شاخه ای تکیده؛ گلِ ارکیده…
با چشمای خسته؛ لب های بسته
غم توی چشماش؛
آروم نشسته…
شکوفه شادیش؛ از غم، گسسته
آشنای درده؛ خورشیدش سرده…
توو قلبِ سردش؛ غم لونه کرده
مهتابِ عمرش؛ در پشتِ پرده
امّا حصارش، پاییزِ سرده… آه.
دستای ظریفش؛ توو دستِ مادر…
پیکرِ نحیفش؛ چون گلِ پرپر
از محنت وُ درد؛ آروم نداره
سایه ی سیاهی؛ رو بختِ شومش…
ارکیده تنهاست؛
زیرِ هجومش
طوفانِ درد؛ پایون نداره
دستِ من وُ تو،
می تونه با
هم قصری بسازه،
با رنگِ شبنم
شکوفه ای که غمگین وُ سرده؛ گلِ ارکیده ست
نمیــره؛ کم کــم
بیا نذاریم؛ گلِ ارکیده… گلی که چهره اش، پاک وُ سپیده
که توی پاییز؛ شاخه ای بیده… بهار ندیده
بمیــره؛ کم کــم