حسین بارسا 2000واقعا بدترین شب عمر یه بارسایی بود اون شب
یادش بخیر خوابگاه بودم ترم ۲...توی اتاق TV همه جمع شده بودن و ما بارساییا خیالمون راحت داشتیم شوخی میکردیم با هم
لیورپولیا هم کم بودن و همون تعداد کم هم نیومدن اتاق TV توی اتاقای خودشون داشتن بازی رو میدیدن. نیمه اول ۲-0 شد رفیق بارساییم زنگ زد از شهرمون گفت حاجی ریدیم
گفتم نگران نباش بابا تهش 3-1 میبازیم و میریم بالا
نیمه دوم شروع شد برگشتم اتاق TV و وقتی گل چهارم رو خوردیم و لیورپولیایی که نیومده بودن اتاق TV یهو باهم حمله کردن و انگار لشکر کشی کرده باشن. ما بارسایی ها هم حسابی آبکش شده بودیم
بازی تموم شد رفتم اتاق رفیقام همه هم رئالی. داشتن مسخرم میکردن منم ک.ن به ک.ن سیگار میکشیدم فقط. انقد عصبی شده بودم جلوشون داد میزدم ک.رم تو بارسا ک.رم تو بارسا 😂. داشتم خود زنی میکردم دیگه
یادش بخیر اردیبهشت 98 بود... فرداشم یادمه ریاضی 2 داشتم و به زور بلند کردم رفتم سر کلاس
ولی جدی جدی داره میشه 6 سال... عمر چقدر سریع میگذره. ترم 2 بودم اونموقع الان 2 ساله درسم تموم شده و خدمتمم داره تموم میشه. اون موقع فکر میکردم 6 سال خیلی زیاده و به راحتی نمیگذره ولی نفهمیدم کی گذشت.. حیف کرونا که 2 سالشو هدر داد