گزارش کارسا
دانلود (16.8MB)</>
جلسه در رم برای ساعت یازده برنامه ریزی شده بود و جیانلوئیجی بوفون درست سر وقت حاضر شد. او ابتدا کپی جام جهانی را می گیرد و ناله می کند: "مرد، این چیز سنگین است." از آگوست 2023، او ابتدا به عنوان رئیس هیئت کار می کرد، و پس از فارغ التحصیلی، اکنون به عنوان مدیر ورزشی آتزوری، صراحت دلپذیر خود را حفظ کرده است، همانطور که در دوران بازی خود انجام می داد و بنابراین، با ژست های پرانرژی و بدون فیلتر، از تصمیمات شجاعانه صحبت می کند.
الان نزدیک به دو سال از پایان کارتان می گذرد. آیا هنوز هم گاهی اوقات این رفلکس را دارید که وقتی توپی در پارک به سمت شما پرواز می کند، سیو کنید، سیگنور بوفون؟
راستش را بخواهید، نه کوچکترین. مهمتر از همه، من از روی اشتیاق بازی می کردم و در کودکی و نوجوانی، این اشتیاق البته بی حد و حصر بود. به عنوان یک بزرگسال، اشتیاق ثابت می کند که یک همراه موذی است و به ناچار فروکش می کند. بنابراین، مجبور شدم سطح چالش را افزایش دهم تا در بهترین حالت و پرانرژی خود بمانم. بنابراین اگر توپی در پارک به سمت من پرواز کند، اولاً به معنای اشتیاق کم است و ثانیاً چالش صفر - این برای من جذابیتی ندارد.
آیا شما از آن دسته افرادی هستید که پس از خداحافظی، بی درنگ فکر می کنید: ببینیم چه می شود! یا بیشتر اهل کنترل هستید؟
من هیچ چیز را برنامه ریزی نمی کنم و هیچ چیز را محاسبه نمی کنم و فکر می کنم این جنبه مثبتی از طبیعت من است. این ممکن است برای بسیاری ناپخته به نظر برسد، اما این تنها راهی است که من در زندگی احساس خوشبختی می کنم. من به این سبکی نیاز دارم، نه سنگینی. این نیز مستلزم کمی طعنه از خود است، به طوری که همیشه خودتان را خیلی جدی نگیرید. البته حلقههای هدفمند مهم هستند، اما نباید منجر به وسواس آسیبشناختی شوند.
شعار من همیشه این بوده است: می دانم که می توانم به هدفم برسم، اما نه به هر قیمتی، بلکه با شادی بی دغدغه در زندگی.
ظاهراً لذت بدون فوتبال ممکن نیست. شما اکنون مدیر ورزشی آتزوری هستید و جانشین بت های متأسفانه درگذشته خود، جیجی ریوا و جیانلوکا ویالی هستید.
من هرگز در مورد دیگران بد صحبت نمی کنم، ترجیح می دهم دهانم را ببندم. از طرف دیگر، اگر من چیز مثبتی بگویم، می توانید فرض کنید که از دل می آید. در کالچو شاید پنج نفر وجود داشته باشند که من بدون قید و شرط برای آنها ارزش قائل هستم، و دو نفر از آنها جیجی و لوکا به دلیل هوش، وقار، صداقت و انسانیتشان هستند. به ارث بردن میراث شما یک هدیه زندگی و در عین حال یک مسئولیت بزرگ است. ورزش از من انسان بهتری ساخته است و همچنین تشخیص می دهم که چه زمانی کسی بهتر از من است. هر دو از من بهتر بودند، بنابراین من به سختی به دستاوردهای آنها خواهم رسید. اما قول می دهم تمام تلاشم را بکنم و امیدوارم آنها را شرمنده نکنم و هر از گاهی از بالا به من کمک کنند.
این به میزان محدودی در هنگام خروج زودهنگام از مسابقات قهرمانی اروپا در برلین در سال گذشته مؤثر بود.
