طرفداری | اسپانیا به سرعت تولید یک کارخانه، قادر به رونمایی از هافبکهایی درجه یک بود. به نظر میرسید این کار را برای شرمنده کردن باقی اروپا انجام میدهد و خط تولید آن هیچ وقت به اندازه سال 2010 ترسناک نبود. در این مورد، جایزه بهترین بازیکن تورنمنت جام جهانی 2010 در آفریقای جنوبی، درست به همان اندازه که متعلق به آندرس اینیستا بود، به ژاوی نیز تعلق داشت. یا شاید هم این طور نبود.
بازیکنی دیگر در آن تیم قابل توجه در آغاز دهه بود - مردی که ضربه معمولی اما جسورانه ژاوی را از یک پاس به شمار پاس گلهای او تبدیل کرد - که به شایستگی مستحق این بود که سومین بازیکن برتر جهان لقب بگیرد. داوید ویا آن قهرمان جاودانه در تصاویر مربوط به گل قهرمانی جام جهانی نیست - در واقع او به هنگام گل شدن آن توپ حتی در زمین نیز حضور نداشت - اما بدون نمایش بی بدیل او در آن تابستان، لاروخا هنوز باید در انتظار یک ستاره طلایی در بالای لوگوی خود میماند.
در تورنمنت ازدحام پلاستیک، جایی که هواداران با شیپورهای پلاستیکی دور هم جمع شده بودند و با هم در راه استادیومهای آفریقای جنوبی بوق میزدند، داوید ویا در نقش یک قهرمان ملی ظاهر شد. او به عنوان یک یادگار از جام جهانی یک شیپور پلاستیکی در اتاق نشیمن خانه خود نخواهد داشت؛ احتمالاً مدال طلای این رقابت نه تنها جانشینی کافی است، بلکه ارزشمندترین دستاورد دوران حرفهای طولانی مدت او است.
درست یک دهه پیش، 50 میلیون یورو در مذاکرات فوتبال برای انتقال یک بازیکن، مبلغ ناچیزی نبود. چنین مبلغ قابل توجهی توسط بارسلونا به والنسیا برای به خدمت گرفتن داوید ویا پرداخت شد. 23 روز پس از این انتقال، ویا در اولین بازی اسپانیا در مرحله گروهی جام جهانی در ترکیب اصلی قرار گرفت. در کنار شوکه کردن دنیای فوتبال در سکوت با سبک بازی پرفراز و نشیب خود، اسپانیاییها نیز پس از شکست 1-0 مقابل سوئیس پس از عملکرد ضعیف تیمشان، از تعجب دهانشان باز ماند.
رسانههای اسپانیایی واکنش شدیدی به این اتفاق داشتند؛ در حالی که بعضی از روزنامهها عکسهایی از ویا که روی زانوی خود افتاده و اینیستا که روی چمن دراز کشیده را روی جلد خود گذاشته بودند، تیتر «همان اسپانیای همیشگی» مارکا - به همراه تصویری بزرگ از ژاوی که شوکه شده - میتوانست یک برچسب «به شما گفته بودم» را نیز در کنار خود داشته باشد.
با توجه به از دست دادن چندین موقعیت گلزنی در همان بازی نخست، برچسب مبلغ انتقال داوید ویا روی شانههای او سنگینی میکرد؛ دیگر بحث ارزشمندی در مورد شماره 7 مدرن با مدل موی سیخ سیخی که مدتها پیش جایگزین رائول شده بود، وجود نداشت.
لوییس آراگونس کسی بود که در ابتدا رائول را از تیم ملی بیرون انداخت و در این روند، تقریباض اسپانیا را به آتش کشید. آراگونس که به «مرد خردمند هورتالسا» معروف بود، هرگز مردی نبود که از ترس احمق جلوه دادن خود یا فرد دیگری، از تصمیمش پا پس بکشد. روشهای او انقلابی بود و اکثر بازیکنان مسن و باتجربهای که پیش از آن در تورنمنتهای ملی عملکرد ضعیفی داشتند، از تیم ملی کنار گذاشته شدند. آراگونس ترجیح داد با توجه به تعداد بالای هافبکهای ریزنقش و تکنیکی اسپانیا، سبک تیکی تاکا بر پایه مالکیت را انتخاب کند.
همان طور که یکی از قدیمیترین شعارهای فوتبال میگوید، «بازگشت به اصول» راهی به سمت جلو با داوید ویا در تغییر شروع متزلزل اسپانیا در جام جهانی بود و چیزی غیر از فرارهای درون زمین و ورود به محوطه جریمه از سمت چپ وجود نداشت که او در آخرین فصل خود در والنسیا بهتر انجام داده باشد.
