ای همه مستی من ز می نگه تو
ای نگه تو زده شرری بر جانم
مرو از بر من که سنم دگری جز تو نمیدانم
در بر من بنشین گله مکن و بیا
که عطش تو به دل من آتش زد
تو بگو تو بخوان که سخن تو به دل نغمه دل کش زد
در دامت افتادم برده ای از یادم ای جان و جانان بازا
در غمت جان دادم بشنو این فریادم ای در دردانه بازا
ای که نهان چون پری از نظری
در خوابم هر دم جلوه گری خوابی رویایی
نام تو شد تاب و تبم
ذکر نامت شد ماه شبم شوری غوغایی
تاریکم ای مه تا ز غمت میمیرم
ای گل در جانم بنشین که تویی تقدیرم
یادت می و مستی من همه کس و نفسمی
عشق تو هستی من همه هوسمی
جان با یادت پر میگیرد در دل آتش در میگیرد
بی تو بگو چه کنم چه کنم ای آرامم تو
تو بگو چه کنم چه کنم پس از این من و نارامی
پس از این منو بی فرجامی
پس از این من و ناآرامی
پس از این منو عشق و ناکامی