مربی فوقالعادهای است با ساختاری کاملاً مشخص، پس وقتی میدانیم دقیقاً ایده تیمش چیست و چطور بازی میکنند، تجزیه و تحلیلشان هم راحتتر میشود. بنابراین میتوانیم تیممان را دقیقاً برای این آماده کنیم که آنها چطور حمله میکنند، چطور دفاع میکنند و در ضربات ایستگاهی چه کار خواهند کرد. فکر میکنم همه اینها به ما کمک میکند.
سرمربی لیورپول که در اولین فصل حضورش در باشگاه قهرمان لیگ شد، فرصت داشت تاریخساز شود. این سرمربی هلندی تا اینجای کار در ۴۳ بازی اول خود روی نیمکت لیورپول ۹۷ امتیاز کسب کرده است. با یک برد دیگر، او میتوانست مجموع امتیازاتش را سهرقمی کند و سریعترین مربی تاریخ باشگاه باشد که به ۱۰۰ امتیاز میرسد. اما پالاس مانع از وقوع این مهم هم شد!
میتوانیم راحت لیورپول را به خاطر نمایش ضعیفش سرزنش کنیم، اما بهتر است پالاس را تحسین کنیم. میزبان فوقالعاده ظاهر شد و در هر لحظه خط دفاع لیورپول را به هم ریخت و باید در همان نیمه اول پرونده قهرمان را میبستند. اما به هر حال، صدرنشین جدول هنوز در بازی بود.
در نیمه دوم لیورپول پیشرفتهایی حاصل کرد اما هرگز به سطح مطلوب اسلات نرسید. با این حال، در دقیقه ۸۷ با گل انرژیبخش کیهزا به نظر میرسید همهچیز به سود لیورپول تمام میشود و این قرمزها خواهند بود که بار دیگر با بازگشتی دیگر پالاس و همه نا را کیش و مات میکنند!

آیا این پایان درام بود؟ نه اصلاً!
پالاس واکنشی عالی نشان داد و در حالی که زمان به سرعت به پایان نزدیک میشد، یک پرتاب بلند وارد محوطه لیورپول شد، توپ سرگردان به انکتیا رسید و او با خونسردی مثالزدنی توپ را از بین پاهای آلیسون وارد دروازه کرد.
لیورپول اولین شکست خود را متحمل شد و حالا پالاس همچنان تنها تیم بدون شکست لیگ برتر است. چه زمان فوقالعادهای برای هواداران پالاس است. بهترین دوران تاریخ باشگاه؟ قطعاً همینطور است. قهرمان جام حذفی، بازی در رقابتهای اروپایی برای اولین بار و برابری با طولانیترین روند شکستناپذیری تاریخ باشگاه.
داستان این فصل لیورپول گلهای دقایق پایانی آنها بوده و دوباره به نظر میرسید که با گل تساوی دیرهنگام موفق شدهاند خود را نجات دهند.
اما نه، این بار کریستال پالاس همان کاری را با قرمزها کرد که خودشان بارها با دیگران کرده بودند؛ گل زدن با آخرین ضربه بازی. واقعاً باورنکردنی بود.
«عقابها» پتانسیل جدی قرارگیری در جمع شش تیم برتر را دارند. از آن بازیها بود؛ شاید بهترین توصیف همان باشد که روزی مربی بزرگ اسکاتلندی یونایتد گفته بود: فوتبال لعنتی! فوتبال جهنمی!
نیوکاسل 1-2 آرسنال؛ رسیدن به یک قدمی لیورپول با گلهای دقایق 84 و 96
هر تغییر ظاهراً ناچیز میتواند نتیجهای بزرگ و غیرقابل پیشبینی ایجاد کند. لحظهای که گابریل به نیک وولتماده ضربه زد، ناراحت شدم؛ حرکتی واقعاً شیطنتآمیز بود.
در واقع، بسیار تعجب کردم که VAR صحنه را بررسی نکرد. گابریل خیلی راحت میتوانست اخراج شود. اگر اخراج میشد، طبیعتاً نمیتوانست در زمین باشد تا گل پیروزی را بزند. اما بود و زد. شکست دوباره برای نیوکاسل برای ادی هاو و تیمش آزاردهنده بود.

اشتباه نکنید، آنها لیاقت برد از این بازی را نداشتند و در بیشتر بازی تحت سلطه بودند. ولی مگر اینکه دلسنگ داشته باشید یا طرفدار ساندرلند یا آرسنال باشید که ناراحت نشده باشید از اینکه ماگپایز به این شکل بازی را در دقیقه ۹۶ وقت اضافه واگذار کردند.
این دومین بار است که در این فصل این برایشان اتفاق میافتد. چنین رویدادی دوبار در ۳۸ بازی رخ دهد کافی است، اما دوبار در شش بازی؟ واقعاً آزاردهنده است.