با رقصیدن با توپ مقابل پاهایش، او به سمت گوشه محوطه جریمه رفت و با دو حرکت پای راست مورد علاقه خود - یک حرکت به سمت بیرون و سپس لمس فوری به سمت جلو - توپ را از مقابل دو مدافع که یکی عصبانی به نظر میرسید و دیگری شبیه دزدان بانک در انیمیشنها گیج و سردرگم بود، عبور داد. او بدون توقف به سمت محوطه جریمه پیش رفت و در همان حین، توپ را با لمسهای ملایمی متوقف کرد. او توپ را از مقابل یک مدافع میانی دیگر که در تلاش برای گرفتن آن بود، دور کرد و پیش از این که به زمین بخورد، به آن ضربه زد.
ویا به توپ ضربه زد و آن را در حالی که میچرخید و با سرعت و زاویهای مناسب به سمت دروازه میرفت، از خود و بازیکن رقیب دور کرد. دروازهبان تلاشی ستودنی انجام داد اما در نهایت این تلاش بیهوده بود. تور گوشه بالای دروازه به لرزه درآمد و صدای فریاد کل اسپانیا با تغییر تابلو به نتیجه 1-0، بلند شد. خوشحالیها بیشتر از سر رسیدن به آرامش بود تا شادی؛ ایکر کاسیاس در نهایت توانست عادت خود برای لمس تیر عمودی پس از گل تیمش را انجام دهد، هر چند شاید گونههای پف کردهاش نشان دهنده تنشی بود که در تنها یک ربع از زمان بازی او را درگیر کرده بود. حال نگرانیها از بین رفته و لاروخا بالاخره میتوانست خوش بگذراند.
در شروع نیمه دوم، در جریان خوشحالی پس از گل دوم ویا، لبخند بیشتری بر چهره بازیکنان وجود داشت که بیش از قبل نشان دهنده این بود که تیم واقعاً از بازی کردن فوتبال برای گذران زندگی خود لذت میبرد و هواداران نیز میتوانستند از تماشای آن لذت ببرند. پنج دقیقه پس از شروع نیمه دوم، ویا که دوباره از سمت چپ حرکتی را آغاز کرده بود، درست در میانه میدان و پشت محوطه جریمه توپ را دریافت و شوتی غیرقابل توقف با ضربهای داخل پا به سمت دروازه رقیب روانه کرد. تلاش مدافعان برای سد کردن راه توپ، فقط کار دروازهبان را که تلاش میکرد تا ضربه منحرف شده را مهار کند، سختتر کرد.
پیراهن تقریباً درخشان و قرمز اسپانیا که با شورتهای آبی روشنتری ست شده بود، شاهد اولین پیروزی خود بود. بریس داوید ویا مقابل هندوراس نشان داد چرا او یکی از بهترین تمام کنندههای اسپانیاست؛ فرمی که منجر به ثبت 21 گل در لالیگا برای او شد، بازگشته بود و استعداد باورنکردنی او در سادهترین ایدهآل فوتبال یعنی گلزنی را به رسانههایی که او را تحقیر کرده بودند، یادآوری میکرد.
حضور شیلی مارسلو بیلسا در جام جهانی، به خودی خود یک موفقیت برای آنها بود و شکست 2-1 به اسپانیا گواه بیشتری از کار فوقالعاده سرمربی آرژانتینی در این تیم بود. اسپانیا در بیشتر زمان بازی، تحت فشار پرسینگ شدید تیم معمولی بیلسا قرار گرفته بود اما زمانی که دفع توپ ناقص کلودیو براوو در میانه میدان به داوید ویا رسید، برنامه بازی آنها از هم پاشید. ضربه سریع ویا و چرخش فوری توپ، گویای این بود که سرانجام آن چه خواهد بود. توپ به تور دروازه برخورد کرد و اسپانیا 1-0 پیش افتاد.
شیلی به پرس کردن ادامه داد اما یک استراحت کوتاه با حمله ویا از سمت چپ زمین و در نهایت ضربه تمام کننده اینیستا همراه شد. گل رودریگو میلار امیدهای شیلی برای کسب امتیاز و صدرنشینی در گروه را افزایش داد اما اسپانیا به بازی برگشت و فوراً با کنترل توپ، سرعت بازی را پایین آورد. زمان به سرعت گذشت و فرصت را از چنگ جنگجویان بیلسا برای زدن گل مساوی در زمان مناسب، درآورد.
