طرفداری | درست در میانه نیمه نخست دیدار یکشنبه بعدازظهر در ورزشگاه کینگ پاور، لحظهای ناب پدید آمد؛ لیورپول به یکقدمی فتح بیستمین تاج قهرمانی لیگ برتر خود رسیده بود که ناگهان، دفع توپ ناشیانه یکی از بازیکنانشان به شکلی قوسدار اوج گرفت و راهی خارج از زمین شد.
آرنه اشلوت، که گویی آن لحظه را پیشبینی میکرد، با حرکتی ظریف بدنش را تنظیم کرد و توپ سرگردان را پیش از آنکه از بالای شانهاش عبور کند، در مقابل جایگاه مربیان به چنگ آورد و با خونسردی تمام به مدافع لسترسیتی سپرد. این صحنه، چکیدهای بود از فصل نخست شگفتانگیز اشلوت در فوتبال انگلستان؛ مردی که نشان داده هرگز توپ را از دست نخواهد داد.
اکنون که لیورپول آماده میشود تا در همین هفته پیش رو به عنوان قهرمان تاجگذاری کند، دیگر جای بحث و جدل چندانی باقی نمانده که چه کسی شایسته عنوان بهترین مربی سال در ماه آینده است. برخی تلاش کردهاند تا با اشاره به عملکرد درخشان نونو اسپیریتو سانتو در ناتینگهام فارست، برای او شانسی قائل شوند. عدهای دیگر نیز از آندونی ایرائولا به خاطر کار فوقالعادهاش در بورنموث و ادی هاو، که نیوکاسل را پس از هفتاد سال به نخستین جام داخلیاش رساند و هر سال با تجربه بیشتر، اعتبارش افزونتر میگردد، حمایت کردهاند.
با این حال، همانگونه که محمد صلاح با اطمینان کامل، جایزه بهترین بازیکن سال FWA را در پایان مهلت رایگیری در چند هفته آتی از آن خود خواهد کرد، اشلوت نیز که تابستان گذشته پس از اغوا شدن، از فاینورد به فوتبال انگلستان قدم گذاشت، سزاوار ستایشهایی است که با نزدیک شدن به پایان فصلی که به دلیل سلطه بیچونوچرای تیمش، پایانی کمهیجان یافته است، به سوی او سرازیر خواهد شد.
اگر میخواهید ابعاد دستاورد اشلوت در آنفیلد را در این فصل، پس از جانشینی یورگن کلوپ درک کنید، تنها کافی است نگاهی به سرنوشت دیگر غولهای فوتبال انگلستان پس از بازنشستگی یا جدایی رهبران بزرگشان بیندازید.
لسترسیتی ۰-۱ لیورپول
نگاهی به دوران منچستریونایتد پس از سر الکس فرگوسن بیندازید. آنها هنوز هم، با گذشت دوازده سال از کنارهگیری او، عمیقاً درگیر رنجهای دوران گذار هستند. اگرچه پیروزی پرهیجان آنها در وقتهای اضافه مرحله یکچهارم نهایی لیگ اروپا مقابل لیون جلوهای از شکوه فوتبال بود، اما در عین حال یادآور هرج و مرجی است که همچنان این باشگاه را در بر گرفته است.
آرسنال تازه در حال خروج از دوره عدم اطمینان و فقدان هویتی است که پس از ترک آرسن ونگر در سال ۲۰۱۸ گریبانگیرش شد، هرچند که روند نزولی مدتها پیش از جدایی ونگر آغاز شده بود. حتی مربی توانمندی چون اونای امری نیز نتوانست از آسیبهای روحی آن دوران گذار جان سالم به در ببرد.
بارها پیش آمده بود که به نظر میرسید این وظیفه میکل آرتتا را نیز از پا در خواهد آورد و سایه یأس بر ورزشگاه امارات سنگینی میکرد. تنها در چند فصل اخیر، به ویژه با پیروزی درخشان در مرحله یکچهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا مقابل رئال مادرید در هفته گذشته، این باشگاه میتواند با اطمینان بگوید که تولدی دوباره را تجربه کرده است.
مقیاس واقعی دستاورد آرنه اشلوت را میتوان در این واقعیت سنجید که لیورپول پس از جدایی احساسی و بسیار غمانگیز یورگن کلوپ در پایان فصل گذشته، هیچیک از آن رنجهای دوران گذار را متحمل نشد. اجازه ندهیم اهمیت بالقوه مخرب آن لحظه در تاریخ لیورپول دست کم گرفته شود. کلوپ بیش از هر مربی دیگری پس از بیل شنکلی، لحن و حال و هوای احساسی باشگاه را شکل داد. او مانند شنکلی یک چهره مردمی بود، یک رهبر پرشور و یک شخصیت کاریزماتیک درست همانند شنکلی. او عصارهی تمام ارزشها و آرمانهایی بود که لیورپول نماینده آنها بود، همانطور که شنکلی چنین بود.