برلین همیشه یک خاطره خارق العاده و دو خاطره بد را زنده می کند. ما در سال 2006 در آنجا قهرمان جهان شدیم و در سال 2015 فینال لیگ قهرمانان اروپا را با یوونتوس مقابل بارسلونا و اخیراً شکست مقابل سوئیس را باختم. این بدان معناست که دفعه بعد ما یک موفقیت بزرگ دیگر را در آنجا جشن خواهیم گرفت... (لبخند میزند) اما سال 2006 آنقدر غولپیکر بود که علیرغم مراحل منفی، برلین شهری است که همیشه برای من خواهد درخشید. بازگشت به مسابقات قهرمانی اروپا، توضیحی برای عملکرد ضعیف دارید؟ من واقعاً متقاعد شده بودم که در یک هشتم نهایی سرعت بیشتری خواهیم گرفت. مسابقات را خوب شروع کردیم اما بعد توسط اسپانیا قتل عام شدیم. یک شوک غیرمنتظره که عزت نفس ما را کاهش داد، زیرا معتقد بودیم میتوانیم در سطح بالاتری رقابت کنیم. بعد از گل ثانیه های آخر مقابل کرواسی، فکر می کردم اینطور باشد
او به عنوان یک دروازه بان به یک اسطوره ایتالیایی تبدیل شد. به عنوان مدیر ورزشی آتزوری، این بازیکن 47 ساله اکنون مشتاقانه منتظر دوئل با آلمان، به خصوص بازی برگشت در دورتموند است.
با این حال، در مصاحبه XXL، او بینش های هیجان انگیز و عمیقی در مورد افکار و احساسات خود، به ویژه به عنوان یک شخص، ارائه می دهد.
جرقه ای که سرنوشت گاهی در یک تورنمنت به شما می دهد تا تفاوت قاطع را ایجاد کنید. آن موقع شعله ور نشد.
نه موتور روشن نشد ما یک واحد نبودیم، چیزی کم داشتیم، دقیقاً نمی دانم چیست. اما مطمئناً این کیفیت نبود، اگرچه همه فکر می کردند که من دیوانه شده ام. من به این قانع بودم و هستم. من نمی گویم در آینده همه ما به زمین می خوریم، اما مطمئناً کمبود کلاس وجود ندارد.
وضعیت فعلی آتزوری را چگونه ارزیابی می کنید؟
ایتالیا یک تیم فوق رقابتی با مربی باهوش و کاریزماتیک، لوچیانو اسپالتی، و بازیکنانی دارد که برای هر تیم ملی بازی می کنند. بعد از مسابقات قهرمانی اروپا، بحث های زیادی داشتیم و همه مشتاق بودند که دوباره شروع کنیم. نتایج به خودی خود صحبت کردند، اما اکنون زمان آن است که کار شش ماه گذشته را در دو بازی مقابل یکی از قوی ترین تیم های تاریخ تایید کنیم. این بدان معنا نیست که باید آلمان را شکست دهیم. این به معنای ملاقات با یکدیگر در بالاترین سطح و در شرایط مساوی به مدت 180 دقیقه است. این مهمترین یافته خواهد بود. اگر باز هم به اندکی از دست می دهیم، باید به تیم بهتر تبریک بگوییم.
