طرفداری | بروس لی (Bruce Lee) زاده 27 نوامبر 1940 در محله چینیها در شهر سان فرانسیسکو در ایالت کالیفرنیاست. نام خانوادگی او، جون فن لی بود و نام انگلیسی «بروس» توسط پرستار بیمارستانی که او به دنیا آمد، به مادرش پیشنهاد شد. پدرش، هوی چوئن لی، خواننده اپرای کانتونی مقیم در هنگ کنگ بود. مادر بروس، گریس هو، از اهالی شانگهای بود که اصالتی اوراسیایی داشت. در دسامبر 1939، خانواده لی به محله چینیها در ایالت کالیفرنیا سفر کردند و این امر به دلیل مجموعه اجراهای پدر بروس شکل گرفت. بروس در همین روزها بود که چشم به جهان گشود و توانست به دلیل تولد در آمریکا، شهروند این کشور شود. در چهارماهگی بروس، خانوادهاش به هنگ کنگ رفتند و سپس دچار مشکلات مختلفی شدند. حمله ژاپن به هنگ کنگ در سال 1941، زندگی خانواده لی را بسیار سخت کرده بود.
بروس به واسطه پدرش، توانست خود را وارد سینما کند و در سنین بسیار پایین، موفق به بازی در چند فیلم و تئاتر شود. او در یک سالگی، نقش یک نوزاد را در فیلم «دختر دروازه طلایی» ایفا کرد. او پیش از ده سالگی، در سه فیلم دیگر نقشهای مختلفی را ایفا کرده بود. در سال 1950، او به همراه پدرش در فیلم «بچه» با نام چینی «Xi lu xiang» حضور داشت و یکی از نقشهای اصلی این فیلم بود. بروس در دوران مدرسه، دوران تحصیلی موفقی نداشت و نمرات خوبی را دریافت نمیکرد. با این وجود، خانواده لی به دلیل چند نزاع خیابانی، او را به کلاسهای بوکس و هنرهای رزمی فرستادند تا در کنار درس، به ورزش مشغول شود. بروس توسط ویلیام چونگ، به ایپمن، استاد بزرگ هنرهای رزمی چین معرفی شد. بروس به دلیل تولد خود در آمریکا، برای حضور در کلاس هنرهای رزمی ایپمن دچار مشکلات زیادی شد زیرا قوانین هنرهای رزمی، اجازه آموزش این ورزش به خارجیها را نمیداد اما معرف بروس، توانست این مساله را حل کند. استعداد ویژه بروس، مورد توجه اساتید او قرار گرفت. او سپس در مسابقات بوکس مدارس هنگ کنگ حضور یافت و توانست قهرمان دوره پیشین این مسابقات را شکست دهد و قهرمان بوکس مدارس شود. او همچنین در مسابقات قهرمانی رقص چاچا (نوعی رقص کوبایی) شرکت کرد و در این مسابقات نیز قهرمان شد.
در دوران نوجوانی، او دعواهای خیابانی متعددی را داشت و در یک مورد، با هنرجویان مدارس آموزش هنرهای رزمی رقیب در پشت بام درگیر شد و در پاسخ به مشت ناعادلانه یکی از آنها، آن فرد را به شدت کتک زد و دندانهایش را شکست. این درگیری باعث شکایت خانواده مضروب از بروس شد و او توسط پلیس بازداشت شد. مادر لی پس از امضای یک سند که مسئولیت رفتارهای پسرش را میپذیرفت، بروس را به خانه بازگرداند. بروس سپس با تصمیم خانوادهاش به آمریکا بازگشت و در خانه خواهر بزرگترش ساکن شد. او برای ادامه تحصیلات خود، از خانه خواهرش در کالیفرنیا، به سیاتل رفت و در این شهر، به عنوان یک پیشخدمت رستوران مشغول به کار شد تا خرج تحصیلاتش را جور کند. بروس دیپلم خود را در دانشکده اجتماعی مرکز سیاتل دریافت کرد. او سپس راهی دانشگاه واشنگتن شد و در رشتههای ادبیات نمایشی، فلسفه و روانشناسی مشغول به تحصیل شد. او پیش از حضور در دانشگاه، برای امرار معاش خود، به آموزش هنرهای رزمی شرق آسیا به آمریکاییهای میپرداخت و سپس موفق شد یک مدرسه هنرهای رزمی را در سیاتل افتتاح کند.
