کیت عبدو، کلینت دمپسی و چارلی دیویس در نخستین برنامه از فصل دوم برنامه Kickin' It که از شبکه CBS SPORTS آمریکا پخش میشود، میزبان الساندرو دلپیرو یکی از بزرگترین اسطورههای باشگاه یوونتوس و تیم ملی ایتالیا بودند. در این گفتگوی مفصل درباره موضوعات مختلفی از جمله وفاداری به یوونتوس در زمان سقوط به سری بی گرفته تا ضربه سر زیدان به ماتراتزی در فینال جام جهانی 2006 بحث شد. در ادامه، بخش اول این گفتگو را میخوانید.
عبدو: امروز فصل دوم برنامه را با حضور یکی از بزرگترین بازیکنان فوتبال، اسطوره باشگاه یوونتوس و تیم ملی ایتالیا یعنی الساندرو دلپیرو شروع میکنیم. ممنون بابت حضورت الکس. قبل از رسیدن تو در حال بررسی فهرست افتخاراتت بودیم و کاملا مشخصه که با وجود تجربه چهار حضور در یورو و یک نایب قهرمانی، سه حضور در جامجهانی و یک قهرمانی، قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا و شش قهرمانی در سری آ کاملا شایسته تحسین هستی. تجربه خاصی وجود داشته که در فوتبال به آن دست پیدا نکرده باشی و آرزو کنی که میتوانستی تجربهاش کنی؟
دلپیرو: خوب، من تجربه قهرمانی در همه رقابتها را داشتهام. به غیر از یورو که در سال 2000 نایب قهرمان شدیم. بنابراین، این احتمالا تنها حسرتم با تیم ملی است. با یووه هم تمام قهرمانیهای ممکن را کسب کردم.
دیویس: نکتهای که در اولین ملاقات با تو توجهم را جلب کرد، متواضع بودنت بود. با رسیدن به چنین سطح بالایی در فوتبال، هیچوقت این اتفاق افتاد که از جایی به بعد با خودت بگویی دیگر فقط میخواهم جوایز فردی مانند توپ طلا را ببرم و آنها را به افتخارات تیمی ترجیح دهی؟ میدانم که فردی با روحیه تیمی هستی اما سوالم اینجاست که چطور این تعادل را ایجاد میکردی؟
دلپیرو: ذهنیت من همیشه بردن عناوین تیمی بود و بنابراین تمرکز من نیز روی همین موضوع بود. البته کتمان نمیکنم که بردن جوایز فردی هم بسیار عالی است، اما اگر پس از به ثمر رساندن 3 گل و پایان بازی با نتیجه مساوی 3 بر 3، از من بپرسید که خوشحال هستم یا نه، میگویم که خوشحال نیستم. در صورتی از زدن این گلها خوشحال خواهم بود که به بردن بازی منجر شود. این بهترین سناریوی ممکن است. پس از خداحافظی از فوتبال همیشه این موضوع را در ذهن داشتهام. بعضا پیش آمده که در مورد توپ طلا یا جوایز فردی دیگر فکر کنم اما همیشه با خودم میگویم که تمرکز من همیشه روی کسب قهرمانیها بود.
عبدو: میدانم که فردی با روحیه به شدت رقابتی هستی و دیدهام که وقتی مسابقهای را میبازی چه احساسی داری. در این مورد صحبتی داری؟
دلپیرو: فکر میکنم که همیشه باید در مقابل دوربین نشان دهید چه احساسی دارید نه به خاطر تظاهر کردن، بلکه به این دلیل که همه و به ویژه کودکان به شما نگاه میکنند. در این دوره منابع متعددی از جمله شبکههای اجتماعی بسیاری وجود دارند که میتوانید تمام بازیها و رفتارها و واکنشهای بازیکنان را ببینید. قبلا و در زمان کودکی من شرایط به این صورت نبود، منابع بسیار کمی وجود داشت و من به آنچه اتفاق میافتاد توجه بسیار زیادی داشتم. برای نمونه اگر یک مصاحبه کوتاه از پلاتینی وجود داشت، دقت میکردم تا ببینم چه میگوید، واکنش او بعد از برد یا باخت چیست و چه کاری انجام میدهد. بنابراین در زمان بازی خودم هم تلاش میکردم تا وقتی در مقابل دوربینها صحبت میکنم، به این جزییات توجه کنم. بیش از همه به بچهها فکر میکردم زیرا معتقدم که در این سن، رفتار شما به عنوان یک الگو واقعا برای آنها الهامبخش است و به همین خاطر واکنش شما در مقابل دوربین باید مسئولانه باشد. پس از آن، نوبت به واکنش در خلوت میرسید که پس از باختها معمولا میخواستم تنها باشم، دوست نداشتم با دیگران وقت بگذرانم و فکر میکردم و فکر میکردم و باز هم فکر میکردم.
