روشنگری در آیین بودایی، هدف نهایی و اوج تواناییهای بالقوه و پیشرفت انسان است. این مفهوم به معنای بودا شدن و دستیابی به درک و شناخت عمیق و والا در مورد ماهیت هستی و خود است.
بودا، بنیانگذار آیین بودایی، به این باور رسید که روشنگری در "میانهروی" قرار دارد، نه در خوشگذرانی تجملگرایانه و نه در ریاضت نفس. او شیوهای را که بعدها "راه اعتدال" نام گرفت، در همه امور پیش گرفت.
در آیین بودایی، روشنگری به معنای درک وابستگی درونی به همه افراد و اشیا است. این درک به فرد کمک میکند تا از افسردگی و اضطراب مصون بماند و زندگیاش را با معنایی عمیقتر پر کند. وقتی فرد به روشنگری دست مییابد، وابستگی درونی همه موجودات را میبیند و میداند چگونه به آنها کمک کند.
در بودیسم، دو طبقه اصلی وجود دارد: تراوادا و بودیسم ماهایانا. تراوادا، روشنگری غایی و نیروانا را به راهبان اختصاص میدهد، درحالیکه بودیسم ماهایانا این هدف را برای عوام نیز گسترش میدهد. در هر دو طبقه، شاخههای متعددی وجود دارند، از جمله تندای، واژرایانا، نیچیرن، شینگون، سرزمین خالص، زن، و ریوبو.
در مهایانه، یکی از شاخههای بودیسم، آنها بر این عقیده بودند که با بصیرت حاصل از مراقبه، روشنگری حاصل میشود که در آن، اشیا جامد یا قائمبالذات بودن را درک میکنند. همچنین، آنها معتقد بودند که مرگ بودا یک توهم نیست و خود روحانی او در سایر سطوح هستی زندگی میکند.
در تراواده، رسیدن به نیروانا یا روشنگری از طریق ایجاد یک زندگی منظم و منضبط حاصل میشود. این انضباط، راهب را به مرحله مراقبه میرساند، و پس از گذر از هشت مرحلهای که بودا از آن یاد میکند، به نیروانا دست مییابد.
وجرهیانه، شاخهای دیگر از بودیسم، به سرعت به دنبال رهایی از چرخه زندگی و مرگ بود. با حمله مسلمانان به هند در فاصله سالهای ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ میلادی، آیین بودایی ضربه سختی خورد، اما بعد از گذشت ۱۵۰ سال، دوباره بهعنوان یک مذهب زنده نمایان شد.
در مجموع، مفهوم روشنگری در آیین بودایی، به معنای درک عمیق هستی، وابستگی به همه موجودات، و رسیدن به نیروانا از طریق میانهروی و انضباط شخصی است.