برای ما فارسی زبانها، گزارش انگلیسی، بیشتر شبیه رنگ و لعاب و نور پنهان در یک سکانس پرهیجان است. . فارغ از بازی بازیگران، دیالوگها، وقایع اصلی و....
ما، پیش از جملات، قدرت صدای گزارشگر را میشنویم. و پس از آن تک کلمهها را؛
Astonishing.... Absolutely magnificent.... Brilliant...
این، اولین جاذبهی گزارش به زبانی دیگر است. ورودی مجلل یک تونل که ما را به داخل میکشد. و ما با آن همراه میشویم. با گزارشگران انگلیسی زبان. پای دکمههای کیبرد و دستهی بازی، صدای مارتین تایلر به جانمان نفوذ میکند. با جملات دروری به سراغ موتورهای ترجمه میرویم تا با مفاهیم ادبی در زبان انگلیسی آشنا شویم.
تونل بیشتر و بیشتر مجذوبمان میکند قدیمی ترها دنیای دیگری دارند، موتسون و بری دیویس با آن صدای لرزان از دستگاههای قدیمی تر مخابره صدا. و برایان مور و کنت وولستنهولم اساطیر اولیه در انتهای تونل انتظار ما را میکشند.
به کدام یک از آنها علاقه داریم؟ کلمات فاخر در گزارش؟ صدای معرکه؟ فریادهای بلند یا گزارشگری که به سادگی حس بازی را منتقل میکند. چیزی را میگوید که ما دوست داریم بشنویم. صدایش درست مثل طرفداران چلسی هنگام نواخته شدن کرنر روی دروازهی بایرن میلرزد. با گل جرارد به میلان مثل خود ما انتظار یک معجزه را میکشد و با here we. Go چیزهای بزرگتری را خیالبافی میکند... شبهای پرنور لیگ قهرمانان اروپا و بازیهای خاطره انگیز دو دهه اخیر را با صدایی کلایو تایلدزلی به یاد میآوریم.
تایلدزلی در مصاحبهای با مجلهی فورفورتو پاسخگوی سوالات خوانندگان است. از گزارشهای قدیمی، آنچه گزارشگران به آن نیاز دارند و خاطرات نیم قرن حضور در تورنمنتها و بازیهای بزرگ و کوچک میگوید
![](https://ts18.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/img_20241022_152928_156.jpg)
تایلدزلی، کریس فلانگان و گروه فورفورتو را برای مصاحبه به خانهی خود در منطقهی سرسبز برکشایر دعوت کرده. در باغ پشت خانه، دو دروازه کوچک به چشم میخورد. سوزان، همسر 69 سالهی کلایو باخنده میگوید:
اون روپایی میزنه و من درون دروازه می ایستم.
و کلایو توضیح میدهد این روزها، کاربرد این تیردروازه ها، فقط تزیینی است.
تایلدزلی متولد رادکلیف در شمال منچستر است و 49 سال از عمر 70 سالهی خود را در حرفهی گزارشگری فوتبال گذرانده. او کار خود را در دههی 70 میلادی و خدمتکاری در رادیو ناتینگهام آغاز کرد. خیلی زود گزارشگر بازیهای تیم برایان کلاف شد و در سال 1977 به ایستگاه رادیو سیتی تاک در مرسی ساید رفت تا بازیهای لیورپول را گزارش کند.
پس از دو دهه، تایلدزلی به itv پیوست. در سال 1989 و زمانیکه به اندازه فارست و لیورپول و 5 قهرمانی اروپا بین آن دو تیم، تجربه کسب کرده بود.
سرانجام و در تابستان امسال، زیر باران سیل آسای وستفالن دورتموند، قرارداد تایلدزلی با گزارش بازی آلمان و دانمارک در یورو 2024 به پایان رسید.
این روزها او عشق خود به فوتبال را با پادکست the football authorities در کنار مارتین، مربی با سابقهی ایرلندی ادامه میدهد. و البته به یادداشتهای خود در طول هزاران بازی بزرگ و کوچک نظم میدهد. او عاشق بازیست.