بازی برگشت در دورتموند برگزار خواهد شد. حتما از انتخاب راضی بوده اید، درست است؟
آه، دورتموند، این شهر در واقع می تواند خانه فرزندخوانده من باشد. در آنجا یکی از اولین بازیهایم در لیگ قهرمانان اروپا را با پارما انجام دادم و دو پنالتی استفان چاپویزات و اندی مولر را مهار کردم. در سال 2006 در نیمه نهایی جام جهانی مقابل آلمان پیروز شدیم و در سال 2015 در مرحله یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان اروپا با نتیجه 3-0 BVB را شکست دادیم. و سال گذشته در دور افتتاحیه مسابقات قهرمانی اروپا آلبانی را در آنجا شکست دادیم. بله، باید اعتراف کنم، من همیشه می خواهم در دورت باشم
در دهان خود بازی کنید و آنجا زندگی کنید... (لبخند می زند) مردم توسکانی شما مطمئناً کاملاً ناامید خواهند شد. خانه چقدر برای شما مهم است؟
بدون آن روح من فقیرتر خواهد بود. من یک آدم بدون گذشته خواهم بود
و ریشه، این چیزی است که شما را شکننده می کند. از طرفی من با هر دو پا روی زمین می ایستم. من عملا از هیچ چیز نمی ترسم، این شاید یک نوع جنون است. اما اگر منطقی پشت آن باشد، به شما کمک می کند تا تصمیمات جسورانه و بدون مصالحه بگیرید. و اگر همه چیز بد پیش برود، دنیا به پایان نخواهد رسید. من خانواده، والدین و خواهرانم، دوستان قدیمی ام، مکان های دوران کودکی ام را دارم که در آن احساس راحتی می کنم. این ثروت من است، پاسپورت من، به اصطلاح. تعادل وجودی برای خوشبختی من.
خانواده تا چه اندازه در کار شما نقش داشته است؟
مثال: در کودکی، هر سال مدتی را با عمه، عمو و مادربزرگم در فریولی می گذراندم. بعضیها سوپرمارکت داشتند، و در رختخواب میشنیدم که در ساعت پنج صبح آماده میشوند. عموی دیگر ساعت چهار سر کار بیدار شد و بعد از ظهر دیر برگشت. ساعت هفت و نیم همه به رختخواب می روند. البته من به عنوان یک پسر بچه این زندگی را درک نمی کردم، اما بعداً به یاد آوردم و فهمیدم: اگر می خواهید به چیزی برسید، باید در کار خود فداکاری کنید - و در عین حال احساس عشق و اشتیاق کنید.
یک بار گفتی پارما مثل مادرت، یوونتوس پدرت و پاری سن ژرمن بهترین دوستت. پس تیم ملی کیست؟
پدربزرگ بزرگ و خوش اخلاقی که همه را در آغوش می گیرد (می خندد). برخلاف سطح باشگاهی، تیمهای ملی همچنان بر ایدههای اساسی، احساسات شرافتمندانه و احترام ایستادهاند، بدون اینکه به سمت ملیگرایی یا رفتار غیرورزشی سوق پیدا کنند. در نهایت، شما شدیدترین مراقبت را نسبت به ملی پوشان احساس می کنید زیرا همه را متحد می کند و به شما فرصت می دهد تا رویاهای بی اندازه را تجربه کنید. یکی از یوونتوس، دیگری از بولونیا، سومی از مودنا حمایت می کند. آتزوری این قدرت را دارند که همه را وادار به در آغوش کشیدن یکدیگر کنند. هیچ کس دیگری نمی تواند این جادو را به شما بدهد، و
من خودم را خوش شانس می دانم که بخشی از تاریخ باشگاه غول پیکری مثل یوونتوس شده ام.
من به معنای سالم، یک ایتالیایی مغرور و شاد هستم. اگر کسی از من میپرسید ترجیح میدهی، نمیدانم، انگلیسی، آمریکایی یا چینی بودی، میگفتم: نه، من برای ایتالیایی به دنیا آمدم. تو همیشه مثل یک فوتبال عاشقانه به نظر میرسی....
... و من هم همینطور. من همیشه مجذوب احساسات ضعیفها و باشگاههای کوچک بودم. این ترکیبی از شجاعت، عرق، اراده و روح را متحرک یافتم. زیبایی فوتبال این است که به یک مدینه فاضله ایمان داشته باشی، زمانی که قدرت تو در واقع فقط به پنج می رسد، اما در ذهنت می توانی تا هزار بشماری. همه ما سر داریم و همه می توانند
رسیدن به مکان های غیر قابل تصور من مطمئن هستم که همه نوع هواداران این کار را انجام می دهند.
