به نام خدا
.
شاعر : علی صفری
.
همیشه گریه های زیر باران ماجرا دارد
که یک سر در پشیمانی ، سری هم در وفا دارد
.
میان خاطرات آنچنان بر سینه می کوبم
که ثابت می کند یک دست هم گاهی صدا دارد
.
نبودت روز هایم را به قدری بی هویت کرد
که در تقویم من تنها غروب جمعه جا دارد
.
تصور می کنم عاشق شدن یک درد موروثی است
از آنجا که پدر عمری است در دستش عصا دارد
.
یقین دارم کسی ظرف دعا را جا به جا کرده
تو را من آرزو کردم کسی دیگر تو را دارد