کلام : هیچکس
بیت: مهدیار آقاجانی
* * * * * *
؛[قسمت ۱]؛
اون مثل داداشم بود
یعنی... اگه نگرانی داشت یا کمبود
ناهمواری داشت راهش یا کج بود
گذر ماهها سخت بود و ناراحت بود
یکی کنارش تا آخر بود
حتی اگه باز باهاش قهر بود
دغدغش، دغدغم بود
خنده اش، قهقهم بود
بد باهاش حرف میزدم مصلحت بود
مشکلا برطرف بود. در حد توانم
بهش یاد دادم در حد سوادم
که اگه خیلی ها برنده نباشن
ولی پیروزن، خسته نباشن
خودش میدونه با کی ام
آسمونش اگه ستاره نداشت با چراغ قوه بالا سرش بودم
اگه لخت میشدن بالها، پرش بودم
که پرواز از یادش نره، حفظ…؛
بکنه آسمونا مال مان، حتی اگه باشه سلول درش سفت
؛[همخوان]؛
میدونه با کی ام
تخم چشم بود، نشون میدادم کلی نکته بهش
میدونه با کی ام
خوبش رو میخواستم، خدا شاهده، لعنت به منکرش
میدونه با کی ام
تخم چشم بود، نشون میدادم کلی نکته بهش
میدونه با کی ام
خوبش رو میخواستم، خدا شاهده، لعنت به منکرش
؛[قسمت ۲]؛
اون مثل داداشم بود
چه جوری بدم توضیح بهت؟
هیچوقت فکر نمیکردم اینطوری شه
نه، نکن توجیهش. مگه جز اینه
که همه خوبیا رو واسش آرزو میکردم
که روحیه ش شه بازم شاد؟ ها؟
مرام رو اونی که از قصد باخت همش
تا رفیقش رو برنده ببینه یادم داد. آه…؛
ببین... به مولا اگه خطری، تهدید میکردش اولین،
کاری که باید میکرد این بود، یه زنگ به من سریع بزنه
چند دقیقه بعد تو راه بودیم، ما وعده الکی نمیدیم
خلافی دست بغلی و مابقی داستان رو هم که همه بلدین
من هنوز همونم، همون
عوض اونایی شدن که نموندن پهلوم
این که همیشه حاضر نبودم، قبول
ولی باور کن در اون حد نبود
من که دیگه انتظاری ندارم ازش جز یکی
که پیشرفت بکنه و ما هم پز بدیم
عجول بود، وقتی گفتم بکنه صبر
شاید فکر کرده حاجیت اونو بکنه دک
ولی تقصیر اون نیست، چون کل شهر
در هم میمالن، حق میدم بکنه شک
؛[همخوان]؛
میدونه با کی ام
تخم چشم بود، نشون میدادم کلی نکته بهش
میدونه با کی ام
خوبش رو میخواستم، خدا شاهده، لعنت به منکرش
میدونه با کی ام
تخم چشم بود، نشون میدادم کلی نکته بهش
میدونه با کی ام
خوبش رو میخواستم، خدا شاهده، لعنت به منکرش
تخم چشم بود، نشون میدادم کلی نکته بهش
خوبش رو میخواستم، خدا شاهده، لعنت به منکرش
* * * * * *