نتیجه نهایی هر چیزی به غیر از 1-0 تبدیل به امری نادر برای تیم ملی شد و دلیل اصلی پشت چنین اتفاق عجیبی، ضرورت آن بود. سبک منحصر به فرد اسپانیا این بود که مالکیت تقریباً مطلق بازی را در اختیار داشته باشد، حریف را خسته کند، شانسهای آنها را محدود کرده و در نهایت فقط به یک گل انفرادی نیاز داشته باشد و این سبک به طور قابل بحثی با موفقیت همراه بود. بخش اصلی این تغییر سبک بازی توسط بازیکنان بارسلونا اجرا شد؛ پویول، پیکه، بوسکتس، ژاوی و اینیستا. داوید ویا آخرین بازیکن در این صف طولانی و تمام کنندهای کامل برای نوک هرم بود.
در همین حین، آرین روبن و وسلی اسنایدر هلند را به مراحل بعدی سوق میدادند، در حالی که سه گل بی پاسخ از دونگا برای برزیل، منجر به بازگشت شیلی بیلسا به خانه شده بود. برخورد ضربه فرانک لمپارد به تیر دروازه و عبور از خط در یکی از ناعادلانهترین لحظات فوتبال، باعث شروع تلاشها برای ورود تکنولوژی به فوتبال برای از بین بردن تردیدها شد.
تاریخ بدون شک باعث میشود تماشاگران بازگشته و به لاروخا و روشهای موفقیت آنها بنگرند اما این بدان معنا نیست که آنها زجر نکشیدند. بازی مقابل پرتغال در اولین مرحله حذفی، مسلماً یکی از تصمیمات ظالمانه سرنوشت علیه آنها بود. کریستیانو رونالدو به صورت رگباری ضربههای ایستگاهی را از راه دور به روی دروازه ایکر کاسیاس میریخت، در حالی که رائول میرلس میدوید و میدوید.
په په همانند معلمی که در سالن مدرسه برای ممانعت از پیچاندن کلاس توسط دانش آموزان در حال گشتزنی است، با اقتدار جلوی خط دفاعی چهار نفره ایستاده بود تا مانع تلاشهای تیکی تاکای اسپانیا برای ورود به عمق نیمه زمین تیمش شود. پرتغال آگاه بود که یک لغزش ساده میتواند به مجازاتی شدید منجر شود و اجازه دهد اسپانیا که هرگاه بوی خون را احساس میکند، میتواند با تمام قدرت و استعداد خود حمله کند، آنها را تنبیه کند. درست پس از گذشت یک ساعت از زمان بازی، در حالی که هنوز نتیجه 0-0 بود، توپ روی خط محوطه جریمه شلوغ پرتغال مقابل پای اینیستا افتاد. او به سرعت آن را به ژاوی که پشتش به دروازه بود، پاس داد.
چرخش مداوم سر ژاوی برای یافتن فضای مناسب دو چیز را برای ژاوی در بارسلونا به ارمغان آورده بود؛ لقب «دختر جن گیر» و دید 360 درجه. آگاهی او از فضاهای بازی، به ژاوی این اجازه را داد که بدون زحمت کمر خود را قوس داده و توپ را با ضربه پشت پا به عقب بفرستد تا توپ غلت زنان به ویا برساند که به خوبی به محوطه جریمه هجوم آورده بود. ویا توپ را به ادواردو کوبید و توپ برگشتی را با ضربهای سریع و سرضرب، این بار در سمت راست دروازه قرار داد.
در بازپخش تصاویر، همان طور که توپ به سمت تیرک میرود و از خط دروازه عبور میکند، میتوان تغییر حالت ادواردو را با ذرههایی از امید مشاهده کرد اما در نهایت او نتوانست این ضربه را مهار کند. همان طور که زمان متوقف میشود، توپ به سمت تیرک افقی رفت و پس از برخورد با آن، در نهایت به تور دروازه چسبید تا اسپانیا 1-0 پیش بیفتد.
سرنوشت که در قرعه اسپانیا در مرخله یک هشتم و برخورد با پرتغال روی بی رحم خود را به این تیم نشان داد، در مرحله یک چهارم قرعه سختتری را برای لاروخا در نظر داشت. پاراگوئه که روی کاغذ یک قرعه رویایی محسوب میشد، به خیلیها اثبات کرده بود که تیم بدقلقی است. آنها با تنها 3 گل زده و یک گل خورده به جمع هشت تیم برتر رسیده بودند. کنترل بازی تخصص آنها بود و در مرحله یک هشتم ژاپنی را که کیسوکه هوندا و شینجی اوکازاکی را در ترکیب خود داشت، پس از تساوی 0-0 در وقتهای قانونی و اضافه، در ضربات پنالتی شکست داده بودند.
