طرفداری | شب گذشته دیدار هیجانانگیز لیورپول مقابل رقیب سنتی خود، منچستریونایتد، با تساوی ۲-۲ در ورزشگاه آنفیلد به پایان رسید. این دیداری پر افت و خیز بود و لحظات جالبی نیز در آن دیده میشد.
مهمترین لحظه در دقیقه ۹۷ رخ داد، زمانی که پاس زیرکزی از سمت راست به هری مگوایر پیشتاخته رسید که مقابل دروازه تک و تنها بود. او در کمال تعجب و در حالی که توپ نیز پله شده بود، به جای گل زدن، توپ را به جمع تماشاگران فرستاد؛ مانند کسی که یک قوطی خالی نوشابه را از روی دیوار یک کارخانه به آن سو پرتاب میکند.
در نهایت، منچستریونایتد یک تساوی خوب و در لحظه مناسب به دست آورد که اتفاق کوچکی نیست و از شکستهای اخیرشان بهتر است. برای لیورپول هم این نتیجه خوب است. هرچند آنها در برخی لحظات امیدوارانه بازی کردند، اما به اندازه فرم عالی نیمفصل اول درخشان نبودند. شاید این تک امتیاز در پایان فصل، نسبت به برخی از پیروزیهای آسان گذشته ارزش بیشتری پیدا کند.
از نگاه منچستریونایتد، بازی فوقالعاده دیگری برای آماد دیالو بود. شاید او در تمام دقایق دیدار دیشب، خوب بازی نمیکرد و بخشی از بازی را در حالی سپری کرد که از درد رنج میبرد یا تا مرز خستگی دویده بود. با ای حال او در این دیدار نشان داد که چگونه باید ادامه داد، خورشید را تا آخرین نفس دنبال کرد و چگونه حتی زمانی که اوضاع بر وفق مراد پیش نمیرود، در نهایت میتوان لحظات خوبی ساخت.
دیالو در وهله اول، بازیکنی است که امید زیادی دارد. این ویژگی او در آنفیلد چیز بدی نبود، جایی که اولین حرکت قابل توجه او در دقیقه ۲۰ بازی اتفاق افتاد. او با پرشی بلند و چرخاندن گردن خود، توپ را مانند یک مدافع از مقابل دروازه خالی به عقب برگرداند.
دیالو زمانبندی اشتباهی داشت و نتوانست حرکت باد و پاس تند و تیز دیوگو دالو را درست پیشبینی کند. بدشانسی او با برخورد به آلیسون تکمیل شد که برخورد شدیدی نبود اما درد زیادی را تحمل کرد، هر چند دیالو انعطاف بالایی دارد و انگار پر از پر مرغ است.
با این حال او بلند شد و به دویدن ادامه داد و اتفاقات سخت ادامه داشت. در مقابل جایگاه کنی دالگلیش، او به طور تصادفی روی توپ لغزید و به زمین افتاد، درست مانند کمدیهای فیلمهای باستر کیتون. پس از آن نیز به دلیل جشن بیش از حد پس از گل اول یونایتد که نقشی در آن نداشت، کارت زرد گرفت.
با این حال، آماد لحظه کلیدی بازی را در دقیقه 80 رقم زد و همچنان نیز در حال دویدن بود، زیرا روبن آموریم، سرمربی او، میداند که دیالو مثالی از خوشبینی ورزشی است. گل او نیز به شکل جالبی به ثمر رسید، پس از پاس الخاندرو گارناچو، دیالو با حرکت هوشمندانهاش پشت سر اندی رابرتسون، خود را در موقعیت شوتزنی قرار داد.
او در شادی پس از گل خود روی زانوهایش سر خورد و لبخندی بزرگ بر لب داشت. هیجانش آنقدر زیاد بود که مجبور شدند او را از هواداران یونایتد دور کنند زیرا بازی هنوز تمام نشده بود. روبن آموریم باید این بازیکن جوان را خیلی دوست داشته باشد که همیشه در بازیهای خارج از خانه مقابل رقبای سنتی، چنین لحظات بزرگی خلق میکند. این لحظات نه تنها هیجانانگیز هستند، بلکه زمان بیشتری به آموریم میدهند که او بیشتر از هر چیز دیگری به آن نیاز دارد.
مهمتر از همه، گل تساوی دیرهنگام، نتیجه مستقیم تصمیم مهم آموریم برای تقویت خط خط هافبک بود. یونایتد در حالی وارد این بازی شده بود که تنها یک کلینشیت زیر نظر آموریم ثبت کرده بود؛ آن هم مقابل اورتون بود که به نظر میرسید بازیکنانش تصمیم گرفتهاند گل زدن را از برنامه هفتگی خود حذف کنند.
آموریم در این مدت کمی تحت فشار به نظر میرسید و پیش از بازی نیز در رابطه با اضطراب تیم و کمبود رهبر در ترکیب خود صحبت کرده بود. او بازیکنانش را به گونهای توصیف کرد که انگار بچههای ترسیده و رنگپریده دوران ویکتوریایی هستند. برای این بازی، او بار دیگر خط هافبک خود را تغییر داد و زوج کریستین اریکسن و کاسمیرو که مدتهاست بی انرژی بازی میکنند را کنار گذاشته بود. آموریم ترکیبی پرانرژیتر را به میدان فرستاد: مانوئل اوگارته و کوبی مینو و برونو فرناندز که در شرایط بدون توپ به عمق خط هافبک میرفت تا با سه هافبک میانی بازی کنند.
عامل اصلی بازیکنان نبودند، بلکه توانایی آموریم در تشویق مدافعان مرکزیاش به انجام بازی جسورانهتر و با اعتماد به نفس بود. آنها به جای اینکه عقب بمانند و با اضطراب منتظر دفاع کردن باشند، یک خط جلوتر رفتند تا از خط میانی حمایت کرده و به عنوان یک تیم هماهنگ عمل کنند. شاید هری مگوایر و ماتیاس دلیخت بازیکنان سریعی نباشند، اما وقتی همیشه مجبور به تعقیب حریف نیستید، سرعت اهمیت کمتری پیدا میکند. از همان ابتدا، هر سه مدافع مرکزی روی پر کردن شکافهای عمقی در میانه زمین تمرکز کردند و به مشکلی که مدتهاست در خط میانی وجود دارد و از یک مربی به مربی دیگر منتقل شده، پرداختند. این مشکل مانند یک مبلمان قدیمی و فرسوده است که به نظر میرسد نشانهای از حفرههای عمیقتر در هویت و روح تیم باشد.
گل اول یونایتد از سمت چپ به ثمر رسید. فرناندز یک پاس عالی در عمق به لیساندرو مارتینز داد، او هم با ضربهای قدرتمند توپ را به بالای دروازه فرستاد. کودی خاکپو نیز یک گل زیبا زد و در این مسیر با حرکتی فوقالعاده و با پای چپ، دلیخت را از پیش رو برداشت و پس از آن با پای راست و ضربهای دقیق توپ را به تور دروازه چسباند. محمد صلاح پس از هند دلیخت، پنالتی را تبدیل به گل کرد و پس از آن گل تساوی آماد دیالو به ثمر رسید.
یک امتیاز هم یک امتیاز است. پیروزی برابر منچسترسیتی با سه شکست بد دنبال شد. اما آموریم به تقویت نقاط کلیدی تیم امیدوار خواهد بود و البته از دیالو نیز درس میگیرد: همیشه رو به جلو حرکت کن.
یادداشت بارنی رونِی از وبسایت گاردین