عبدو: با این وجود گاهی اوقات در فوتبال احساسات بر بازیکنان یا مربیان غلبه میکند، هیچ موقع این اتفاق برایت پیش نیامد که کنترلت را از دست بدهی؟
دلپیرو: نه. البته که به عنوان بازیکن همیشه در طول بازی با اتفاقات مختلفی مواجه میشوید. گاهی اوقات این اتفاقات در درون زمین فوتبال باقی میماند و گاهی بعد از بازگشت به خانه همچنان آنها را با خود به همراه دارید.
دمپسی: اما برای من بارها این اتفاق افتاده بود که کنترلم را از دست بدهم. احتمالا بدترین مورد آن بازی افتتاحیه لیگ آمریکا بود که وقتی داور میخواست به من کارت زرد نشان بدهد، دفترچه یادداشت او را گرفتم و پاره کردم و بعد از بازی به خاطر این کار به دردسر افتادم (خنده). میدانم که الگوی خوبی برای بچهها نبودم پس بابت این واکنشها عذرخواهی میکنم.
عبدو: در آن لحظه به این موضوع فکر میکردی که بقیه مشغول تماشای واکنش تو هستند؟
دمپسی: ای کاش بیشتر به این موضوع توجه میکردم و میتوانستم احساساتم را بهتر کنترل کنم اما مجموعه این واکنشهاست که شما را به آن بازیکنی که هستید تبدیل میکند. منظورم این است که این رفتارهای خوب و بد هستند که به نوعی شخصیت شما را به عنوان یک بازیکن شکل میدهد. الکس تو درباره ذهنیت صحبت کردی، از سنین جوانی آن نوع ذهنیت برنده شدن را داشتی یا این چیزی بود که در یوونتوس ایجاد شد؟
دلپیرو: همیشه این ذهنیت را داشتم. زمانی که بچه بودم، دو دوست صمیمی داشتم. یکی از آنها خوشقیافه بود و آن یکی بامزه و آنها به این شکل توجه دختران را جلب میکردند (با خنده)، بنابراین من فکر میکردم که چطور میتوانم خودم را به بهترین شکل نشان دهم و نتیجه گرفتم که من در زمین فوتبال از آنها بهتر هستم. در سالهای بعد نیز همین نوع طرز تفکر را ادامه دادم که من باید همیشه در زمین فوتبال بهترین باشم.
دیویس: در یوونتوس لقب جالبی بهت داده بودند. فکر میکنم پینتوریکیو؟ چه زمانی متوجه شدی میتوانی در یووه به بازیکن بزرگی تبدیل شوی که شایسته چنین لقبی است؟
دلپیرو: جیانی آنیلی مالک وقت ما شخص واقعا فوقالعادهای بود که به بسیاری از بازیکنان از جمله روبرتو باجو لقبهای مختلفی میداد. برای مثال لقب باجو رافائلو است که یکی از بزرگترین نقاشان شناختهشده ایتالیا بود. وقتی من به یوونتوس آمدم و سری آ و لیگ قهرمانان اروپا را بردیم، هنوز جوان و حدودا 19 یا 20 ساله بودم. بنابراین آنیلی نقاش دیگری به نام پینتوریکیو را به عنوان لقب به من داد. به معنی نقاش بزرگی که با وجود اینکه شاید از بعضی جهات حتی بهتر از نقاشان دیگر باشد، اما هنوز کمتر شناختهشده است. صادقانه بگویم در آن زمان هیچکس در ایتالیا پینتوریکیو را نمیشناخت و نمیدانست که او کیست (با خنده). وقتی در 18 سالگی به یووه رفتم، از همان ابتدا با تیم اول و بازیکنانی مانند باجو، ویالی، کولر، مولر و پروتزی تمرین کردم. این همه بازیکن بزرگ و اسطوره که من تا یک هفته قبل آنها را از تلویزیون تماشا میکردم. هفته اول گذشت و بعد از آن در هفته دوم چند حرکت خوب در زمین انجام دادم و بعد با خودم گفتم خب شاید من بتوانم اینجا کارهایی انجام دهم. البته که هنوز باید چیزهای زیادی یاد بگیرم، اما ببینیم چه اتفاقی میافتد.
