مطلب ارسالی کاربران
تأثیر زرتشت و فرهنگ ایرانی بر یونان و افلاطون....
آگاهي يونانيان از زرتشت
در گام اول براي بررسي امكان و ميزان نسبي اطلاع و آگـاهي يونانيـان از آراء
و عقايد ايرانيان و بويژه زرتشت به برخي گزارشهاي تاريخي استناد شده است:
1. يونانيان از مدتها قبل، در نتيجة جنگ و تجارت و همسايگي، با افكار و عقايـد
ايراني آشنا بودند . آنها كه در آسياي صغير سكني داشـتند، بـا مغـان و زرتـشتيان
كه تا سواحل درياي اژه نفـوذ كـرده بودنـد، محـشور شـدند و بـا عقايـد آنهـا كـه
مخلـوطي از اصـول مزدايـي و كلـداني بـود، آشـنا گرديدنـد. حتـي ايـشان يكـي از
انديشمندان بزرگ پيش از سقراط بنام امپدوكلس را نيز شاگرد مغان ميدانند.
2. از ميانة قرن پنجم قبل از ميلاد به اينسو، يونانيان گزارشهايي از برخورد
خود با ايرانيان نگاشتهاند. اين برخوردها فقط نظامي نبوده، بلكـه شـامل تبـادل
آراء و عقايد هم ميشده است، بطوريكه چند سال بعد، هرودت به توضيح برخي
تعاليم و آيين مذهبي مغي پرداخت.
3. براساس مدارك موجود، فيثاغورس نخستين كـسي بـوده كـه بـه بابـل و
ايران سفر كرده و با آيين مغي آشنا شده است. انگيزة اصلي سفر وي ارضـاي
حس كنجكاوي بوده، ولي بنظر ميرسـد كـه قـصد شـركت و خـدمت در ارتـش
آسارهادون را هم داشته است. سفر او پيش از مرگ كورش بزرگ بوده اسـت.
برخي ورود وي به مصر را مقارن جنگ كمبوجيه بـا مـصريان ميداننـد كـه در
مصر به اسارت درآمد و از آنجا همراه سپاهيان به ايران رفـت و دوازده سـال
در بين كلدانيان و مغان زيست. نويسندگان قـديم يونـان بـه سـفر او بـه ايـران
اشاره كرده اند كه ميتوان از چيچـه رو در سـدة اول قبـل از مـيلاد، والريـوس
ماكسي موس، پولي يوس، كلمنس الكساندرينوس، ديوگنس لائريتوس نام بـرد.
برخي از آنان علاوه بر فيثاغورس به سفر امپدوكلس، دموكريتوس و افلاطـون
هم اشاره نمودهاند. بعنوان مثال پورفيريوس نويسندة سدة سـوم مـيلادي در
كتاب تاريخ فلسفه خود، نقل قولهايي از فيثاغورس آورده كه وي در آنهـا آيـين
و عقايد مغي را توضـيح داده اسـت. برخـي گفتـه انـد كـه فيثـاغورس شـاگرد
زرتشت ايرانـي بوده است، ولي بنظر ميرسد كه اين فرد زابراتاس يكي از مغان
بوده و نه زرتشت اصلي.
4. دموكريتـوس كـه در طـي سـالهاي 470 ـ 375ق.م ميزيـسته، در زنـدگي
طولانيش به شرق سفر كرده است. تاتيانوس تصريح ميكند كه دموكريتـوس از
يك مغ ايراني بنام استانس بـسيار سـتايش كـرده كـه گويـا وي يكـي از مغـان
ايراني در بابل بوده است. همچنين او رسالهيي بنام ماگيا (كه همـان مـغ اسـت)
نگاشت.
5. اوزبي يوس در بهرة چهارم از بخش دهم كتاب خود، نقـل ميكنـد كـه بـه
پارس رفته و از مغان تعليم گرفته است.
6. خسانتوس اهل ليديا كه در سـال 465ق.م بـه دنيـا آمـد، بـا آيـين مغـي
آشنايي داشته، ولي آثارش از بـين رفتـه اسـت. او اولـين يونـانيي اسـت كـه از
زرتشت ياد كرده است. هرودت نيز در نگارش آداب و رسوم پارسيان از آثار
وي بهره برده است.
7. هردوت، مورخ يوناني، موارد فراواني از آداب و رسـوم پارسـيان را نقـل
كرده است كه امروزه هنوز پابرجاست.
8. همچنين گفته شده كه هراكليتوس در پرستشگاه آرتيمس در شهر افس از
مغان ايراني درس مي آموخته است. در آثـار هراكليتـوس نفـوذ آراء ايرانـي بـا
برجستگي بيشتري نمايان است. او ميپنداشت گيتي آتشي است كه اگر چه همـة
پارههاي آن فروزان نيست، اما هيچگاه خاموش شدني هم نيست.
9. تئوپمپوس مورخ معروفي كه اهل خينومي بـود، در قـرن چهـارم پـيش از
ميلاد رسالهيي در باب الهيات مزدايي بـه رشـته تحريـر درآورد. گزارشـهاي
وي دربارة تاريخ و آيين ايراني توسط ديگر نويسندگان كلاسيك يونـان بـويژه
ديوژن لارتسي و پلوتارخ بدست ما رسيده كه در اين ميان روايـت او در مـورد
اساطير رستاخيزي ايراني حائز اهميت است.
