انتخابهای ابتدایی اشتباه؛ ضربه از همان سوت آغازین
رئال مادرید با کارلو آنچلوتی به ساحل آرامش نرسید. تیم آنچلوتی نه تنها با چینش و انتخاب نفرات اشتباه، بلکه با رویکرد و نگرشی نادرست وارد میدان الکلاسیکو شد.
کارلتو گویی از اشتباهات گذشته درس نگرفته بود و مجدداً لوکاس واسکز را در پست فولبک راست به میدان فرستاد؛ بازیکنی که ذاتاً وینگر است و ویژگیهای تهاجمیاش به وضوح بر قابلیتهای دفاعیاش غلبه دارد.
هرچند واسکز در نیمهی اول اشتباه فاحشی مرتکب نشد، اما کمبود کیفیت دفاعی، افت فیزیکی ناشی از سن، و ناتوانی در مدیریت فشار چنین مسابقهی بزرگی در عملکرد او به چشم آمد.
اشتباه پزشکی - فنی؛ بازگشت شتابزده فرلاند مندی
اشتباه دوم در انتخاب ترکیب، این بار اشتراکی میان کادر فنی و پزشکی رئال بود: استفاده از فرلاند مندی در پست فولبک چپ از ابتدا.
درست است که مندی از منظر دفاعی بهتر از فران گارسیا عمل میکند، اما بازیکنی که پس از ده مسابقه غیبت به دلیل مصدومیت تازه به شرایط بازی برگشته، نباید بلافاصله در چنین مسابقه سنگینی فیکس شود.
تصمیم به میدان فرستادن مندی، نه تنها ریسک بالایی داشت، بلکه به شدت بر روحیه فران گارسیا که آمادهی بازی بود تاثیر منفی گذاشت و نشانهای از ضعف مدیریت تیم پزشکی و فنی باشگاه بود.

خروج فرلاند مندی از زمین به دلیل مصدومیت در دقیقه ۱۱ بازی.
اصرار بیثمر به رودریگو؛ شبحی از ستارهی فصل قبل
یکی دیگر از اشتباهات بزرگ کادر فنی، اصرار به استفاده از رودریگو گوئس بود.
بازیکنی که افت فاحشی را در عملکردش تجربه کرده و با وجود فرصتهای مکرر برای بازیابی انگیزه و فرم، هیچ نشانهای از بازگشت نشان نداده بود، بار دیگر در ترکیب اصلی قرار گرفت.
رودریگویی که دیگر حتی سایهای از آن برزیلی تکنیکی و انفجاری فصل گذشته نیست، باز هم جایگاهی در تیم یافت و این انتخاب به وضوح به ضرر رئال تمام شد.
جابجایی بیمورد سبایوس؛ بیثمرسازی مغز متفکر تیم
یکی دیگر از اشتباهات تاکتیکی آنچلوتی و تیمش، استفاده نادرست از دنی سبایوس بود.
سبایوس که به عنوان رجیستا و مغز پخش توپ رئال در این فصل نقش داشت، در این دیدار به عنوان پیستون چپ در سیستم ۴-۵-۱ بازی داده شد.
نتیجه واضح بود: نه قدرت پخش توپ سبایوس مورد استفاده قرار گرفت، و نه توانست در جناح چپ نقشی تاثیرگذار ایفا کند. سبایوس قربانی جابجایی نادرستی شد که هیچ تناسبی با ویژگیهای فیزیکی و تکنیکی او نداشت.
نیمه دوم؛ بازگشتی مقتدرانه از دل اشتباهات
خوشبختانه واکنش کادر فنی رئال مادرید به فاجعهی نیمهی اول درست و به موقع بود.
با تعویضهای بهموقع (ورود امباپه، آردا گولر و مودریچ)، سیستم تیم تغییر کرد:
از ۴-۵-۱ به ۴-۴-۲ لوزی
و گاه به ۳-۵-۲ در طول بازی
فده والورده به پست فولبک راست منتقل شد و هر دو جناح چپ و راست رئال مادرید به طور فعال در حملات شرکت کردند؛ نکتهای که به ندرت در این فصل یا حتی فصلهای اخیر شاهد آن بودیم.
درخشش امباپه با یک ضربه کاشته دیدنی و نقش آفرینی گولر در کرنر گل دوم (ضربه سر تماشایی شوامنی) رئال را به بازی برگرداند و امید به قهرمانی در کوپا دل ری را زنده کرد.