کلایو، در چند سالگی علاقه ات به گزارشگری فوتبال را شناختی؟
بچه بودم. خیلی کوچک. من تنها بچه ای نبودم که در باغ به دنبال توپ میدود و بازی را برای خودش گزارش میکند. اما در اینکار جدی بودم. میدانستم که به این کار علاقه دارم. من در دبیرستان شبانه روزی تحصیل میکردم. جایی که مطابق قوانین آن، فقط در ساعات مشخصی حق داشتید رادیو گوش دهید. خطر تنبیه را با استفاده مخفیانه از رادیوی جیبی، به جان میخریدم. پیتر جونز و برایان باتلر و برایان مور که آن روزها در بی بی سی بود. اگرچه به خاطر اینکار دو بار تنبیه شدم. آن روزها تنبیه بدنی مرسوم بود. در مجموع، هیچگاه هتتریک کردن در ومبلی، رویای من نبود. ترجیح میدادم چنین اتفاقی را گزارش کنم!
چطور توانستید برای اولین بار گزارش کنید؟
من در سال 1975 فارغالتحصیل شدم و برای کار به ایستگاه رادیو ترنت در ناتینگهام رفتم. در ابتدا من را به عنوان آبدارچی و مسئول ریختن چای پذیرفتند. برایم اهمیتی نداشت. دوست داشتم فقط آنجا باشم. بخشی از یک استودیوی رادیویی. سپس توانستم اجرا کنم. برای مدتها مجری یک برنامه موسیقی شبانه بودم اما من میخواستم گزارشگر فوتبال باشم...
در آن زمان فارست، یک تیم میانه جدولی دسته دو بود که به تازگی برایان کلاف را به خدمت گرفته بود. پس کسی برای سپردن گزارش بازی آنها به یک تازه کار وسواس نداشت. من به تیم نزدیک و نزدیکتر شدم. در سفرهای خارج از خانه در اتوبوس تیم مینشستم و با بازیکنان معاشرت میکرد
چه کسی باور میکرد فقط پنج سال بعد آنها دوبار قهرمان اروپا خواهند شد؟ چندی بعد، در استودیوی رادیو سیتی در دومین شغلم، این تجربه ارتقا یافت. اینبار با من کنار بهترین بازیکنان جهان بودم. لیورپول باب پیزلی..
تایلدزلی جوان و ری کلمنس، دروازهبان لیورپول
برخورد با کلاف در فارست چطور بود؟
فرصت کافی برای ملاقات او داشتم. مردی سخت گیر و به شدن پیگیر بود. آنچه را میخواست با فشاری به دست میآورد. از طرفی او زیاد مینوشید و این باعث میشد خلقیات پرنوسانی داشته باشد. یک بار برای مصاحبه با مارتین اونیل، یکی از بازیکنان فارست به دنبال محل مناسبی میگشتم. تصمیم گرفتیم به رختکن تیم برویم که با برایان کلاف مواجه شدیم. او به من گفت شما عضو تیم ما هستی؟ من جواب دادم خیر آقای کلاف و جواب داد پس به این رختکن نمیایی چون اینجا فقط مختص مربی و بازیکنان ناتینگهام فارست است. نه هیچ کس دیگر.
طرفدار کدام تیم هستید؟ آیا گزارش بیطرفانه سخت است؟
من به عنوان طرفدار منچستریونایتد بزرگ شدم. اگرچه همسایه بغلی ما، مدیر باشگاه بری بود اما پدر من طرفدار یونایتد بود و به گمانم اولین بار در سال 1960 وقتی 14، 15 ساله بودم به اولدترافورد رفتیم. سپس در بازیهای خارج از خانه من یونایتد هم به ورزشگاه میرفتم. در آن زمان یونایتد تیم متوسطی بود که به دسته دو سقوط کرد. من فقط هفت یا هشت بازی را از دست دادم. اگر آن روزها بحثی راجع به یونایتد میشد، قاطعانه از تیم دفاع میکردم اما امروز همه چیز در من تعدیل شده و طرفدار دوستان خود هستم.
