سرمربی پرسپولیس در گفتوگویی مفصل درباره حضور در این باشگاه حرف زده است.
به گزارش فوتبال 360، تیم پرسپولیس پس از اینکه در پایان لیگ بیستوسوم با اوسمار ویرا سرمربی برزیلی خود قهرمان لیگ برتر شد، در تابستان امسال بنا به شرایطی که به وجود آمد نتوانست با اوسمار همکاری کند و پس از جدایی او، این باشگاه به دنبال یک سرمربی توانمند و باتجربه خارجی بود که در نهایت سران پرسپولیس با خوان کارلوس گاریدو اسپانیایی قرارداد امضا کردند تا این مرد 55 ساله روی نیمکت سرخها بنشیند.
سرمربی جدید پرسپولیس در طی این مدت موفق شده تا بتواند رضایت هواداران این تیم را به خود جلب کند و عملکرد تیمش در لیگ بیستوچهارم به نحوی بوده که آنها اگر چه در ابتدا چالشهای سختی را تجربه کردند اما سرخپوشان در 6 بازی، 4 برد و 2 تساوی بهدست آوردند و همچنین تنها تیم بدون شکست لیگ محسوب میشوند و با کسب 14 امتیاز از این 6 مسابقه، شانس این را دارند تا پس از برگزاری بازی عقب مانده خود، به صدر جدول برسند و تلاش کنند تا بتوانند یکبار دیگر از عنوان قهرمانی خود دفاع کنند!
در چنین شرایطی در فوتبال 360، خوان کارلوس گاریدو سرمربی تیم پرسپولیس مقابل عادل فردوسیپور نشست و با او درباره مسائل مختلفی صحبت کرد و گاریدو در ابتدای حرفهای خود گفت: «باعث افتخار من است که اینجا هستم و فرصتی است تا با هواداران پرسپولیس از این طریق صحبت کنم. حقیقتا چندان رغبت ندارم که با تلویزیون یا سایر رسانهها حرف بزنم و به نظرم ما سرمربیها چه در نشستهای قبل و بعد بازی خیلی صحبت میکنیم ولی بد نیست هر از گاهی درباره چیزهایی حرف بزنیم که هواداران دوست دارند بشنوند. موقعیت خوبی است که این حرفها را بزنم و از این فرصت بسیار خوشحال هستم».
*تو سرمربیگری تیمی را به عهده گرفتی که قهرمان شده و انتظارات از این تیم بالا بوده. قبول هدایت یک تیم قهرمان سخت است یا اینکه به یک تیم بحران زده بروی تا آنها را نجات بدهی؟
سرمربیگری پرسپولیس در وهله اول افتخار بزرگی است. معمولا همیشه از شما انتظار دارند که برنده شوید. باتوجه به تاریخی که وجود دارد، میلیونها نفر هوادار پرشور از شما برد میخواهند و وقتی سرمربی پرسپولیس باشید، قبل از آمدن از آن باخبر هستید و مربی باید آن را مدیریت کند. شما در پرسپولیس به تیمی میآیید که باید در آن همیشه، حتی تمرینات برنده باشید. از روز اول باید ثابت کنید انتخاب مناسبی برای این باشگاه بودید و افتخار بزرگی است که مسئولیت تیم پرسپولیس که به شما سپرده شود. ما مربیان عاشق این هستیم که هدایت تیمی مانند پرسپولیس به ما داده شود چون پرسپولیس یک تیم برنده است!
* فکر کنم در همین مدت کوتاه متوجه شدی که انتظار هواداران از تیم پرسپولیس خیلی بالاست و چون پرسپولیس در هفت فصل از هشت فصل اخیر، این تیم حداقل یک جام را گرفته و این مقداری کار را برای تو سخت خواهد کرد…
باید با این کنار بیایید که در پرسپولیس همیشه از شما توقع برد دارند. من مربیگری را در اسپانیا شروع کردم و در اسپانیا و اروپا برای تیم های خوبی کار کردم و همچنین پس از آن، در قاهره و کازابلانکا تجربههای مشابهی داشتم. حضور در باشگاهی که امکان قهرمانی را دارد، بهترین اتفاق ممکن برای سرمربی است. به شخصه خیلی خوشحال هستم که در تهران و ایران هستم و در این مدت به گرمی از من استقبال شده است. از همه تشکر میکنم چون شرایط زندگی خوبی را برای من ایجاد کردهاند.
