طرفداری | به صورت رسمی اعلام شده که توماس توخل سرمربی جدید انگلیس خواهد بود.
یان هربرت نویسندهی دیلیمیل در یادداشتی به این موضوع پرداخته است. او در این یادداشت آورده که انتخاب توماس توخل به عنوان سرمربی تیم ملی انگلیس، یک تصمیم عجولانه و پرخطر است. او مینویسد که توخل نه تنها فردی مطیع نیست، بلکه فردی هم نیست که حرفهایی را بزند که دیگران میخواهند بشنوند.
این موضوع در دوران حضور او در چلسی به خوبی مشخص شد. زمانی که رومن آبراموویچ به دلیل حمایت از ولادیمیر پوتین تحریم شد و برخی از هواداران چلسی در اعتراض به اوکراین، شعارهای نژادپرستانه سر دادند، توخل به شدت از این رفتار انتقاد کرد و بر اهمیت احترام به سایرین تأکید کرد.
توخل با کارنامهای درخشان در مسابقات حذفی، از جمله رساندن پاری سن ژرمن به فینال لیگ قهرمانان و قهرمانی با چلسی، به عنوان یک مربی موفق شناخته میشود. اما شخصیت مستقل و صریح توخل میتواند در آینده برای او و تیم ملی انگلیس مشکلساز شود. انتصاب توماس توخل به عنوان سرمربی، حس نگرانی و تردید را در دل بسیاری ایجاد خواهد کرد.
توخل، چنان که در کتاب زندگینامهاش توسط دنیل مورن و توبیاس شاخت توصیف شده، به دلیل تمایلش به زیر پا گذاشتن قوانین و روشهای سنتی، لقب «قانونشکن» را به خود گرفته است. نویسندگان کتاب، بر این نکته تأکید دارند که توخل به ندرت با فرهنگ و روشهای جاری در باشگاهها سازگار میشود. مدت زمان کوتاه حضور او در دورتموند، جایی که نتوانست با هواداران و جو باشگاه ارتباط عمیقی برقرار کند، گواه این مدعاست. در ماینز نیز او بر تمرینات تکراری و خستهکننده پاسکاری تأکید میکرد که با استقبال بازیکنان حرفهای مواجه نمیشد.
با ترک هر باشگاه، توخل جملاتی مانند "مهم نیست چه کاری انجام میدهیم، بلکه مهم این است که چگونه انجام میدهیم" و "شجاعتِ ساده بودن" را به یادگار میگذاشت، بدون اینکه هیچ حسرت یا اندوهی برای او وجود داشته باشد. این همه نشان میدهد که ممکن است با انتخاب توخل، شاهد پایان دورهای باشیم که در آن فوتبال انگلیس هویت و سبک بازی مشخصی داشت.
با وجود آکادمی سنت جرج پارک که به عنوان مرکز پرورش استعدادهای فوتبال انگلیس شناخته میشود، به نظر میرسد که دیگر نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که تیم ملی انگلیس هویتی منسجم و شناختهشده داشته باشد. دیگر اثری از گرت ساوتگیت نیست که تلاش کند به ما احساس مالکیت روی تیم ملی را بدهد.
حالا توخل، کسی که تنها 589 روز چلسی را مدیریت کرد و به طور کلی نشان داده است که روابط خوبی با روسای خود ندارد، آمده تا به ما بگوید شجاعت چه شکلی است. نگران نباشید، توماس همه چیز را بهتر میداند. اتحادیه فوتبال انگلیس هشت سال پیش شجاعت به خرج داد و ساوتگیت را به عنوان سرمربی، آزمایش کرد. این کار به آنها کمک کرد تا بفهمند نیازی نیست هر مربی بینالمللی بیکار و گران قیمتی را استخدام کنند.
البته این انتخاب به طور اتفاقی رخ داد. اگر سم آلاردایس در دام یک روزنامه بریتانیایی نیفتاده بود، شاید ساوتگیت هرگز این فرصت را پیدا نمیکرد. اما او دیدگاهی جدید از فوتبال و هویت انگلیسی ارائه داد که ما به دنبالش بودیم؛ فوتبالی با حضور جوانان انگلیسی و فرهنگی مبتنی بر فروتنی، کنجکاوی، شرافت و محبوبیت. اکنون که به گذشته نگاه میکنیم، جمله بسیار مهمی که ساوتگیت در ابتدای کارش گفت، نشانهای از آیندهای بود که او برای تیم رقم میزد.
