معمای امنیتی تراکتورسازی؛ بازی مافیا و مردم
بسیاری میپرسند که تراکتورسازی چگونه از هیچ سربرآورد و به هیولایی تبدیل شد که امروز میبینیم؟ این موضوع پیچیدگیهای فراوانی دارد، اما میتوان آن را به زبان ساده توضیح داد.
تبریز، شهری صنعتی و ثروتمند است. از دوران احمدینژاد، زمانی که فساد در اقتصاد و بوروکراسی ایران به شکلی ساختاری نهادینه شد، یک شبکه مافیایی تصمیم گرفت این ثروت را به چنگ آورد. این دوره، همزمان با موج خصوصیسازی مطابق با اصل ۴۴ قانون اساسی بود.
احتمالاً بسیاری از شما تصویر معروف محمدرضا زنوزی، ابربدهکار بانکی (ساکن ترکیه)، در کنار محمود احمدینژاد و علیرضا بیگی (استاندار وقت آذربایجان شرقی و شریک تجاری زنوزی) را به یاد دارید. شاید هم شنیده باشید که احمدینژاد هر سال یکبار به ترکیه سفر میکند. آیا دلیلش را میدانید؟
زنوزی، در روند خصوصیسازی، بسیاری از کارخانهها را با قیمتی ناچیز تصاحب کرد. کارگران را اخراج کرد، تجهیزات را فروخت، یا در بهترین حالت، کارخانهها را با حداقل فعالیت نگه داشت و حقوق کارگران را پرداخت نکرد. در همین حین، با دریافت وامهای کلان به نام این واحدهای صنعتی، سرمایه هنگفتی را به ترکیه و تاتارستان منتقل کرد.
اما تراکتورسازی چطور وارد این معادله شد؟ در سال ۱۳۸۸، همزمان با استانداری علیرضا بیگی، تیم تراکتورسازی به لیگ برتر راه یافت. بسیاری معتقدند این سازماندهی سیاسی، بیارتباط با رخدادهای جنبش سبز نبود. حتی محسن رضایی نیز در نقل قولی، این نظریه را تأیید کرده است. جالب آنکه، زمانی که بحث انتقال مالکیت این باشگاه از بنیاد تعاون سپاه به بخش خصوصی مطرح شد، تراکتورسازی بدون هیچ شفافیتی به زنوزی، شریک سردار بیگی، واگذار شد. یعنی از یک جیب به جیب دیگر رفت!
اما این انتقال، تنها یک معامله تجاری نبود؛ بلکه جنبهای دیگر نیز داشت: ایجاد یک سرگرمی مستمر برای مردم تبریز. چرا؟
در تمام دزدیهای بزرگ مافیایی، یک اصل همواره رعایت میشود: مردم باید سرگرم درگیریهای خود باشند تا غارتگران بتوانند منابع را چپاول کنند. تبریز، که روزگاری قطب صنعتی کشور بود، زیر چرخهای فساد بیگی-زنوزی و همدستانشان در نهادهای نظارتی، به ورطه نابودی کشیده شد. اما نتیجه چه شد؟
مردم، به جای پیگیری نابودی اقتصاد شهرشان، سرگرم حواشی تراکتورسازی شدند! آنها بیشتر نگران توهینها، درگیریهای فوتبالی و مسائل قومی بودند تا سرنوشت کارخانهها و سرمایههای غارتشدهشان.
این همان منطق گلهداری است. وقتی چند عضو گله به یک سو نگاه کنند، بقیه نیز به دنبال آنها خواهند رفت. دیگر کسی دزدیهای پشت پرده را نمیبیند. نهادهای امنیتی، قضایی و انتظامی، تمام توجه خود را به تنشهای ناشی از فوتبال معطوف میکنند، در حالی که دزدان اصلی، بانکها و سرمایههای شهر را خالی میکنند!
و این، تمام ماجرای تراکتورسازی است. پانترکها ابزار فساد هستند، هرجا فساد مالی باشد، پانترکیسم هم هست. گله ای که میتواند حواسها را پرت کند، تا دزدها، راحت غارت کنند.