با چی خالی کنم هر شب یه بغضی قد یه کوهو
شبایی که بغل کردم یه قاب عکس بی روحو کجایی که ببینی من چه دردی میکشم بی تو
چه زجری میکشم وقتی میبینم جای خالیتو
تا رفتی خاطرات تو رفیق اشک چشمامن در و دیوار این خونه غریبی میکنن با من
یه دریا بودی و چشمم حریف بغض دریا نیست
تو اونقدر دور رفتی که ازت یک قطره پیدا نیست
کجایی که ببینی من چقدر دل خسته و تنهام
ببینی زندگی بی تو داره جون میده رو دستام
منو تو ما شده بودیم عذابم میده من بودن
با داغ دوری از دستات یه عمری تن به تن بودن
دلم میگیره از تقدیر که دور از هم رهامون کرد
اگه قسمت جدایی بود واسه چی آشنامون کرد