عبدو: هیچگاه در مورد این موضوع که آیا میتوانی در آن محیط موفق شوی یا نه تردیدی در خودت داشتی؟
دلپیرو: نه، نه، هیچ شک و تردیدی نداشتم، اما میدانستم که اختلاف سطح بین تیم جوانان و تیم اول در ایتالیا بسیار زیاد است، زیرا برای مثال ما تیم دوم نداریم، فاصله زیادی وجود دارد و این یکی از مشکلاتی است که در حال حاضر در فوتبال ایتالیا داریم. بازیکنان جوان 18، 19 ساله چطور میتوانند به تیم اول بروند؟ در اسپانیا این کار را انجام دادهاند، اما ما در ایتالیا مانند سایر کشورها قادر به انجام آن نیستیم بنابراین این یک مشکل بزرگ است. به نظر من برای همه چیز و برای همه زمانی وجود دارد، گاهی اوقات فوتبال به شما آن زمانی را که نیاز دارید نمیدهد.
دیویس: وقتی به یووه رفتی، بازیکن جوانی بودی و با امثال باجو و زیدان تمرین میکردی. بیشتر از همه از چه کسی یاد گرفتی؟ چه کسی بیشتر به تو انگیزه داد؟ یا کدام بازیکن رفتار خوبی با تو نداشت؟
دلپیرو: خوب، در مورد باجو شرایط خاصی وجود داشت. زیرا ما دو سال با هم بازی کردیم و سال دوم کمی تنش بین او و باشگاه ایجاد شد و بعد از آن هم باشگاه را ترک کرد. من از او یاد گرفتم، از همه آنها یاد گرفتم زیرا به حرف آنها گوش میدادم و برای شنیدن نصیحتهای آنها مشتاق بودم. در موقعیتی قرار داشتم که به نظرم بهترین مکان برای من بود. نمیخواهم بگویم همه کارهایی که همتیمیهایم انجام میدادند درست بود. اما کنجکاو بودم، میپرسیدم، میدیدم که چه کاری انجام میدهند، چگونه با هم تعامل میکنند، چطور بازی میکنند. مانند نوعی تجزیه و تحلیل در ذهن خودتان است و بعد از آن شروع به گزینش بعضی از آن کارها کردم. با خودم فکر میکردم که کاری که آن بازیکن در آن موقعیت بخصوص انجام داد احتمالا کار درستی بود. این موارد را با ذهنیت خودم ترکیب کردم و دیدم که چه کاری درست است. من بخشی از تیم بودم و اگر گاهی اوقات مرتکب اشتباهی میشدم، همتیمیهایم هرگز عصبانی نمیشدند چرا که میدیدند چقدر سخت تلاش میکنم.
دیویس: در طول دوران فوتبالت، دوره خاصی وجود داشته که به عنوان چالشبرانگیزترین دوره از آن یاد کنی؟
دلپیرو: خوب، سال اول حضورم در باشگاه با چالشهای زیادی روبرو بودیم. آن سال، آخرین فصل حضور تراپاتونی بود که یک مربی بزرگ در ایتالیا و به ویژه در یووه بود زیرا او پیش از آن با یوونتوس همه جامهای ممکن را برده بود. سال بسیار دشواری بود. در جدول رتبه خوبی نداشتیم در حالی که یووه معمولا تا روز آخر برای کسب جام تلاش میکند، اما در آن سال از کورس قهرمانی خارج شده بودیم. در جام یوفا در یک بازی دربیگونه در مقابل کالیاری در خانه 2 بر 1 شکست خوردیم و حذف شدیم. شکست مقابل کالیاری ناامیدکننده بود. طرفداران شروع به انتقاد از ما کردند و درگیریهایی وجود داشت، اما در پایان آن سال تغییرات زیادی ایجاد شد. مربی، شرایط باشگاه، مدیر ورزشی، همه چیز جدید بود و ما دوباره از نو شروع کردیم.
