به نام خدا
هر روز یک مطلب در مورد تالشان
تاریخچه رشت
رشت، ابتدا قصبه ای بود كه در میان دو رودخانه گوهررود و سیاهرود قرار داشت و از این جهت نیز قدمت دیرینه دارد.
ولی از جهت سابقه شهری، اولین بار حمد الله مستوفی، در قرن هشتم هجری، از این شهر نام برده است.
نام قدیمی رشت دارالمرز یا دارالامان بوده كه قبل از این دو، به آن بیه می گفته اند.
بیه در لغت نامه ها، رود و یا مصب بین دو رودخانه معنی شده است و چنین به نظر می رسد كه دلیل این نامگذاری، قرار گرفتن آن در میان دو رودخانه است كه به مثابه حفاظ و دیوار شهر محسوب می گردید.
وجه تسمیه رشت، در فرهنگ دساتیر، به معنی گچی كه بنّایان، سنگ و آجر را به آن محكم نمایند و در لغت نامه های انجمن آراء، آنندراج، فرس اسدی، لغت محلی شوشتری، برهان، ناظم الاطبا و لغت نامه جهانگیری: چیزی كه از هم فرو ریزد ـ هر چیزی كه از هم فرو ریزد و فروپاشد ـ دیوار مشرف بر افتادن. گچ را نیز گویند كه بدان خانه سفید كنند ـ لجن و خاكروبه ـ خاک و گرد ـ خاک را گویند ـ رنگ كرده نیز معنی شده است.
دهخدا معتقد است، چون شهر رشت در سال ۹۰۰ هجری ساخته شده، بنابراین برای نام این مكان از ماده تاریخ آن استفاده كرده اند و كلمه رشت به حساب ابجد ۹۰۰ هجری است.
آبادانی شهر رشت، از زمان شاه عباس صفوی كه در آن زمان، به صورت قصبه بوده شروع شد و در زمان قاجار، به دلیل توسعه اقتصادی ایران و روسیه، گسترش پیدا كرده و نام قدیمی محلات شهر رشت، كه اكثراً بیانگر پیشه ساكنین آن است، در سفرنامه ها نیز آمده و جز دو سه مورد از آنها بقیه به همان نامهای قدیمی خود مشهور و معروف هستند كه عمده ترین آنها عبارتند از:
ساغریسازان ـ رودبارتان ـ خمیران زاهدان ـ دباغیان ـ كوزه گران ـ خمیران چهل تن ـ چله خانه ـ چمارسرا ـ استادسرا ـ پاسكیاب ـ سرخبنده ـ آتشگاه ،بیستون ـ صیقلان ـ زرجوب ـ كیاب ـ سبزه میدان ـ دو برادران (چهار برادران) كه از جمله محلات قدیمی شهر رشت محسوب میشود.
این بافت قدیمی، ضمن آنكه جزئی از میراث فرهنگی است و آثار و بقایا و سنن وآداب و رسوم دوران قدیم را تداعی می كند، می تواند از معضلات قابل توجه در بافت شهری این شهر نیز محسوب شود.
رشت كه به شهر بارانهای نقره ای معروف است. مركز استان گیلان میباشد و برای اولین بار نام آن در كتاب حدود العالم كه به سال ۳۷۲ هـ.ق نگارش یافته با صفت ناحیه بزرگ آمده است.
رشت از سال ۱۰۰۴ هجری قمری به فرمان شاه عباس مركز استان گیلان و مركز معاملات نوغان و ابریشم شد كه در آن زمان محصول اول گیلان بود. این امر موجب شد كه مالكان بزرگ و بازرگانان ایرانی، روسی، یونانی و ارمنی كه تاجر نوغان ابریشم بودند به این شهر توجه كنند و شهر رشت رشد چشمگیری پیدا نماید.
ملگونف، جهانگرد روس كه در سال ۱۲۷۵ هجری قمری به رشت سفر كرده بود، در خاطرات خود نوشته است كه این شهر در آن روزگار دارای ۵۴۶۳ خانه ۱۰۲۱ مغازه و ۲۷۳۱۴ نفر جمعیت بوده است. در نظر او رشت شهری بود بسیار خوش وضع با خانه های زیبای رو به دریا كه بازرگانان از هند، بخارا، روم و عثمانی به سودای ابریشم به آن سفر می كردند.
در دوران مشروطه و بعد از آن، گیلان به یكی از كانونهای تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران تبدیل شد. نهضت استقلال طلبانه جنگل، گسترش شهرها، تاسیس آموزشگاه های متعدد و ارتقای سطح فرهنگ شهروندان رشت، این شهر را در زمره پیشروترین شهرهای كشور قرار داد.
هم اكنون، شهر رشت با ۱۳۶ كیلومتر مربع مساحت، دارای بیش از ۵۱۳ هزار نفر جمعیت است.
بخش تاریخی شهر رشت👇
با فتح گیلان به دست صفویان در حقیقت یکی از کهنترین سیستم های سیاسی مستقل و بعضا نیمه مستقل منطقه از هم پاشیده میشود.گیلان که از عهد باستان تا دوران صفویان استقلال خویش را حفظ نموده بود به نوعی در امپراطوری ایران هضم می گردد.
سرزمین نمور و مه آلود دیوها(ورن)،جایی که در وندیداد(قانون ضد دیو،از مهمترین متون پهلوی ساسانی) از آن به پلیدی یاد شده در عهد اسلامی و طبق متون این عصر نیز مرکز کفّار گیل و دیلم بوده است.
گویا صفویان در گسستن این زنجیر کهنه نقشی مهم داشته اند و محتملا با رسوخ فرهنگ آنسوی البرز ،این همگرایی و یکسان سازی هر چه بیشتر خواهد شد و در دهه های آینده تفکیک نمودن فرهنگ گیلان با فرهنگ مردمان فلات مرکزی ایران بسیار دشوار خواهد بود.
قبل از صفویان بخش عمده ای از فومنات و غرب گیلان به مذهب شافعی بوده اند و به احتمال فراوان مسجد جامع فومن و بازار اطراف آن یکی از مهمترین مراکز اهل سنت در سواحل دریای کاسپی بوده است بطوریکه اسحاقیان جهت موازنه قوا با صفویان گرایشات معناداری به امپراطوری عثمانی داشته اند هر چند که از ارتباطات فامیلی و پیوندهای زناشویی با صفویان نیز شانه خالی نمیکردند.
فی الواقع سقوط گیلان به دست شاه عباس را به دلیل برتری داشتن صفویان در مقابل عثمانیان در آن زمان نیز میتوان تفسیر نمود و گسترش تشیع دوازده امامی در همه نقاط گیلان،حاصل یکسان سازی سیاسی و از دست رفتن موقعیت سیاسی و تبلیغی فومن شافعی و حتی لاهیجان زیدی بوده است.