مقدمه]
هر وقت به نیلوفرهای آبی خیره میشم
یاد تو میفتم عزیزم
میدونی، هنوزم خراب اون شبام
[همخوان]
خیلی دوس داشتم که دستای تو همیشه مال من باشه
اما بدون تو شبا فقط میکردم دائما ناله
میخوام بشینم و گریه کنم ولیکن فایده نداره
چون اینو میدونم که با تو بودن یه رویای محاله
[قسمت اول]
من مردم این روزا یه جورایی تو اون دنیام
وقتی عصبی میشم وای میستم تو رو شما
مثه روز هایی که بهم دروغ میگفتی با چشات
تا آخرین باری که دیدمت دم دانشگات
تو اون لحظه دم کتابخونه
ورق کتابا خیس بود
اون اشک چشام بودش
وقتی همه ناراحتیام بود از دل آرومت
تو میدونستی زندگیم بی تو هر دقیقه کابوسه
هر دقیقه خاموشه شمع قشنگ وسط سفره
تو چیزی واسم نذاشتی جز یه دست خط مرده
کاری کردی که همه عقده هام تو عربده گم شه
تو کارم هم نمیتونم کنم یه حرکت خوشگل
از رگ خشک من معلومه خونی نیست تو بدنم
این یه بار هم فقط با اشک های خیسم خوندم ازت
من از تمام بهار های زندگی موندم عقب
و این روزا مسیر زندگیم مثل ذوزنقست
[همخوان]
خیلی دوس داشتم که دستای تو همیشه مال من باشه
اما بدون تو شبا فقط میکردم دائما ناله
میخوام بشینم و گریه کنم ولیکن فایده نداره
چون اینو میدونم که با تو بودن یه رویای محاله
[قسمت دوم]
انگار خدا واسه تو جبرئیل و رو زمین فرستاده
که مامور این باشه بگه بیام به استقبالت
چون من تا انتهای دنیا خیابون ها رو میدوئم
میام اونارو میکشم که چشماتو میدزدن
من تو تنهاییم اینجا فقط دارم یه چهار دیواری
زندگیم هم شده عین فیلم های چارلی چاپلین
و بارون چشام از دوریت یه جای تاریک بارید
نمیخواستم کسی بفهمه خانومی قاطی ما نیست
بیا بسازیم قصر عشقو چون من از بازی خستم
راستی عکستو رو دیوار اتاق نقاشی کردم
فقط از دیدگاه من یه صحنه فراموش نمیشه
حتی صدها روز دیگه، تو با دو تا دیگه بودی
که این مقایسه حتی رو ترازو نمیره
بهم دروغ میگفتی که دل من آروم بگیره
وقتی چشام مثه چش عقاب چشاتو میپایید
میگفت میخوای با دروغات میله زندانو بسازی
[همخوان]
خیلی دوس داشتم که دستای تو همیشه مال من باشه
اما بدون تو شبا فقط میکردم دائما ناله
میخوام بشینم و گریه کنم ولیکن فایده نداره
چون اینو میدونم که با تو بودن یه رویای محاله