"من عملا از هیچ چیز نمی ترسم - این شاید نوعی جنون باشد."
من قبل از هر چیز یک هوادار فوتبال بودم و هستم. به همین دلیل تا پایان دوران حرفه ای ام به نوعی تیفوسو در زمین بودم. این به من کمک کرد که هرگز متمایز نشدم، هرگز احساس نکنم که کسی خاص یا خدایی روی زمین هستم. فوتبال به من کمک کرد تا زندگی خوبی داشته باشم و احترام من را به دست آورد. همیشه با هواداران، مخصوصاً آنهایی که در سکوها بودند، پیوند شدیدی وجود داشت، زیرا آنچه را که آنها فکر می کردند و احساس می کردند، من هم به من فکر می کردم و احساس می کردم و می گفتند: معلوم است که شما نمی دانید چه جایگاهی در دنیا دارید. لذت ببرید، شاید این چیزی است که شما را قوی می کند! و شاید حق با آنها بود. چون صادقانه بگویم، من به عنوان بهترین دروازه بان جهان اهمیتی به این مزخرفات نمی دادم. پزشک ارشدی که یک فیود را نجات می دهد یک فرد خاص است. خوش شانس بودم که استعداد فوتبالی به من داده شد
جایی که توانستم اشتیاقم را به شغلی تبدیل کنم که چیزی بیشتر از چیزی است که بتوانم بخواهم و نیازی به تمجید ندارد.
آیا فوتبال ارتباطی با سرمایه گذاران خارجی دارد؟
الگوریتم هایی برای تازه واردان و باشگاه به عنوان
شرکت ها این اشتیاق را محدود کردند؟
او قبلاً تغییر کرده و شاید کمی ذوق و انسانیت خود را از دست داده است. من به آن ذوق و شوق نیاز داشتم، حتی اگر این فقط یک توهم باشد، تا بتوانم به چیزی منحصربفرد برسم. این اکنون دشوارتر شده است زیرا بسیاری از باشگاه ها به تجارت فکر می کنند، کمتر به تعلق یا نوشتن تاریخ می اندیشند. خیلی ها شکایت می کنند. دیگر هیچ هویتی با حرفه ای هایی که حرفه خود را وقف یک باشگاه می کنند وجود ندارد. من بیشتر فکر می کنم که باشگاه ها دیگر علاقه ای به چنین داستانی ندارند و حتی ممکن است آن را آزاردهنده بدانند. 20 سال پیش گفته می شد که حرفه ای ها مزدور هستند، امروز ممکن است مقصر باشد. بلکه با مسئولان باشگاه آنها فقط در ایتالیا بازی کردند
برای دو تیم یکی هست. کمی ناراحتی از اینکه تنها یک سال را در خارج از کشور در PSG گذراندهام، با وجود پیشنهادات زیادی مانند بارسا؟ نه اصلا. من خودم را نسبتاً خوش شانس می دانم که بخشی از تاریخ باشگاه غول پیکری مانند یوونتوس شده ام، همین امر در مورد پارما نیز صدق می کند، جایی که در 13 سالگی شروع کردم و کارم را در سری B به پایان رساندم. این شهر و باشگاه همیشه جایگاه ویژه ای در قلب من خواهد داشت. اما در پاریس متوجه شدم که اگر زودتر نقل مکان می کردم، مدت زیادی در خارج از کشور می ماندم. من و خانواده ام لحظات فوق العاده ای را در فرانسه گذراندیم، بچه ها هنوز می پرسند: بابا، کی به پاریس برمی گردیم؟ این در حال حاضر کمی پیچیده است، اما با سر گیج من هرگز نمی دانید. (می خندد)
چگونه با توماس توخل در آنجا کنار آمدید؟ توخل هنرمند واقعی او بود و هست. موضوع و دارای هوش بسیار دقیق است. باهوش، حیله گر و غریزه عالی.
این برای لیگ قهرمانان کافی نبود، که تقریباً برای آنها نفرین شد، از جمله سه فینال شکست خورده.