اما پیش بینیها فقط تا زمانی کار میکنند که توپ اول زده شود. وقتی کارلوس باترس، داور گواتمالایی در اوایل نیمه دوم در سوت خود دمید و خطایی را به ضرر اسپانیا اعلام کرد، سرنوشت لاروخا را در دست خود گرفت. جرارد پیکه بازوی اسکار کاردوزو را کشید و با سرنگونی این بازیکن، خطای پنالتی به سود پاراگوئه اعلام شد. خوان کاپدویلا از این لحظه این گونه یاد میکند:
وقتی در آن لحظه پنالتی به ضرر شما اعلام میشود، با خود فکر میکنید که «خدایا، تمام دنیا دارد روی سرم خراب میشود». ما ممکن بود از رقابت حذف شویم اما سپس قدیس ما ظاهر شد.
منظور او کاسیاس است. دروازهبان ابتدا تیرک دروازه خود را لمس کرد و سپس به جهت درست پرید، با قدرت به سمت چپ خود. راز او پپه رینا بود که به لطف آمادگی بیش از حدش، به کاسیاس در مورد جهت پنالتی کاردوزو گوشزد کرده بود. این مهار لحظه بی اهمیتی نبود. کاسیاس روی پاهای خود ایستاد و فوراً توپ را برای هم تیمیهای خود ارسال کرد. اسپانیا به سرعت ضدحملهای را ترتیب داد و قبل از این که کاردوزو دستش را از روی صورت خود بردارد، توپ به داوید ویا رسیده بود.
او به درون محوطه جریمه رقیب هجوم برد و پس از برخورد با آنتولین آلکاراز به زمین افتاد. مهاجم تلاش زیادی برای ورود به محوطه جریمه کرده بود و ژابی آلونسو تلاش او را با ضربهای جالب به گوشه سمت چپ دروازه، پاسخ داد. 1-0 به سود اسپانیا. کاسیاس باز هم از تیم افقی خود تشکر کرد.
اما باترس، داور بازی خوشحال نبود زیرا بازیکنان زیادی از اسپانیا زودتر از موعد به درون محوطه جریمه هجوم برده بودند. او در سوت خود دمید و آلونسو مجبور شد ضربه پنالتی را مجدداً تکرار کند. این بار او به سمت راست زد و دروازهبان نیز به همان جهت پرید. در جنون حاصل از این اتفاقها، سسک فابرگاس توسط ویار از زمین بازی بیرون کشیده شد.
زمان گذشت و لاروخا به تلاش خود ادامه داد. ضربه پدرو به تیر دروازه برخورد کرد و سپس به ویا رسید، او نیز با کنترل غریزی توپ با پای راست، پیش از این که مغزش گزینه دیگری را در نظر بگیرد، خود را آماده شوت زدن کرد. قبل از این که کسی بتواند واکنش نشان دهد، توپ باز هم به تیرک برخورد کرد و سپس زمان در استادیوم متوقف شد.
در ثانیه بعد یا شاید هم نیم ساعت بعد، توپ از روی خط دروازه عبور کرد و تنها یک تغییر جهت به کمک باد نیاز بود تا اسپانیا راهی نیمه نهایی جام جهانی شود. توپ در جهت عقربههای ساعت چرخید و به تیرک مقابل برخورد کرد و سپس به سمت تور دروازه رفت. اسپانیا پیش افتاد و توانایی غریزی و مرگبار ویا دوباره درخشان ظاهر شد.
وقتی به زمین میرویم و کنار هم میایستیم، آلمانیها خیلی بلنر و قویتر از ما هستند!
گیم بالاگه تنها مردی در اسپانیا نیست که زمانی از مانشافت میترسید. برای سالها یک حس ترس واقعی از تیم ملی آلمان در عمق احساسات مردم اسپانیا نهفته بود. اما قبل از بازی نیمه نهایی، اسپانیاییها که در یورو 2008 زیر نظر لوییس آراگونس متحد شده بودند، به هم نگاه کردند و گفتند:
آلمان؟ خب که چی؟
کارلس پویول چیز حتی مهمتری گفته بود. در این فاصله، با نتیجه 0-0 و مالکیت بالا اما بدون نتیجه اسپانیا، یک ضربه کرنر نصیب این تیم شد.
آن را به سمت نقطه پنالتی بفرست و من آن جا خواهم بود.
پویول در تیمی که حول هافبکهای تکنیکی ساخته شده بود، نقشهای غیرمتعارف در نظر داشت؛ سر زدن از روی ارسال یک ضربه شروع مجدد.