بسیاری، انتظار داشتند که لیورپول برای ریکاوری پس از جدایی او زمان قابل توجهی نیاز داشته باشد. تصور میکردند بهترین دستاوردی که این تیم میتواند در فصل نخست حضور اشلوت به آن امیدوار باشد، کسب سهمیه لیگ قهرمانان اروپا باشد. حتی احتمال میدادند، به ویژه با نزدیک شدن به پایان قرارداد سه تن از مهمترین بازیکنانشان، همه چیز به سبک منچستریونایتد از هم بپاشد.
به خاطر داشته باشید، لیورپول در گذشته یک سیستم ایمنی داخلی برای چنین لحظاتی داشت، یک کارخانه استعداد به نام «بوتروم» که به طور غیررسمی تحت هدایت شنکلی بنیان نهاده شد و مردان بزرگی در دنیای فوتبال همچون باب پیسلی، روبن بنت، تام ساندرز، جو فاگان، رونی موران و روی ایوانز را پرورش داد، یک خط تولید که برای بیش از سی سال تداوم این باشگاه را تضمین کرد.
آرنه اشلوت، بر خلاف کلوپ، بخشی از چنین میراث جانشینیای نبود. او از مزیت حمایت یک گروه متخصص جدید، یعنی تیم استعدادیابی درخشان به رهبری مایکل ادواردز، مدیرعامل بخش ورزشی، و ریچارد هیوز، مدیر ورزشی باشگاه، که در نهایی کردن قراردادهای جدید ویرجیل فن دایک و محمد صلاح نقش کلیدی داشتند، بهرهمند است.
با این حال، این فصل تماماً زیر سایه او رقم خورد. این فصل، محصول مستقیم تدابیر اشلوت، سبک مدیریتی هوشمندانه، درک عمیق او از فوتبال و هوش هیجانیاش بود. موفقیت به این دلیل حاصل شد که او آنقدر قوی و به خود متکی بود که بپذیرد کلوپ میراثی از بازیکنان توانمند برایش به جا گذاشته و نیازی به دگرگونی اساسی نیست.
با این حال، اقداماتی که اشلوت از آن زمان به بعد انجام داد، او را همین حالا به عنوان یکی از استعدادهای برجسته مربیگری این عصر مطرح کرده است. تأثیر او در نخستین فصل حضورش در فوتبال انگلستان با تأثیر ورود ژوزه مورینیو به چلسی در سال 2004 مقایسه میشود، اما برخلاف مورینیو، اشلوت نیازی به ژستهای تصنعی یا خودستایی آشکار نمیبیند.
او با داشتههایش کار کرد. هیچ خرید گرانقیمت و چشمگیری صورت نگرفت. اشلوت تمرکز خود را بر ارتقای سطح بازیکنان موجود معطوف کرد. برجستهترین نمونه، رایان خرافنبرخ است که زیر نظر کلوپ چهرهای حاشیهنشین بود اما در سیستم اشلوت به قلب تپنده تیم تبدیل شد و یکی از بهترین بازیکنان فصل بوده است.
این روزها، روزهای خوبی برای لیورپولی بودن است
اشلوت ساختار دفاعی لیورپول را نیز مستحکمتر کرد. شاید آنها در فاز تهاجمی به اندازه دوران کلوپ جذاب و نفسگیر نباشند و احتمالاً بازیکنی خلاق در حد و اندازه روبرتو فیرمینو در ترکیب دیده نشود، اما آنها در خط دفاعی به مراتب آسیبپذیری کمتری نشان میدهند و به اساتید ثبات و یکنواختی بدل شدهاند.
به خاطر داشته باشید، این دستاوردها در فصلی رقم خورد که اشلوت با ظرافت، متانت و هوش هیجانی مثالزدنی، ماجرای پرحاشیه تمدید قراردادهای فن دایک، صلاح و ترنت الکساندر آرنولد را مدیریت کرد و مانع از آن شد که این کشمکشها فصل را به ورطه نابودی بکشاند، اتفاقی که اگر او رویکرد متفاوتی اتخاذ میکرد، محتمل بود.
اگر لیورپول در پنج بازی باقیمانده خود به پیروزی برسد، فصل را با 94 امتیاز به پایان خواهد رساند. حتی اگر این اتفاق نیفتد، آنها در مسیر ثبت یکی از درخشانترین فصلهای 30 سال اخیر قرار دارند و تنها در دو بازی لیگ شکست خوردهاند. با این وجود، هنوز عدهای با ستایشهای اندک و بیرمق سعی در تخریب اشلوت دارند. برخی خواهند گفت که فصل ضعیفی سپری شده است. برخی به فروپاشی منچسترسیتی اشاره میکنند، تیمی که برای مدت مدیدی کابوس لیورپول بود. عدهای دیگر خواهند گفت که آرسنال کم آورد، چلسی مضحک است، منچستریونایتد غیرقابل اصلاح است و تاتنهام سرگردان است؛ اما لیورپول هیچیک از این صفات را ندارد و این تماماً به خاطر اشلوت است.
به قلم اولیور هولت برای دیلیمیل