او سپس به اوکلند در کالیفرنیا کوچ کرد تا با جیمز ییم لی، از رزمیکاران این شهر، ملاقات کرده و برای یک شراکت اقدام کند. آنها با هم یک استودیوی مخصوص هنرهای رزمی را تاسیس کردند. بروس پس از آن، در مسابقات کاراته لانگ بیچ شرکت کرد و بدین صورت، در میان رزمیکاران شناختهشدهتر شد. در همین مسابقات بود که بروس، فن «مشت یک اینچی» را ابداع کرد. مشت یک اینچی حرکتی است که به رزمیکاران اجازه میدهد تا در فواصل بسیار کوتاه ضربه بزنند. چیزی که آن را بسیار قابل توجه می کند، این است که وقتی این حرکت به درستی اجرا شود، میتواند نیروی کافی برای ضربه زدن به حریف را ایجاد کند. این فن بروس باعث شد تا رقیبش در این مسابقات، مدتی به دلیل درد در قفسه سینه خود، از محل کارش مرخصی بگیرد.
آموزش هنرهای رزمی به آمریکاییها، چیزی نبود که به مذاق چینیهای پرتعداد این کشور، خوش آمده باشد. وانگ جکمن، یکی از آموزگاران چینی کالیفرنیا، به مخالفت با بروس لی پرداخت و از او خواست یا از این کار امتناع کند و یا در یک مبارزه با او شرکت کند. قرار شد در صورتی که بروس پیروز مبارزه بود، او بتواند بدون ممانعت به آموزش خود بپردازد و در صورتی که وانگ پیروز شود، تعلیم هنرهای رزمی به سفیدپوستان آمریکایی خاتمه یابد. این مبارزه با پیروزی بروس خاتمه یافت اما روایات مختلفی از این مبارزه، نقل شده است. عدهای میگویند که بروس ظرف سه دقیقه، با اجرای فنون خود، وانگ را وادار به دو بار بیان کلمه «کافیست» کرده است و سپس پیروز شد. عده دیگری نیز ادعا دارند که این مبارزه 20 تا 25 دقیقه به طول انجامید و پس از اجرای فنون مختلف هر دو رزمیکار، نهایتا پس از یک باد شدید، به سود بروس خاتمه یافت.
او پیش از سال 1960، در حدود 23 فیلم حضور داشت و نقش بازی کرده بود. در سال 1966، لی برای نخستین بار در یک سریال ایفای نقش کرد. او در نمایش میلتون برل، با نقش «کاتو» حضور داشت و سپس همین نقش را در سه قسمت سریال «بتمن 1966» ایفا کرد. کاراکتر «کاتو» بار دیگر به محتوایی برای ساخت سریالی جدید مبدل شد و این بار، بروس لی، کاراکتر اصلی داستان آن بود. بروس به همراه ون ویلیامز، زوج هنری این سریال با نام «زنبور سبز» بودند و در هر اپیزود، با یک ماجرای جدید روبرو میشدند. این سریال، لی را در سن بزرگسالی، به آمریکاییها شناساند. کارگردان سریال، اصرار به مبارزه لی به سبک محبوب آمریکایی یعنی مشتزنی داشت اما لی، به سبک مبارزه خود تاکید داشت و در نهایت، آن را پیاده کرد. او به قدری سریع فنون خود را اجرا میکرد که تدوینکنندگان فیلم، مجبور به کاهش سرعت تصاویر شدند.