10. پلي ني بزرگ، نويسنده و طبيب رومي از قـول اودوكـسوس كنيدوسـي
رياضيدان و ستاره شناس يوناني از شاگردان افلاطون نقل ميكنـد كـه زرتـشت
6000 سال پيش از افلاطون زندگي ميكرده است.
11. ديوگنس لائريتوس مطلبـي را از كتـاب گـم شـدة ارسـطو بنـام دربـارة
فلسفه نقل ميكند، مبني بر اينكه ارسطو در آنجا در مورد مغان سخن ميگويـد و
دوگانگي مغان را دربارة دو اصل و مبدأ نيك و بد يعني زئـوس ـ اورمـزدس و
هادس ـ اريمنيوس بازگو ميكند.
همچنين ارسطو در كتاب مابعدالطبيعه ضمن بحث دربارة مبدأ قـديم اشـياء،
از نظريــات فلاســفة پيــشين ســخن ميگويــد و از امپــدوكلس، آناكــساگوراس،
فركيدس و مغان نام ميبرد. منظور او از مغان، علماي زرتشتي است.
12. گفته شده موبدي بنام استانس پيش از ميلاد مسيح انديـشه هـاي دينـي
ايران را در يونان رواج ميداده است.
13. هكاتئوس از مردان مليتوس و از نويسندگان كلاسيك يونـان بـوده كـه
در سده پنجم پيش از ميلاد ميزيسته است و چنان مينمايد كه هـردوت روايـات
او را دربارة تاريخ غير يونانيان و بـويژه مـصريان نقـل كـرده اسـت. گـزارش
بسيار كوتاه هكـاتئوس دربـارة كـيش مغـان يكـي از كهنتـرين شـواهد يونـاني
دربارة عقايد ايراني شمرده ميشود كه توسط ديوژن نقل شده است.
14. گزنفون نويسندة شهير يوناني كه سالهاي درازي از زندگي خود را در
آسيا گذرانده، وي از جمله شاگردان سقراط بوده كه در نوشته هايش از كورش
بسيار ياد كرده است. كورشنامه مهمترين كتاب وي است.
آگاهي افلاطون از زرتشت
موارد چهاردهگانه فوق كه براسـاس گزارشـهاي تـاريخي گـردآوري شـده،
بخوبي نـشان ميدهـد كـه يونانيـان از آيـين و آداب و رسـوم ايرانيـان و ديـن
زرتشت اطلاع كافي داشتهاند.
اكنون كه با گذشت بيش از 2500 سال، اين گزارشها بدست ما رسيده است،
يقيناً موارد بسياري وجود دارد كه يا گزارش نش ده يا در طـول تـاريخ از بـين
رفته است. بنابرين ميتوانيم با درجة بالايي از اطمينان بگـوييم كـه يونانيـان نـه
تنها با دين زرتشت آشنا بوده اند، بلكه از آن تأثير پذيرفته و در تبيين آراء خود
بهره گرفتهاند. اكنون به وجه دوم پرسش خود ميپردازيم كه آيا افلاطون نيز از
اين آراء متأثر بوده است؟ برخي گزارشهاي تاريخي مؤيد اين امر عبارتند از:
1. هانري كربن شرق شناس و ايرانشناس بزرگ ميگويد:
اكنون ما ميدانيم كه در «آكادميا»، يعني در حوزة درس افلاطون، نسبت به
اقوال زرتشت چه رغبت و التفات و حتي چه حرارت و ارادتي وجود داشته
است. حتي اسامي كسانيكه در حلقة درس افلاطون بودهاند، در پاپيروسي كه
در «هركولانم» پيدا شده، ثبت گرديده است. ميدانيم كه شخصي از اهالي كلده
يعني از رعاياي هخامنشي نيز در سالهاي اخير عمر افلاطون در محضر درس
وي حضور داشته و ظن غالب آن است كه مأخذ اخبار اودوكس و مرجع تقرير
وجوه مشابهت پرمعني ميان زرتشت و افلاطون در اخبار همين شخص
است.
2. شواهد و اشاراتي در دست اسـت كـه تعـدادي از ايرانيـان بهنگـام پيـري
افلاطون در حلقـة اطرافيـان وي بودنـد و حتـي پـس از مـرگ اسـتاد، بيـاد وي
مراسم ديني بسبك خود بجا ميآوردند.
3 اودوكـس كنيـدي، متفكـر، رياضـيدان، پزشـك، مـنجم و جغرافيـداني كـه
سراسر خاورميانه را براي آموختن ستاره شناسي كلداني و ثنويت مزدايي زيـر
پا نهـاده بـود، در سـال 368 ق.م ضـمن شـركت در دروس آكـادمي، اطلاعـات
جامعي را در اختيار افلاطون قرار داد. اين مـسئله در دو رسـاله نـوميس اپـي و
آلكيبيادس اول مشهود اسـت و حتـي ميتـوان گفـت كـه ارسـطو هـم در دوران
جواني از نفوذ افكار وي در امان نماده است.