وقتی در یورو 2016 انگلستان برابر ایسلند حذف شد، میدانستم عملکرد هاجسون قابل دفاع نیست. من و سوزان، برای صرف همراه روی هاجسن و همسرش شیلا به رستوران رفته بودیم. میخواستم به روی بگویم که بیانیهای برای طرفداران بخواند، اما او پیش از آن استعفایش را داده بود.
کدام گزارشگر در طول تاریخ الهام بخش شما بوده؟
پت سامرال، یکی از گزارشگران بزرگ لیگ راگبی آمریکاست. اگر در گوگل به دنبال معروفترین جملات او بگردید، چیزی نخواهید یافت. سامرال، ابدا برای خودنمایی، به کار بردن عبارات شاعرانه یا جملات معروف دراماتیک گزارش نمیکرد. او فقط بازی را همانطور که بود میدید. اما صدایش حس فوقالعاده ای داشت. ریتم و لحن او میتوانست کسی که به کما رفته را بیدار کند. در کنار سامرال، مدن به عنوان مفسر بازی مینشست. سامرال، هنرمندانه و به سادگی جملات خود را میگفت و اجازه میداد مدن با سخنان دیوانه وارش هیجان با ی را دوچندان کند. قبل از جان جهانی 2014، انگلستان برای بازی دوستانه با هندوراس راهی میامی آمریکا شد. وقتی به اتاق گزارش استادیوم دلفین میامی رفتم، به من گفتند این صندلی است که سامرال و مدن روی آن مینشینند. برای یک لحظه تمام وجودم غرق در آرامش شد. لحظهای بی تکرار
غم انگیز ترین اتفاقی که گزارشگر آن بودید چیست؟
من، در هیسل بودم. شما براي گزارش فوتبال راهی ورزشگاه میشوید و در پایان برای اولین در زندگی خود با اجساد انسانها از نزدیک مواجه میشوید. تلخی این تجربهای غیر قابل وصف است. چند ساعت پس از بازی، انگار به جای گزارشگر فوتبال، خبرنگار جنگ بودم. باید حواسم به تک تک جملات میبود. نه به این دلیل که طرفداران تیمها مخاطب من بودند، بلکه روی صحبت من خانوادهی نگران تماشاگرانی بود که راهی ورزشگاه شده بودند.
در روز وقوع فاجعهی هیلزبورو من برای پوشش بازی دیگر نیمه نهایی، در ویلا پارک بودم. رییسم به من دستور داد که روز بعد، گزارشی از وقایع هیلزبورو را مقابل دوربین بخوانم. اما من امتناع کردم. به همان دلیلی که خیلی از ما میدانیم. آن گزارش، حقیقت نداشت. حقیقت آن بود که درها گشوده شده بود و عدهای با قصور قطعی مسئولان به کام مرگ کشیده شده بودند.
روز سه شنبه یا چهارشنبه کنی دالگلیش به من گفت به آنفیلد بیا. کنی دوست قدیمی من بود. گمان میکردم برای مصاحبه ای مرا فراخوانده. او به محض دیدن من گفت:
"ایان ویلان، پسربچه ای که چند بار برای تست گزارشگری به رادیو سیتی آمده بود را یادت هست....".
جواب ذاد: آه آره، ایان.... اوه نه واقعا...
کنی گفت: آره، واقعا.... پدر، مادر و خواهرش در سالن هستند، چند نفر برای مشاوره و تسلای افراد داغدار به آنجا آمدهاند و من از تو هم خواستم که این کار را انجام دهی.
این مسئولیتی باورنکردنی بود که روزها و هفتهها ادامه داشت و کنی به همراه همسرش مارینا آن را به دوش کشیدند...