او سپس به تمرینات ورزشی خود بازگشت و سعی بر ابداع سبک جدیدی داشت که بتوان در نزاعهای جدی که اکثرا در شرایط نه چندان پیشبینیشده رخ می دهند، از آن بهره برد. فنون رزمی سنتی، آنقدر رسمی و غیر قابل تغییر بودند که عملا در یک نزاع جدی، نمیشد به صورت کامل به قوانین آن اشراف داشت. در نتیجه او به سبکی با نام «جیت کان دو» دست یافت. این سبک یکی از سبکهای چینی مدرن و ترکیبی مختص دفاع شخصی است که تمامی فنون آن کاربردی است و از فنون نمایشی و مسابقاتی پرهیز کرده است. او دوباره به صنعت فیلمسازی بازگشت و این بار به عنوان بازیگر مهمان در تک اپیزودی از سه سریال «آیرون ساید»، «بلوندی» و «عروسها اینجا میآیند» حضور داشت. لی تصمیم گرفت تا این بار فیلمی رزمی با حضور خود به عنوان نقش اصلی را تولید کند و در آن از ژانر وسترن آمریکایی و فنونهای رزمی خود بهره برده و سبک جدیدی را در سینمای آمریکا، شروع کند اما سرمایهگذاران آمریکایی، به دلیل آسیایی بودن لی و لهجه او، چندان تمایلی به سرمایهگذاری نداشتند. این امر باعث شد تا لی به هنگ کنگ بازگردد زیرا سریال «زنبور سبز» در آن بسیار محبوب شده بود و سرمایهگذاران هنگ کنگی، تمایل به همکاری با او داشتند.
با کمک استودیو «گلدن هاروست»، بروس لی قراردادی را برای تهیه دو فیلم با آنها امضا کرد. نخستین فیلم با نام «رئیس بزرگ» منتشر شد و به فروشی در حدود 2.8 میلیون دلار دست یافت. دومین فیلم نیز با نام «خشم اژدها» ساخته شد و این فیلم، رکورد پیشین فیلم لی را شکست و با 100 میلیون دلار فروش خود، بروس را به شهرتی جهانی رساند. او سپس در فیلمهای راه اژدها، اژدها وارد میشود و دو قسمت از مجموعه فیلم «بازی مرگ» حضور داشت و به محبوبیتی بیسابقه در هالیوود رسید. در سال 1970، تمرینات سنگین رزمی، باعث شد تا او دچار عارضهای با نام فتق دیسک بینمهرهای شود. این عارضه به علت ضربه یا بلندکردن جسم سنگین یا گاهی خود به خود در ستون فقرات اتفاق میافتد.
هنگام کار بر روی فیلم «اژدها وارد میشود»، لی دچار سردرد و تشنج شده و به سرعت راهی بیمارستان باپتیست هنگ کنگ میشود. پزشکان علت بیماری او را «اِدِم مغزی» تشخیص میدهند. این عارضه به دلیل تجمع آب در فضای درون یا بیرون سلولهای مغز، رخ میدهد. در سال 1973، او در هنگام ملاقات با بتی تینگ پی، از بازیگران فیلم «بازی مرگ»، بار دیگر سردرد میگیرد و با خوردن قرص آسپرین، به خواب میرود. پس از آنکه بروس از خواب بیدار نشد، توسط بتی به بیمارستان منتقل میشود. او در بیمارستان به کما میرود و به دلیل تورم بیش از حد مغز خود، در 20 جولای 1973، در 32 سالگی، دار فانی را وداع میگوید. آرامگاه او در سیاتل آمریکا در خیابان گارفیلد میباشد. در هنگام مرگ بروس لی، پسرش برندان لی، هشت سال داشت و او نیز ۲۰ سال بعد از مرگ پدرش، یعنی در سن ۲۸ سالگی به دلیل شلیک تصادفی در فیلم «کلاغ» درگذشت؛ آرامگاه او نیز در کنار مقبره پدرش است. او در سال 1964، در دانشگاه واشنگتن با لیندا اِمری آشنا شد و با او ازدواج کرد. ثمره ازدواج لی با لیندا، یک پسر و یک دختر بود. درباره مرگ بروس لی، گفتگوهای بسیاری رخ داده است. عدهای اعتقاد دارند که در گزارش پزشکی قانونی، در معده او، چند دانه شاهدانه دیده شده است. عده دیگری اعتقاد دارند که دوز بیش از حد آسپیرین در روز مرگش، به او آسیب رسانده است. یک اعتقاد دیگر نیز آن بوده است که بروس پس از برداشتن غدد زیربغل خود، به دلیل تمرین در هوای گرم و بالا رفتن بیش از حد دمای بدنش، دچار گرمازدگی شدیدی شده و این مساله، «اِدِم مغزی» او را حادتر کرده است.