ما مدعی قهرمانی نبودیم، اما در آن سال تیم واقعا قدرتمندی داشتیم. چنان همدلی بین بازیکنان و مستر وجود داشت که می توانست به پیروزی منجر شود. سپس، مانند اغلب اوقات در سالهای اخیر، PSG در بهترین حالت خود قرار داشت: زمانی که به نظر میرسید همه چیز به خوبی پس از پیروزی 2-0 در مانیونایتد به پایان رسیده است، مخلوطی از بی دقتی، عدم تمرکز و کمی بدشانسی برنامههای ما را در بازی برگشت با شکست 1-3 خنثی کرد. این یکی از دلایل جدایی من بعد از یک سال بود.
به خاطر خروج از مرحله یک شانزدهم؟
"همه ما یک سر داریم و همه می توانند به مکان های غیرقابل تصوری برسند. این زیبایی باور به یک مدینه فاضله است."
نه فی نفسه، بلکه به روشی که انجام می شود. احساس گناه می کردم، نه به خاطر خطای دروازه بانی، بلکه به این دلیل که حضورم در آنجا را بی فایده می دانستم. من در 40 سالگی به عنوان یک اقتدار اخلاقی وارد شدم تا دقیقاً در چنین لحظاتی مداخله کنم و تنش مناسب را تضمین کنم. از طرفی من از قبل به غفلت مبتلا شده بودم. من همیشه ابتدا به دنبال عیب در خودم هستم و دخالت نکردن در آن زمان شکست من بود.
و به عنوان توبه، پس از آن انتخاب کردید که به مدت دو سال در یوونتوس ذخیره بازی کنید؟
"من بی قید و شرط از جیجی ریوا و لوکا ویالی قدردانی می کنم. امیدوارم هر دوی آنها هر از گاهی از بالا به من کمک کنند."
(می خندد) نه. این یکی دیگر از چالش های من بود. یک رویای زیبا، شاید دوباره با دوستان قدیمی جام را بالا بگیریم. علاوه بر این، امروز میتوانم به کسی که از صندلی روی نیمکت غر میزند بگویم: باور کن، اگر من خودم را آنجا کاشتم، تو هم میتوانی.
رویای کسب جام محقق نشد و رویای حضور در جام جهانی برای ششمین بار نیز ترکید. چه چیزی بیشتر به شما ضربه زد؟ من واقعاً در آن تقصیر کمی داشتم. در پلی آف 2017 دو بازی بد مقابل سوئد انجام دادیم و بعد از حذف ناامید شدم.
به ندرت افسرده زمانی که شروع کردم، پنج شرکت حداکثر در نظر گرفته شد. در اولین جام جهانی فرانسه با خودم گفتم: بیا جیجی، تو می توانی پنج تا! در دور پنجم: وای، شما حتی می توانید بیشتر به دست آورید، هیچ قانونی وجود ندارد که شش دور نهایی را ممنوع کند! برای این کار سخت کار کردم و از نظر جسمی و روحی در بهترین حالت بودم. من فهمیدم که هیچ کس دیگری نمی تواند برای شما محدودیتی تعیین کند. احساس خیلی باورنکردنی داشتم
به اندازهای مناسب بود که میتوانستم به طور واقع بینانه هفت را به دست بیاورم، البته نه به عنوان شماره 1، بلکه به عنوان دروازهبان دوم یا سوم.
خوب، حداکثر از نظر تئوری. با این حال، در حال حاضر تقریباً یک نسل وجود دارد که هرگز سرود ایتالیایی را در جام جهانی نشنیده اند و یا تصاویر محبوب پانینی خود را برای آلبوم جام جهانی خود جمع آوری نکرده اند.
این واقعاً بسیار غم انگیز است. مشارکت ما قبلاً همیشه به عنوان یک وظیفه کامل تلقی می شد. اکنون انتظار شاید بزرگترین است
شادی، به همین دلیل است که اشتیاق برای شرکت بعدی ما وجود دارد و امیدوارم در سال 2026 پرشور باشد.