در حالیکه آرتتا پس از این پیروزی گفت، در حالیکه رقیب آنها به همین شکل یکروز پیش از این شکست را پذیرا شده بود:
این پیروزی یک پیام بود. ما کاملاً شایسته پیروزی بودیم. نحوه بازیمان، رقابتمان، شایسته پیروزی بودیم. فرصتهایی که خلق کردیم. فکر میکنم کاملاً شایسته برد بودیم. این برد به شکل دراماتیکی رقم خورد، اما خیلی خوشحالم و به تیم افتخار میکنم. عبور از سختیها و یاد گرفتن از تجربیات. حالا این یک فرصت بزرگ است تا به خودمان و بقیه ثابت کنیم و نشان دهیم تیم واقعی ما چیست و این کار را کردیم. با تیم فوقالعادهای روبهرو بودیم که بازی مقابلشان بسیار دشوار است. ما پیش از این در اولدترافورد بازی کردهایم، در آنفیلد بازی کردهایم، با منسیتی بازی کردهایم و سطح ثبات و کیفیتی که امروز نشان دادیم، شگفتانگیز بود.
شاید آرتتا هنوز هم گرم پیروزی بود که مثل همیشه با شور و حالی غیرقابل وصف صحبت میکرد. ولی شک نداریم آنها به این پیروزی بهموقع، زمانیکه حریف مستقیم شما ضربه دیده، نیاز شدیدی داشتند و به آن با دراماتیکترین شکل ممکن دست یافتند.
آیا به موارد بیشتری درباره گل پیروزی دیرهنگام علاقه دارید؟ اگر هوادار آرسنال باشید، پاسخ قطعاً بله است. آمارهای زیادی درباره ضربه سر دیرهنگام گابریل وجود دارد. این گل یک گل تاریخی بود.

این دومین باری بود که آرسنال در یک بازی لیگ برتری عقب افتاد و توانست بازی را ببرد (گل تساوی دقیقه ۸۴)، بعد از پیروزی ۳-۱ مقابل نوریچ در آوریل ۲۰۱۳ که گل تساوی توسط میکل آرتتا در دقیقه ۸۵ زده شد. در واقع، گل آرسنال در دقیقه ۹۵:۴۵ دومین گل دیرهنگام آنها برای پیروزی در بازی خارج از خانه لیگ برتر (از فصل ۰۴-۲۰۰۳) بود؛ فقط گل دکلان رایس مقابل لوتون در دسامبر ۲۰۲۳ در دقیقه ۹۶:۲۳ دیرتر به ثمر رسیده است!
براستی امسال چه خبر است؟ گلهای آخر بازی؟ فصل گلهای دیرهنگام! ریو نوموها مقابل نیوکاسل، محمد صلاح مقابل برنلی، ادی انکتیا مقابل لیورپول و حالا گابریل مقابل نیوکاسل.
هر هفته، یک برنده بزرگ در وقتهای اضافه میبینیم. واقعاً عجیب است. برای بیطرفها خیلی سرگرمکننده است. همین الان، با گذشت فقط دو ماه و شش بازی لیگ، لحظات بهیادماندنی زیادی داشتهایم.
میگویم "بیطرف"، چون نیوکاسلیها باید از این گلهای دیرهنگام خسته شده باشند. دقیقه ۹۰+۱۰ مقابل لیورپول و حالا ۹۰+۶ مقابل آرسنال. واقعاً دردآور است.
با این پیروزی آرسنال به طلسم شکستناپذیری در سنت جیمز پارک پایان داد. این بازی رقابت قهرمانی را تکانی داد.
و آرسنال با این سه امتیاز بزرگ، فاصله خود با لیورپول را فقط به دو امتیاز کاهش داد.