ما در دورتموند بودیم، جایی که آلمان در اولین بازی ساوتگیت به عنوان سرمربی ثابت، انگلیس را با نتیجه 1-0 شکست داد. در کنفرانس مطبوعاتی، موضوع تعصب و پیروزیطلبی مطرح شد؛ موضوعی که به حاشیههای دیوانه وار هواداران انگلیسی مرتبط بود که درباره بمباران هواپیماهای آلمانی توسط نیروی هوایی سلطنتی انگلیس میخواندند. ساوتگیت در آنجا گفت:
ما مثل یک جزیره هستیم، باید از این انزوا بیرون بیاییم و از تجربیات سایر تیمها بیاموزیم. باید به نقاط ضعف خودمان نگاه کنیم و در تاکتیکها، آمادگی جسمانی، سبک بازی و روحیه تیمی تغییرات اساسی ایجاد کنیم. آلمان میتواند الگوی خوبی برای ما باشد.
در این جملهها، ساوتگیت، سرمربی تیم ملی انگلیس، به صراحت از نیاز به تغییر و تحول بنیادین در فوتبال این کشور صحبت میکند. او معتقد است که تیم ملی انگلیس باید از روش سنتی خود فاصله گرفته و از دانش و تجربه تیمهای موفق دیگری مانند آلمان بهره ببرد. ساوتگیت با این اظهارات نشان میدهد که قصد دارد به جای اتکا به روشهای قدیمی، رویکردی مدرنتر و مبتنی بر یادگیری از دیگران را در پیش بگیرد. او همچنین به اهمیت تغییر در جنبههای مختلف بازی از جمله تاکتیکها، آمادگی جسمانی و روحیه تیم اشاره میکند.
ایده این که هر مربی جدید انگلیس، رویکردی کاملاً متفاوت با مربی قبلی داشته باشد، مانند تغییر از گلن هادل به کوین کیگان و یا از فابیو کاپلو به روی هاجسون به تدریج از بین رفته بود. اما خبر ناگهانی انتصاب توخل به عنوان سرمربی جدید، این احساس را به وجود آورد که دوباره شاهد تغییرات ناگهانی و غیرمنتظرهای در تیم ملی انگلیس خواهیم بود.
انتصاب توخل؛ ضربه ای کور در تاریکی
این انتصاب، آینده تیم ملی انگلیس، هویت آن و آنچه نمایندهاش است را با ابهامات جدی روبرو خواهد کرد. اختلافات، جنجالها و سر و صداهای زیادی به پا خواهد شد؛ همهی چیزهایی که فدراسیون فوتبال انگلیس تلاش کرده بود از آن دور بماند.
اینطور نیست که فدراسیون زمان کافی برای انتخاب جانشین نداشته باشد. ساوتگیت پس از جام جهانی گذشته برای ادامه کار نیاز به تشویق داشت و تقریباً قطعی بود که یورو امسال آخرین تورنمنت او خواهد بود. بنابراین، جستجوی جدی برای یافتن سرمربی جدید باید از زمستان گذشته آغاز میشد. با توجه به ثباتی که ساوتگیت ایجاد کرده بود، حفظ این ثبات باید اولویت اصلی میبود.
این موضوع به هیچ وجه به معنای اصرار بر انتخاب یک سرمربی انگلیسی نیست. پپ گواردیولا یک گزینه بسیار جذاب بود، نامی آنقدر درخشان که انتصاب او تمام نگرانیها درباره لزوم انتخاب یک سرمربی انگلیسی برای حفظ ویژگیهای خاص فوتبال بینالمللی را تحتالشعاع قرار میداد.
اگرچه این اتفاق نیفتاد، گزینههای دیگری نیز در دسترس بودند. با توجه به سابقه شش ساله استیو کوپر در فدراسیون فوتبال انگلیس و موفقیتش در کسب جام جهانی زیر 17 سال با تیمی که شامل بازیکنانی چون فیل فودن، مارک گوئهی، کانر گالاگر و جیدون سانچو بود، در دسترس بودن کوپر در دسامبر گذشته فرصت مناسبی برای انتخاب او به عنوان سرمربی جدید فراهم کرد، قبل از اینکه لستر سیتی او را جذب کند.
گراهام پاتر نیز با توجه به عملکرد درخشانش در برایتون، توانایی لازم برای ادامه روند رو به رشد تیم ملی انگلیس و توسعه بنیانهای گذاشته شده توسط ساوتگیت را داشت. لی کارسلی در این مدت کوتاه نشان نداد که توانایی لازم برای هدایت تیم ملی انگلیس را دارد، اگرچه انتخاب او نسبت به بازگشت به روشهای سنتی و ناپایدار قبلی، گزینهی بهتری به نظر میرسید. بهتر بود به جای انتخاب تصادفی یک سرمربی از بین مربیان باشگاهها که اتفاقاً بیکار هستند، روی حفظ دستاوردهای قبلی تیم ملی تمرکز میکردیم.
به قلم یان هربرت برای دیلی میل