برای پسرت توماس کمی زود است. لوئیس توماس اخیرا اولین بازی خود را برای تیم زیر 18 سال چک و اندکی بعد برای باشگاه دسته دوم پیزا انجام داد. آیا واقعا خوشحال هستید که او دروازه بان نشد؟
واضح است که او در تصمیم گیری هایش از من باهوش تر است. اما من به او گفتم: هی، عالی، هر دوی ما اولین بازی حرفه ای خود را در 17 سالگی انجام دادیم! تفاوت این است: من در مقابل میلان، شما در سری B در برابر لو اسپزیا (خنده می زند). شوخی به کنار. او می خواست مهاجم شود و من غیر از این به او نمی گویم. من وقتی خوشحال می شوم. علاوه بر این، او در حال حاضر در سن خود روشن است. بالغ تر از من در آن زمان، و امیدوارم تصمیمات گاهی غیرمتعارف من، مانند انتقال به پارما در دسته دوم، چیزی را به او داده باشد که با خود همراه کند.
او حداقل به عنوان یک مهاجم با دستکش هایش صحبت نمی کند، کاری که شما گفتید هر از گاهی انجام می دهید. «نجواکننده دستکش» واقعاً یک عنوان عالی برای فیلمی در مورد بوفون خواهد بود (لوچ). کاملا طولانی است.
اما مناسب است، زیرا با نگاه کردن به گذشته، کمی این احساس را دارم. من هرگز انتخاب آسانی نکردم زیرا همانطور که قبلاً اشاره کردم همیشه به دنبال طعم چالش برانگیز بودم. به همین دلیل است که قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا، مثلاً با رئال مادرید، من را غافلگیر نمی کرد. با یوونتوس، بله، بعد. بعد از اینکه یک فصل را در سری B گذراندیم و آخرین قهرمانی لیگ قهرمانان تقریباً 20 سال پیش بود، من با خودم احساس آرامش می کنم و به اینکه تصمیمات و رویاهای انسانی را مقدم بر موفقیت قرار داده ام، افتخار می کنم، حتی اگر می توانستم عناوین معتبرتری در جاهای دیگر کسب کنم. پس یک رویاپرداز که به موفقیت های زیادی رسیده است و یک بازنده که اغلب به آنها نزدیک می شود، اما در سه فینال لیگ قهرمانان اروپا و یکی از مسابقات قهرمانی اروپا شکست خورده است، اما در تاریخ یا هنر، قهرمانان معمولاً بازنده هستند و تنها می میرند، اینطور نیست؟ در زمان حیاتش از او انتقاد می کردند که اینقدر احمق است و وقتی دیگر نیست، همه می پرند روی دسته تشویق و او را قدیس می گویند: چه قهرمانی! آیا قهرمانان واقعی در فوتبال وجود دارند؟
من رویایی دارم که مدام تکرار می شود. نمیدانی چند بار تصور کردهام که انگار یک کارتون است، و مهم نیست که چقدر دیوانهکننده به نظر میرسد، که در جنگی مانند آنچه اکنون در اوکراین یا فلسطین رخ میدهد، کریستیانو رونالدو، مسی، مارادونا، پله و بوفون ظاهر میشوند و بین خط مقدم قرار میگیرند. آیا سربازان هنوز شلیک می کنند؟ من هیچ نظری ندارم، اما فکر نمی کنم. قدردانی جهانی آنقدر زیاد است که ما می توانیم این قدرت را داشته باشیم. برای حل تعارضات اغلب ما فاقد شجاعت، میل یا باور هستیم و خود را به کاری که برای انجام آن متولد شده ایم محدود می کنیم: فوتبال. شاید این اشکالی ندارد. اگرچه من متقاعد شدهام که میتوانیم کارهای بیشتری انجام دهیم و چیزی بسیار بسیار معنادارتر خلق کنیم. مصاحبه: اولیور بیرکنر