عبدو: چقدر مهم است که یک فوتبالیست بتواند با این تغییرات کنار بیاید؟
دمپسی: فکر میکنم یکی از مهمترین مسائل، سازگار بودن با شرایط است و به نظرم چیزهایی که الکس در مورد اینکه چگونه در جوانی به دنبال تماشای بازیکنان بزرگ و یادگیری از آنها بوده است خیلی هوشمندانه بود. شما نمیتوانید ناگهان وارد تیم شوید و از بقیه انتظار احترام داشته باشید، بلکه باید آن را با بازی خوب خودتان بدست آورید و احترام همه را به عنوان یک همتیمی کسب کنید. در عین حال باید همیشه نحوه بازی خود را با مربیان و تیمهای مختلف تطبیق دهید. من در ام ال اس ستاره بودم اما پس از انتقال به فولام تبدیل به بازیکن ناشناسی شدم که هیچکس نمیشناخت. پس باید راهی برای بیشتر بازی کردن و تاثیرگذاری در بازیها پیدا میکردم. بنابراین این یک توانایی است که در عین حال که همیشه به خودتان و نحوه بازی خود وفادار میمانید، قادر باشید باتوجه به سبکهای مربیان مختلف، خود را تغییر دهید. گاهی شاید لازم باشد بیشتر دفاع کنید یا سادهتر بازی کنید تا مربی به شما اعتماد کند و اجازه ریسک بیشتری در زمین بازی به شما دهد.
دلپیرو: البته این موضوع برای من با تو کمی متفاوت بود. من 19 سال در یووه حضور داشتم، بنابراین با گذشت زمان مقدار این تغییرات برایم کمتر شد.
عبدو: کلینت، بین اینکه مثل الکس سالها در یک تیم حضور داشته باشی یا مثل خودت تجربه بازی در تیمهای مختلف را داشته باشی، کدام مورد رو ترجیح میدهی؟
دمپسی: فکر میکنم تجربهای که الکس داشته فوقالعاده است. این که بتوانید در باشگاهی که یکی از بزرگترین باشگاههای جهان است برای سالهای طولانی و در کشور خودتان حضور داشته باشید، تجربه جالبی است. ما در آمریکا چنین چیزی نداشتیم، هیچ باشگاهی وجود نداشت که به این اندازه بزرگ باشد تا بتوانید آن تجربه و آن تفکری که او در مورد ذهنیت بردن همه عناوین تعریف کرد را داشته باشید. با این وجود، بیرون رفتن از منطقه امن خودم و تجربه فرهنگهای جدید و دیدن اینکه آیا میتوانم در بهترین لیگهای جهان موفق شوم یا نه، تجربه جالبی بود.
دیویس: در مورد مشکلات زیدان برای شروع در یووه صحبت کردی، اما او در ادامه عملکرد بسیار خوبی داشت. میخواهم بپرسم که تماشای بازی تیری آنری در یووه چطور بود؟ میدانم که بیشتر دوره حضور او در یوونتوس مصدوم بودی و خیلی با هم همبازی نشدید اما هنگام تماشای او در تمرینات و بازیها چه احساسی داشتی؟
دلپیرو: او خیلی جوان بود، اما فکر میکنم حتی در آن زمان هم میتوانستید ببینید که او با بقیه متفاوت است. در انگلستان به او فرصت بیشتری برای نشان دادن استعدادش داده شد. در یک لیگ دفاعی مانند ایتالیا به محض اینکه بازیکن در چند بازی میدرخشد مربیان فورا برای مهار او تدابیر دفاعی مختلفی میاندیشند تا بتوانند مهارش کنند و شاید او به همین دلیل نتوانست خود را در ایتالیا نشان دهد. فوتبال ایتالیا از گذشته بخاطر دفاع مستحکم معروف بوده است و این یکی از مشکلاتی است که اکنون با آن مواجه هستیم، زیرا در فوتبال مدرن امروزی شما نمیتوانید به آن شیوه دفاع کنید. چرا که بعد از پنج دقیقه کارت زرد خواهید گرفت. ما مشکلات مختلفی در ایتالیا داریم اما یکی از آنها همین موضوع است که هویت خود در دانستن چگونه دفاع کردن از دست دادهایم.
عبدو: به نظرت دلیل این اتفاق چیست؟
دلپیرو: چون دیگر نمیتوانید به آن شکل بازی کنید. منظورم این است که وقتی در مورد کیهلینی، بونوچی، کاناوارو یا نستا صحبت میکنیم، کارهای کثیف زیادی وجود دارد که شما باید مخفیانه به عنوان یک مدافع انجام دهید، اینها هم بخشی از کار دفاعی شماست.
دیویس: ماتراتزی را یادت رفت (با خنده).