کنی پس از هیلزبورو نقش مهمی داشت
شما در جام جهانی 1986، مجبور شدید از مکزیک به انگلیس بازگردید چه حسی داشتی؟
برگرداندن در کار نبود. آیتی گزارشگرانی را به مکزیک میفرستاد. وظیفهی من گزارش بازیهای لیورپول در آن زمان برای itv بود. در آن زمان، ارتباطات تلویزیونی با جایی مثل آمریکای مرکزی، از نظر فنی آنقدرها قوی نبود و از طرفی من یک تازه کار برای itv بودم. بنابراین آنها تصمیم گرفتند مرا در استودیوی لندن خود مستقر کنند تا درصورت هرگونه قطعی ارتباط، من کار گزارش را ادامه دهم. کار من از همان شب اول شروع شد. در آن زمان همه بازیها به صورت زنده پخش نمیشد. ما بازیها را به صورت زنده گزارش میکردیم و سپس هایلایت آن قبل از بازیهای زنده پخش میشد.
بازی برزیل اسپانیا پخش زنده نداشت. از طرفی ارتباط ما مکزیک برقرار نشد. 45 دقیقه قبل از بازی، ترور ایست، از تهیه کنندگان برنامه که بعدها دوست خوبی برای من شد گفت:
"ببین، برایان مور گزارشگر اصلی ما در مکزیک است. و من میخواهم در مقابل چشم 20 میلیون تماشاگر، هیچ خللی در کار ما بوجود نیاید. تو باید این بازی رو جوری گزارش کنی که انگار در ورزشگاه هستی"
من بی چون و چرا پذیرفتم. تصاویر بازی، بدون هیچ زیرنویس نام بازیکنان، صدای گزارشگر را در یک مانیتور کوچک میدیدم و گزارش میکردم. در بین دو نیمه، لحظهای ارتباط با مکزیک برقرار شد. صدابردار به من گفت من همین الان شنیدم که بازی صفر صفر است. تو چطور میگویی 1-1؟ جواب دادم، قطعا 1-1 است. دو گل را خودم دیدم و گزارش کردم.
بعدا متوجه شدم یکی از گلها آفساید بوده، و بعد از پخش صحنه آهسته، آرایش بازیکنان در زمین جوری بوده که من تصور کردم بازی را از وسط زمین آغاز نمودند. گل بعدی نیز به خاطر هند مردود اعلام شد که جشن مفصل بازیکنان و بازهم آغاز بازی پس از تصاویر آهسته مرا به اشتباه انداخته بود. صبح روز بعد ترور گفت این روش فایدهای ندارد. باید به خانه بازگردی...
گمان میکردم برای همیشه فرصت حضور در تلويزيون را از دست دادهام. تنها اتفاق مثبت این بود که فقط ترور و آن مسئول صوت استودیو متوجه گاف من شدند! بعدتر، توانستم در جام جهانی 1990 گزارشهایی داشته باشم و در سال 1992 به بی بی سی پیوستم. در آنجا با بری دیویس و جان ماتسن از نزدیک آشنا شدم. جان دوست بینظیری بود. اما در مقابل آن دو نفر، من کسی بودم که فقط برای برنز تلاش میکند! فاصله زیادی با آنها داشتم...
بازی 0-0 بود نه 1-1؟
جانشینی برایان مور در جایگاه گزارشگر اصلی itv برایتان چه حسی داشت؟
برایان، هر آنچه را توانست به من آموخت. آن دوره، زمان بینظیری برای جانشینی بود. در واقع این خوش شانسی من بود که درست در سال 1998، وقتی itv حق پخش لیگ قهرمانان را خرید، من جانشین مور شدم. همچنین آن فصل مصادف شد با سه گانهی منچستریونایتد. همهی اینها، به شروع قدرتمند من در آن سمت کمک کرد.