کاشته استادانه کیلیان امباپه
تعویض وینیسیوس؛ نقطهی شروع فروپاشی
اما نقطهی عطفی که منجر به فروپاشی شد، درخواست تعویض وینیسیوس بود.
برخلاف تصور، این تعویض نه به دلیل مصدومیت بلکه به احتمال قوی به دلیل خستگی و عدم تمایل به پرس شدید انجام شد.
سوالی که مطرح میشود: چرا بازیکنی چون وینیسیوس که در طول فصل چندان در کارهای دفاعی و پرس شرکت نمیکند، در چنین بازی حساسی درخواست تعویض میدهد؟
اشتباه در مدیریت بازی پس از پیش افتادن
پس از خروج وینیسیوس، بزرگترین اشتباه کادر فنی رخ داد.
به جای آوردن یک مدافع با تجربه مثل داوید آلابا برای حفظ نتیجه، براهیم دیاز به زمین آمد؛ حرکتی که به جای مدیریت زمان و شکستن ریتم بازی، به معنای تشدید حملات بیمورد بود.
در نتیجه، رئال مادرید نه به خاطر حملهی بارسلونا، بلکه روی ضد حمله (!) و تنها پنج دقیقه مانده به پایان وقت قانونی گل تساوی را دریافت کرد.
وقتهای اضافه؛ اشتباه تکراری، فرصتسوزی مجدد
در وقتهای اضافه، رئال دوباره فرصت داشت که بازی را مدیریت کند. اما مصدومیت آنتونیو رودیگر و اشتباه کادر فنی در وارد کردن اندریک به جای استفاده از مدافعینی چون آلابا یا وایخو، شکاف خطرناکی جلوی خط دفاع ایجاد کرد.
همان ضعفهایی که در نیمهی اول به بارسا فرصت گلزنی داده بود، دوباره تکرار شد و در نهایت منجر به دریافت گل سوم و شکست تلخ رئال شد.

عملکرد بی نظیر جود بلینگام در رئال مادرید - بلینگام و والورده بهترین های فصل رئال بودند.
پرسشهای بیپاسخ درباره مدیریت کارلتو
این شکست سوالات مهمی را در ذهن هواداران رئال مادرید پررنگتر کرد:
۱- چرا تیمی که پتانسیل بازی هجومی و مسلط را دارد، در طول فصل محافظهکارانه بازی کرده است؟
۲- چرا بازیکنی چون آردا گولر که میتواند به ریتم و طراوت تیم کمک کند، فصل را عمدتاً روی نیمکت گذرانده است؟
۳- چرا اصرار به استفاده از بازیکنان خارج از پست تخصصیشان وجود دارد؟
۴- چرا بازیکنی چون اندریک، که هنوز درک درستی از فوتبال اروپایی ندارد، در چنین بازیهایی به کار گرفته میشود؟
کارلو آنچلوتی؛ یک اسطورهی بزرگ، اما نامناسب برای این تیم
کارلو آنچلوتی بدون شک یکی از پرافتخارترین و بزرگترین مربیان تاریخ رئال مادرید و دنیای فوتبال است.
اما تیم جوان، کمتجربه و در حال شکلگیری فعلی رئال مادرید، نه به یک پدر مهربان، بلکه به یک رهبر سختگیر و منضبط نیاز دارد.
ترکیبی که دیگر از ستونهای باسابقهای چون کریستیانو رونالدو، بنزما، مارسلو، کاسمیرو و کروس خالی شده، نیازمند ساختاری جدید، سختگیرانه و حرفهایتر است.
کارلتو بارها ثابت کرده که برای کار با بازیکنان جوان، بهترین گزینه نبوده و نیست.
در نهایت، هرچند کارلتو همچنان یک مربی بزرگ است، اما شاید دوران او در رئال مادرید با این نسل جوان دیگر به پایان رسیده باشد.