سان بوی
دل زده از بهمن سنگینی که لح شدیم زیر برف زمستون
متولد سیزده تیر عاشق خورشید ظهر تابستون
جون میگیرم از خورشید تا پا شم واسه همین اسممو سان بوی گذاشتم
راستش هر غروب خورشید من از اون دلتنگ تریناشم
کنج اتاق و کردم پاتوق رپ مینوشتم هر شب تا صبح
گند دماق سردرد انوق صد بار خوندم هزار بار تپق
ولی بالاخره روندم رو ریتم عقده هامو کوبوندم رو بیت
دشمنامو چزوندم علنن قلمم دستش اومد الگوریتم
دیگه نمیبینم هیشکیو در حد چشمامو نمیگیره ارقام و عدد
منو میبینی بذار احترام که بیست سال پا رپفا ریختم عرق
کورِس
بعضی وقتا حس میکنی که دیگه شدی تنها
به روت در ها بسته شدن و کسی نیست که گوش بده به حرفات
وقتی دیگه حتی خدا هم تو رو از یاد برده
دیگه هیشکی نیست که بگیره از تو احوال
نمونده پر و بال واست دیگه تو پرواز کنی تا بالا ابرا
نمونده دیگه نایی برات که بزنی تو فریاد
خالیه دستات خالیه دستات خالیه دستات
نیما نیموش
با خونوادم سال هشتاد و دو رفتم از آلمان به دیار اجداد خودم
راضی نبودم بمونیم ولی بازم گفتم بابا هر جا بری هر چی بگی من سرباز توام
فارسیم ضعیف بود حتی بدون دوست گفتم خدایا اینجا من تنها چه کنم
هیشکی متوجه نمیشد حرفامو کلا سر سو برداشت ختم میشد بحثا به کتک
اوایلو من یادمه واسه فامیلا بودم یه آلمانی که از خارج اومد
اونجا بود که فهمیدم چند سال گمم از اجتماع چون فرهنگا فرق داره کلا
تو اروپا که بودم من یه الوات کودن الاف شب های شهر های هلند
تو ایرانم که فقط همه درها به روم بسته میشد وقتی سوختم من در راه کمک
رضا ممو
سال 2015 رو یادمه تک و تنها بودم کسی نداشت باورم
کله سیاه بودم توی اجتماع یعنی طبیعتا نداشت کسی بهم اعتماد
نمیکرد کسی بهم اعتنا چیزی ندیدم که باشه اسمش احترام
اصلا نمیشد بگیری با هیچکسی ارتباط وقتی که دیده میشدیم همه
خارجی بودم من به هر حال یه غربتی که نداشت به اصل من کار
یعنی مهم نبود از کجا میام مهم این بود به من بدن جا
شد برام جنگ اعصاب وقتی تفاوت داشت بینمون طرز افکار
هر روز داشتیم با هم بحث ادیان انگار دیگران میرن جای تو نزد الله
کورِس
بعضی وقتا حس میکنی که دیگه شدی تنها
به روت در ها بسته شدن و کسی نیست که گوش بده به حرفات
وقتی دیگه حتی خدا هم تو رو از یاد برده
دیگه هیشکی نیست که بگیره از تو احوال
نمونده پر و بال واست دیگه تو پرواز کنی تا بالا ابرا
نمونده دیگه نایی برات که بزنی تو فریاد
خالیه دستات خالیه دستات خالیه دستات