اگر به عقب بازگردید و فقط یک انتخاب بین گزارش فینال 1999 و 2005 لیگ قهرمانان اروپا داشته باشید، انتخابتان کدام یکی است؟
فینال 1999 مهمترین شب زندگی من بود. 25 میلیون تماشاگر تلویزیونی.... کافی بود خراب کنم تا در itv بگویند خب، انتخاب ما اشتباه بود و سریعا سراغ ماتسون بروند. و مهمترین شب زندگی ام، در آن دو سه دقیقهی پایانی خلاصه شد. توانستم چیزهایی بگویم و کاری کنم که آنها متقاعد شوند من انتخاب درستی بودم.
شش سال بعد در استانبول وضعیت من تقریبا تثبیت شده بود. اتفاقات آن فینال باورنکردنی بود. اگر کسی گل اول لیورپول را نمیدید، اصلا متوجه آن نمیشد. قبل و بعد از گل، همچنان میلان حمله میکرد. حتی بعد از گل دوم، سوم... آن 6 دقیقه و آن بازی، باورنکردنی ترین درام فوتبالی که تا کنون شاهد آن بودم.
معجزه در استانبول را این بار با تمرکز بر صدای تایلدزلی و جملات او ببینید
آیا در فینال 99، باور داشتید که من یونایتد بایرن را شکست میدهد؟
ابدا نه. بایرن دو بار توپ را به تیر دروازه کوبید. هر بار که اشمایکل را میبینم به او میگویم تو بهترین گلر جهان هستی، زیرا وقتی باسلر ان ضربهی ایستگاهی را به تیر دروازه کوبید، هیچ حرکتی نکردی که این باعث شد توپ به تو نخورد و تغییر مسیر ندهد.
و فینال 99 را
من در آن بازی، قاعدهی مهمی در گزارش را زیر پا گذاشتم و وقتی سولشایر گل دوم را زد گفتم
"and solskjaer has won it!" و سولشایر من یونایتد رو قهرمان میکنه
در حالیکه هنوز بازی تمام نشده بود. حالا به آن فکر میکنم... اگر بایرن گل مساوی را میزد و سپس قهرمان میشد چه؟ احتمالا طرفداران منچستر مرا به خاطر بدشگونی دار میزدند (خنده)
نمادین ترین جمله گزارش شما چیست؟ من جملهی
Remember the nam: Wayne Rooney
را به یاد میآورم....
بقیهی موارد نیز همین طور است. چنین چیزی را باید طرفداران بگویند نه خود من. اما در مورد آن عبارت، بله دوستش داشتم، قبلا این را از دوستی شنیده بودم و وقتی بعد از گل، رونی میدوید، با دیدن اسم او پشت لباسش تصمیم گرفتم آن جمله را بگویم.
گل رونی و جملات تایلدزلی
یادداشتهای گزارش شما معروف است. چقدر برایشان وقت میگذارید؟
نه زیاد و نه کم. آنها فقط سوپاپ اطمینان من هستند و به من اعتماد بنفس میدهند که "همه چیز را در اختیار داری" نکته اینجاست که اگر از 10 درصد آنها هم استفاده کنم، حوصله مخاطب را سر میبرم. نباید چیزی به رخ مخاطب کشیده شود. فقط استفاده از هر عبارت در جای مناسب.
دستونشتههای تایلدزلی، با قیمت بالایی فروخته میشود
گزارشگری بازیهای رنجرز در دوران قرنطینه چه حسی داشت؟
خب این کار من است. آنها در روزهای بسته بودن درهای ورزشگاه به روی تماشاگران به خاطر کرونا به سراغ من آمدند. قرار بود برای تمام دارندگان بلیت فصل باشگاه که نمیتوانستند به استادیوم بیایند، پوشش رایگان پخش زنده بازیها ارائه شود. گمان کنم رنجرز در تمام بازیهای آن فصل که گزارشگر آن من بودم پیروز شد. آنها فصل را بدون شکست به پایان رساندند و صدای من با فصل خاطره انگیزشان عجین شد.