دل پیرو: البته مارکو این کارها را خیلی هم مخفی نمیکرد (خنده). 10، 15 سال پیش میتوانستید در بازی کارهایی انجام دهید که با قوانین فعلی کارت قرمز دارند. قوانین با گذشته متفاوت هستند. معتقدم یکی از دلایلی که اسپانیا عملکرد بسیار خوبی دارد، این است که ذهنیت آنها از سالهای قبل هم به گردش درآوردن توپ بود و اکنون شاهد هستیم که آنها در تمام تورنمنتهای مردان، زنان، زیر 19 سال و غیره قهرمان میشوند. اما برای ما ایتالیاییها دفاع کردن معادل زندگی بود. ما بهترین مدافعان تاریخ فوتبال را داشتهایم، اگر 100 مدافع برتر تاریخ را در نظر بگیریم، احتمالا 25 نفر از آنها ایتالیایی خواهند بود.
دمپسی: در زمان بازی برای یووه زمانی بود که بخواهی به لیگ دیگری بروی یا فرصتی برای رفتن به لیگ دیگری وجود داشت که فکر میکردی شاید برایت هیجانانگیزتر باشد تا بتوانی گلهای بیشتری به ثمر برسانی؟ چرا که میدانیم بازی در لیگ دفاعی ایتالیا برای یک مهاجم دشوارتر بود. آیا زمانی وجود داشت که تقریبا در آستانه ترک یووه بوده باشی؟
دلپیرو: البته، فرصتهایی وجود داشت. برای مثال در مقطعی که اتفاقات سال 2006 رخ داد. قبل از جامجهانی و در اردوی تیم ملی بودیم که از اخبار مطلع شدیم. موقعیت بسیار دشواری بود و تیم به دسته پایینتر سقوط کرد، من در آن زمان کاپیتان تیم بودم.
دیویس: حقوق بازیکنان هم به شدت کاهش داده شد درست است؟
دلپیرو: بله. اما احساس کاملا متفاوتی داشتم. احساس کردم که باید بمانم. وقتی مالک تماس گرفت به او گفتم نیازی نیست از من درخواست کنید، من میمانم. میدانم چه اتفاقی در حال رخ دادن است. میدانم که سقوط خواهیم کرد، شاید حتی به سری سی برویم (در ابتدا قرار بود یووه به سری سی سقوط کند که پس از اعتراض باشگاه، رای به سقوط به سری بی و کسر 17 امتیاز تغییر کرد) اما اهمیتی نمیدهم. با هم همه چیز را برنده شدیم و دوباره برمیگردیم تا مجددا همه چیز را ببریم.
دیویس: با این حال، بسیاری از بازیکنان یووه را ترک کردند؟
دلپیرو: بله، من، بوفون، ندود، کامورانزی، ترزگه و کیهلینی در باشگاه ماندیم. البته کیهلینی در آن زمان بسیار جوان بود. بسیاری از بازیکنان باشگاه را ترک کردند اما از تصمیم آنها عصبانی نبودم. فکر نمیکنم که انتخاب اشتباهی داشتهاند. منظورم این است که تصمیمگیری در چنین شرایطی بسیار دشوار است. این اتفاق یک شرایط ویژه بود که هیچکدام قبلا تجربه نکرده بودیم. بعضی از آن بازیکنان فقط یک یا دو سال بود که به تیم آمده بودند. بنابراین رابطه عمیقی بین آنها و باشگاه وجود نداشت. احساسات متفاوتی وجود داشت و من از ماندن خوشحال بودم.
عبدو: خوشحال بودی یا احساس کردی که وظیفهات است که بمانی؟
دلپیرو: هر دو. قطعا ماندنم به عنوان کاپیتان تیم یک وظیفه بود. نمیخواستم باشگاه را در آن وضعیت بد ترک کنم. همچنین از ماندنم خوشحال بودم و فکر میکردم که باید بمانم. باید چیزی را به خودم، اطرافیانم و به طرفدارانم ثابت میکردم.
عبدو: تو هیچ تقصیری در این ماجرا نداشتی پس چرا باید چیزی را به بقیه ثابت میکردی؟
دلپیرو: این احساسی است که در درونتان وجود دارد، مانند طرفداری از یک تیم یا طرفداری از تیمهای حریف.
دیویس: مجسمهای از تو در استادیوم یووه وجود دارد؟
دلپیرو: نه، در استادیوم یوونتوس تصاویر مختلفی از بازیکنان نصب شده است اما مجسمهای وجود ندارد.
دیویس: اما مجسمه تو را باید حتما بسازند (خنده).
ادامه دارد...