این آخرین قسمت از رقابتی بود که به یکی از حساسترین و جذابترین جدالهای لیگ برتر تبدیل شده است. شاگردان آرسنال ضربات و خطاهای حریف را تحمل کردند و تمرکزشان را تا پایان مسابقه از دست ندادند و در آخرین لحظه ضربه نهایی را وارد کردند.
آرسنال تا دقیقه ۸۵ با نتیجه ۱-۰ عقب بود، اسیر دفاع نیوکاسل و تشویقهای پرشور تماشاگران خانه که برای هر سیو نیک پوپ و هر بلاک اسون بوتمن فریاد میزدند. آنها همه انرژی و حمایتشان را به تیمی دادند که شاید خیلی خوب بازی نکرده بود اما با تمام وجود جنگیده بود.
همانطور که «سوپرمن» در مقابل کریپتونایت ضعف نشان میدهد، آرسنال هم در سالهای اخیر در «تاینساید» ضربات محکمی خورده است.
بعد از یک مسابقه خشن و جنجالی دیگر، که با صحنهها و بحثهای فراوان همراه بود، تیم میکل آرتتا در آستانه چهارمین شکست پیاپی در این ورزشگاه و بدون به ثمر رساندن گل بود.
باختن در این هفته که لیورپول صدرنشین بالاخره کمی کند شد، به معنی واگذاری قهرمانی لیگ برتر در همان ابتدای راه بود. برای همین، این فرصت را باید غنیمت میشمردند تا از برچسب "کم آوردن" بگریزند. بنابراین، نفس عمیق کشیدند و ادامه دادند. و در یازدهمین کرنر، توپ کوتاه کار شد و به دکلان رایس رسید. او سانتر کرد و میکل مرینو، بازیکن تعویضی، با یک ضربه سر نرم توپ را با زدن به تیرک وارد دروازه کرد؛ گل تساوی را در دقیقه ۸۴ ثبت کرد. مرینو بالاتر از بوتمن، که تا آن لحظه بینقص کار کرده بود، پرش کرد. پوپ هم تا آن موقع چند سیو فوقالعاده داشت.
اما سرانجام با یک پاس ضعیف در وقتهای اضافه کرنر شماره ۱۲ را به آرسنال تقدیم کرد. اینجا دیگر وقتی برای کارهای پیچیده نبود. اودگارد، بازیکن تعویضی آرسنال، توپ را کاملاً بلند داخل محوطه فرستاد، جایی که ویلیام سالیبا با بلوکهکردن پوپ، شرایط را برای گابریل مهیا کرد تا با یک پرش و ضربه سر حساب کار را ۲-۱ به سود مهمان کند.
این گل باعث شد تمام کادر آرسنال برای شادی به کنار زمین بیایند و در آن سو، هواداران نیوکاسل که تا نزدیکی پیروزی پیش رفته بودند، افسرده و بهتزده شدند.
از یک پیروزی احتمالی به مساوی و ناگهان شکست؛ حداقل بازیکنان هاو جنگیدند. ولی در پایان، تیم آرتتا جنگاوری بیشتری در زمین نشان داد؛ این نتیجه برای آنها فوقالعاده مهم بود.
حتی پس از پایان بازی، یکی از اعضای تیم آرسنال با جولینتون، هافبک نیوکاسل، درگیر شد و نزاع ادامه پیدا کرد، اگرچه خود آرتتا اینبار طرفین را جدا میکرد. جالب آن بود که یک ربع قبل، خودش حسابی عصبانی بود؛ بهخصوص وقتی داور پنالتی اعلامشده برای آرسنال را پس از بازبینی VAR لغو کرد.
در نگاه اول، صحنه شاید پنالتی واضح به نظر میرسید؛ اما داور پس از بازبینی کنار زمین تصمیمش را گرفت و اعلام کرد چون گلر ابتدا توپ را لمس کرد، خطا و پنالتی نیست. داور همزمان میکروفونش باز بود و به ساکای عصبانی میگفت:
«دروازهبان اول توپ را لمس میکند، برای همین پنالتی ندادم!»
این لحظه همان جرقهای بود که هواداران نیوکاسل برای شروع جشن لازم داشتند. در دقیقه ۳۴ جلو افتادند.
یک ساعت بعد، بازی کاملاً فیزیکی و پر از درگیری بود؛ سیلی گابریل به صورت وولتماهده با جریمه روبهرو نشد و هند گابریل در محوطه که داور به درستی پنالتی نگرفت. و یک کارت زرد برای جیسون تیندال، دستیار نیوکاسل.
بعد از ضربه سر مرینو، آرسنال که قبلاً برای مساوی میجنگید، حالا به پیروزی چشم دوخته بود. شاید این سه امتیاز سرنوشت قهرمانی را تعیین نکند، اما مسلماً هر صحبت و بحثی را درباره از دست رفتن قهرمانی آرسنال فعلاً خاموش میکند.
گلهای دیرهنگام ادامه دارد، چنانچه نبرد قهرمانی همچنان زبانه میکشد و آتش جنگ هنوز افروخته است!