همان طور که زمان به دقیقه 72 بازی رسید، ژاوی ضربه کرنر را ارسال کرد و پویول که یارگیری نشده بود و حتی در محوطه جریمه حضور نداشت، حضورش در پشت محوطه از نگاه مدافعان آلمان بی اهمیت جلوه کرد اما در ذهن او، پیامی ساده اما مرگبار وجود داشت: همانند یک قطار حرکت کن. موهای بلند پویول او را از بقیه بازیکنان لطیف قرن 21 که در نقطهای جمع شده بودند که او قصد داشت در عرض چند ثانیه به آن برسد، متمایز کرد. مرد کاتالان انگار از نسل و نژاد متفاوتی بود.
شماره 5 با نام خانوادگیاش که روی شانههای پهنش قرار گرفته بود، با پاهای تنومند خود به سمت بالا پرید و تمام بدنش را در هوا خم کرد تا حداکثر قدرت را ایجاد کرده و چهره ژولیده خود را به سمت توپی که در هوا بود، به شکلی پرتاب کند که گویی از مانوئل نویر و هر کاری که تا آن لحظه انجام داده، متنفر است. این بار، ویا نبود اما توپ تقریباً تور دروازه و دستکش نویر را پاره کرد.
و این ویا نبود که در فینال گلزنی کرد. ویسنته دل بوسکه او را در فینال از ابتدا به میدان فرستاد اما پس از 106 دقیقه، او را تعویض کرد و فرناندو تورس را به میدان فرستاد. ژابی آلونسو و پدرو نیز پیش از آن جای خود را به خسوس ناواس و فابرگاس داده بودند و این سه تعویض با هم مسیری را برای اینیستا ایجاد کردند تا بزرگترین دستاورد فوتبال را به اسپانیا و مردمش هدیه دهد.
وقتی هاوارد وب، مرد اهل یورکشایر سوت پایان بازی فینال جام جهانی را به صدا درآورد، کاسیاس تیر دروازه را لمس کرد و اسپانیا به نشانه شادی به زانو افتاد. کاسیاس نیز وارد آن آلبوم شد. آن دو استعدادی که سن ایکر داشت، یعنی شانس و واکنشها غریزی سریع، باعث شد او یکی از شگفت انگیزترین مهارهای تک به تک را مقابل آرین روبن و ضربه پای چپ مرگبار او انجام دهد.
دومین جام آنها، در چیزی که یک سه گانه بین المللی بود، در آن لحظه یک موفقیت تاریخی محسوب میشد. یورو فشار را از روی آنها برداشته بود و حال اسپانیا به قله صعود کرده بود تا به دنیا نشان دهد که آنها پادشاه هستند. کاپیتان کاسیاس جام را بالای سر برد و دوربینها عکسهایی را ثبت کردند تا کار خود را برای روزنامههای فردا صبح که در حال سوزاندن تمام کپیهای موجود از واکنش خود به شکست مقابل سوئیس بودند، انجام دهند.
روند گلزنی داوید ویا در مرحله یک چهارم نهایی و پس از گل او مقابل پرتغال، به پایان رسید اما او تیمش را با نمایشی باورنکردنی از تطبیق پذیری و تمام کنندگی غریزی خود در بالاترین سطح فوتبال، تا فینال پیش برد. او این تورنمنت را به عنوان برنده کفش نقرهای به پایان رسید و تنها چیزی که مانع رسیدن او به کفش طلا شد، تعداد پاس گلهای توماس مولر 20 ساله بود. اما در این تیم، جوایز فردی در راه کسب جام اهمیت چندانی نداشتند زیرا رفاقت در تیم، کلیشهای بود که کلید برقراری روابط محکم در داخل و خارج زمین بین بازیکنان به حساب میآمد.
پس از مسابقات، میکروفون مثل همیشه به پپه رینا، سرگرم کننده و قهرمان غیرمحتمل تیم داده شد تا تک تک بازیکنان را با توصیفی مرتبط با هر یک، پیش از این که برای نشان دادن جام قهرمانی وارد خیابانهای مادرید شوند، معرفی کند. پس از اینیستا، شماره 6 آنها و مردی که گل قهرمانی را به ثمر رساند، نوبت به داوید ویا رسید و به شیوه پپه رینا، ادای احترام به شماره 7 ساده و از نظر معنا بی نقص بود:
شماره 7، داوید ویا! ماشین گلزنی اسپانیا!
ترجمه از وب سایت These Football Times، نوشته جو برنان