پیشرو
نزدیک دو دهست مریض شدم و
حرفایی هست که نمیشه تعریف کنم
گفتم حکیما هر دوایی تجویز کنن و
من با کلماتم غسل تمعید شدم
خیلی وقتا توو عذاب نوشتم
وقتی پریدم توو آب شفا گرفتم
میدونم چطور بذارم پا رو نفرت
مرگ و طلسمو با واژه بشکنم
جز کلمه ها هیچ نیست
وقتی ریتم نیست که نزدیک شیم
وقتی فشار کار میذاره گیج شی
رفیقا رو میذاری کنار و درویشی
وقتی دلت تنگ میشه واسه ویسکی
لیوانو پُر میکنی پایه نیستی
هر چی توو خودتو میگردی دیو نی
نور جاشو گرفت و کوه نفرین ریخت
من مُردم و نباید باشم
بگو فرشته ها اینجا بودن شفا منو دادن
شاید به عشق اون روزایی که زمانمو ساختم
بگو هنوز قرصم و توانمو دارم
پی سازنده میگشتم برا کارم
فهمیدم اونی که اسمشو نزدن همه کارست
درسته ندارم اون چیزا که همه دارن
ولی این چیزایی که دارمو اونا ندارن
نخمو رد کردم از توو سوزن سعادت
اجازه ی موندن توو دوزخو ندارم
و از همین جا که هستیم برده روحمو ترانم
هر جا بگردی ببینی خونمو خرابست
حصین
جور دیگه دیدم
اگه کسی جلو رام تله گذاشت ، من جور دیگه دیدم
اگه سوخت بوده همه جور ته تهش ، جور دیگه دیدم
خب جور دیگه دیدم ، دونه دونه میرن از دور و ورت
دنبال سود اگه گیرن منم بستمش به یجایی جلو ینی
هنو همونم که میگیره چشامو فقط نیمه پر یه لیوان
هنو شبا زمین جا داره واسه من و متر میشه با صدای کیلیدام
شبا هنو میشه صبح ، میریم تووی روز بعد
هنو همونم که راه میره مسیر رو عادی و با یه گوش کر مغزم پرِه
هنو پی نخ تو جیبام اما نیمه پر توو لیوان
شده همه چی یه سریال ، من تومن کم وزن میشه به ریال
هر چند ، دو تا جلو یکی زیری باس سر جمع
پی آسا میری تا که بشی باز بلک جک
شوق همیشگی نیست ، اگه چیزی واسه ریسک نباشه
و تو ام نری لاش تک چرخ
سهراب امجی
خستم من از خطای رو میز و
جنجال موزیک و مغزای کوچیک
خستم من از بحثای رو وید و
فحشای تو دید و
لفظای رو بیت
برنامه دیگه سر ضرب یه بطرو
عرق سرد شب و سر درد صبح و
بعد هر چی شنیدم حرف حرف مفت و
مرده های زنده
توبه های ***
اینجام که رزیدنت ایوله
فکر کنم مریضیش اپیدمی بشه بره
به ما میگن نسل سوخته
تنا خسته کوفته
با وصله دوخته زخمامونو
پ چرا وضع ما اینه
پسره هنوز تو کف ماشینه
دختره عملی لبه تا سینه
بابا میاد خونه سرش پایینه
اینجا میزنه برادر برادرو
رفیق کدومه دیگه ندارن هوا همو
همه میشناسن ادا بد درآره رو
یه سریا میخرن فرار از طنابه رو
همه نسخن انگاری نفسا حبسه
توی قفسن اجباری
پوشیدن جا لباس زره
هر کیم میخواد بره مایه باس بده
همینه عاقبت کار
حال بد شهر و حال بده ما
همه تو فاز نئشه جاتن
هزینه میکنن واسه تاثیراتش
آره هزینه میکنن واسه تاثیراتش
دانیال
بهمنم روشنه بعدِ هر فنجونی چایی
تو این سرزمین که توش حرف زندونی داشت
انقد تودار و دُگم و عصبیم که اسممو نمیدونن همسلولیهام
چند ساله که این راهو میرَمِش
با کفشایی که همیشه پامو میزنه
اما پُرروتر از اینم که وا بدم من
جامو نمیفروشم به اونکه جامو میخره
هرکی اومد که بمونه یه قولایی داد، رفت
با خودش گفت: ازش چه پُلایی ساختم
به خیالِ خودش کلاه میذاشت سرم
من با سرِنخِ همون کلاه رویا میبافتم
هی در میزنی و هی میگی خودمم
بهش میگی زیاد بودم که سیری تو ازم
با خودت که زیاد حرف بزنی
از یه جایی به بعد دیگه میشی دو نفر
من خواستم باختنو به فکرم، راه ندم
دَم بالایی گرم، که چشم از ما نکند
سفت باشم، با یه چشمک، وا ندم
همیشه برام بمونه عشقم، مادرم
خستت میکنه بارِ پشتت
هوایِ پاکی نیست که بذاریش جایِ سرفه
اُخت بگیر با این حالِ مُزمن
همه داریم پیر میشیم تو این خاکِ مُرده
گادپوری
شدم توو زیباییش غرق
غمش، منو * بد
از آسمون میبارید برف
ندیدنش سیگاریم کرد
یه چند روز گذشت با همون حال بدی
اس ام اس زدم چی شده باهام بدی
جواب نداد، تا یه روز صبح دیدم
جلو خونشون، ماشین باربری
برد ماتم، تا چند روز از غذا افتادم
قورتم میداد اتاقم، نخ کشی جاشو داد پاکت
چند ماه گذشت، بود هنوز صداش
نمیخواست دلم هیچ کسو به جاش
اون خونه رو هم کوبیدن
ریختن پِی شیش طبقه جاش
چشمام نبود، کردم افسار پاره
از همه شاکی بودم، از رفیق از صابکاره
ریشامو نمیزد دستام
میدونست قلبم داغداره
علی سورنا
رشد کردم ولی فهمیدم باید یا خود کشی بکنم یا کشته بشم
واسه امثال من یا جنگه یا مرگ اینو زد تو صورتم رخ گشنه ی شهرم
یه زمینی که پوست نداره. زخم خونوادهی شب که روز نداره
دیدم وطنتون نفوذ نداره. تو سر کسی که اتاقشو دوست نداره
زخم ریزش آغاز جهش. یعنی گریز از مرکز و ناز مکش
همه می شیم پاره تهش. بین دو کش آواره تهش
دیگه آینه حسابی می بینه تنهام. فکر کردم به جون خونه می شینه حرفام
اما کشیده شدم به سمت جلو. تا که بفهمم چی می گن ترسام
گفتم هدفتو نطفه اش رو بکار. یا که واسه خونه اتون قدرت رو بخواه
شوخی نکن با خودت خسته شدی دیگه. یه کلام نمی تونم نقطشو بزار
یه طرف ساحل و سوختگی بود. که پر شیرجهی نزده و کوفتگی بود
یه طرف یه دریای بزرگ که چشم توی چشمم دوخته می دوختم
چشم
ساحل رو زدم تو سینهام. خسارت دریا رو دادم بره
موندم روی جفت پاهام. این دومی رو هم محاله یادم بره