سرمربی تیم، استیو جرارد را به یاد میآورم که همیشه قبل از بازی به سراغش میرفتم تا از او اطلاعاتی راجع به بازی بگیرم. هر دو ماسک بر صورت داشتیم و با رعایت فاصله صحبت میکردیم راستش متوجه شدن لهجهی اسکاوزی جرارد آنهم با ماسک برایم سخت بود (خنده) این یک ماجراجویی یک سال و نیمه فوق العاده بود و باعث شد متوجه شوم که هنوز به خوبی با فوتبال در گلاسکو آشنا نیستم. یک بار در گزارشم گفتم
"the hoops have now gone three up"
من از لغت hoop که لقب سلتیک است استفاده کردم و بعد از بازی نامهای از یک طرفدار رنجرز به دستم رسید که گفته بود، ما در بهترین حالت به آن تیم سلتیک میگوییم و گرنه فقط "آنها" خطابشان میکنیم. پس از آن بود که فهمیدم نباید سلتیک را فقط سلتیک بنامم. بدون هیچ عبارت محبت آمیزی!
چر وسط یورو 2024 itv را ترک کردید؟
این انتخاب من نبود. مدیران itv یک بار در سال 2022 چنین کاری را انجام دادند. پس از بازی پرتغال سوئیس یک هشتم نهایی، به من گفتند که دیگر گزارشی نخواهم داشت و فقط هایلایت ده دقیقه ای 4 بازی را باید گزارش کنم. در آن زمان گفتم ترجیح میدهم اگر مجبور به این کار نباشم، به خانه باز گردم. در یورو 2024 نیز، قبل از تورنمنت رئیس قسمت فوتبال شیکه با من تماس گرفت و گفت برنامهای مشابه جام جهانی قطر دارند.
من به آنها گفتم اگر فکر میکنید من هفتاد ساله هستم و به این خاطر باید جایم را به جوانترها بدهم، حق با شماست. اما من با این روش مخالفم. شما باید همیشه بهترین تیم خود را انتخاب کنید. مستقل از سن یا چیزهای دیگر. فکر میکنم هنوز هم چیزهایی برای ارائه دارم و اکنون نسبت به این اتفاف فقط حس ناامیدی میکنم.
امسال کجا هستید؟
من برای گزارش لیگ قهرمانان با CBS قرار دارم سفر به برنابئو یا بارسلونا عالیست. مطابق صحبتها، آمازون نیز دنبال قراردادی در ماه دسامبر برای بازیهای لیگ برتر با من است. مدام میشنوم که میگویند ترکیب کلایو تایلدزلی و الی مک کویست عالیست. اما حقیقت اینست که اسکای، تی ان تی، و... در خانه من را از پاشنه در نیاوردهاند. احساس میکنم تصمیم گیرنده در این سازمانها جای دیگریست. نه ما آنها را نمیخواهیم، یا آن دو را با هم نمیخواهیم... دلیل دیگری به ذهنم نمیرسد.
تایلدزلی و الی مک کویست در یورو 2000
و آخرین سوال، پیشنهاد شما برای کسانی که بخواهند گزارشگر شوند؟
اگر اشتیاق واقعی برای انجام آن دارید، باید جدی و متعهد باشید. این نباید فقط یک هوس گذاران باشد. به گزارشها به دقت گوش دهید. متوجه شوید چه چیزی را در آنها میپسندید و چه چیز گزارشگران آزارتان میدهد. من به آن میگویم گوش منتقد. با آن به گزارشها گوش دهید و با خود بگویید چه چیز جدیدی را میتوانید به این حرفه اضافه کنید.
در مواردی که کار گزارشگری را میپسندید هم حواستان باشد به سراغ کپی یا تقلید نروید. باید امضای شخصی تان را در گزارش بسازید. تصور کنید بدبختانه یک حسابدار هستید و یک فرصت یک دقیقه ای در یک ریالیتی شو دارید تا برای بیست میلیون مخاطب فوتبال گزارش کنید. من سعی میکنم، تمام دقایق گزارشم همان یک دقیقه باشد.