*قبلا همراه با تیم العین امارات برای بازی کردن مقابل استقلال به ایران آمده بودی. چه شناختی کلا از فوتبال ایران داشتی؟
آن بازی را یادم هست و آن روز فهمیدم مردم ایران خیلی پرشور و هیجانی هستند ولی پرخاشگر نیستند. طبق تجربههای کاری من این دو ارتباط زیادی با یکدیگر دارند چون قبلا در جاهایی کار کردم که مردم رفتار تهاجمی داشتند ولی مردم ایران بسیار محترم هستند و تفاوت پرشور بودن و پرخاشگر بودن را میفهمند. چیزی که در ایران دیدم این است که مردم عاشق فوتبال هستند، فرهنگ دارند و فوتبال یک پدیده نوپا نیست. قبلا داربیهای قدیمی را از تلویزیون دیدهام و فوتبال سنت و فرهنگ فوتبالی خودش را دارد. این نکته مثبتی برای سرمربی محسوب میشود چون مردم عاشق فوتبال هستند فوتبال را میشناسند و آن را میفهمند. مردم ایران مانند مردم دیگر کشورها نیستند که در طی 10 سال اخیر با فوتبال اشنا شده باشند.
*در چند سال اخیر سرمربیان اسپانیایی زیادی به ایران آمدهاند. پاکو خمس، ایناسیو مارتینز، کارلوس آلکاراز و دیگر نفرات در این مدت به ایران آمدند و آیا از آنها درباره وضعیت ایران سوال کردی؟
نه. با آنها مشورتی نکردم و اصلا مکالمهای نداریم که بخواهم نظرشان را بپرسم اما خیلیها اطلاعات زیادی در اختیارم گذاشتند. پسرم مارکوس خیلی تحقیق کرد و اطلاعات خوبی را در اختیارم گذاشت.
*مارکوس چند سالش است؟
او هجده سال سن دارد و خیلی عاشق فوتبال است. او همیشه به دنبال اطلاعات جدید است و درباره پرسپولیس و تهران نکات زیادی را به من میگفت. او یک فوتبالی دو آتیشه است.
*او هم فوتبال بازی میکند؟
بله اما نه فوتبال حرفهای و به صورت آماتور بازی میکند. او متخصص تحقیق و پیدا کردن اطلاعات است و اولین کسی بود که در تهران برایم به دنبال خانه گشت و اطلاعاتی که به من داد خیلی به دردم خوردند.
*این مربیگری کلا شغل منحصر به فردی است و شما را به سرزمینهایی میبرد که برایتان بسیار عجیب خواهد بود و اگر چند سال پیش به شما میگفتند روزی به ایران خواهی آمد، میگفتی مگر میشود؟ حال سوال این است، پیش از این از ایران چه چیزی شنیده بودی؟
وقتی از اسپانیا به بیرون رفتم، اولین تجربهام حضور در قاهره و هدایت الاهلی بود. پس از این افتخار داشتم هدایت پرسپولیس را قبول کنم که افتخارات زیادی داشته و همانطور که گفتم من قبلا چیز زیادی درباره ایران نمیدانستم. من قبل از حضور در ایران میدیدم که بعضی از مردم اروپا از ایران خیلی خوب حرف نمیزنند چون تصوری که دارند تصور درستی نیست و چند وقت پیش به این نتیجه رسیدم که آدم باید روی تجربه خودش حساب کند. خودت باید بفهمی، نه اینکه گوشت به دهن مردم باشد. خیلی وقتها سوئتفاهم پیش میآید و اطلاعات به درستی منتقل نمیشود. من خیلی خوشحال هستم که اینجا هستم و من در جزییات بسیار آدم پرتوقعی هستم.
اکنون با یک تیم حرفهای روبرو هستم. من در این مدت به خوبی حس کردم که پرسپولیس بازیکنان بااستعداد و بسیار منظمی دارد که وقتشناس هستند و همچنین مسئول رختکن، مسئول بدنسازی و تدارکات خیلی منظم بودند و این به من کمک میکند که کارم را به خوبی انجام دهم. اولش که به پرسپولیس آمدم تعجب کردم که همه اعضای تیم حرفهای و وقت شناس هستند. مسئول تدارکات، مسئول زمین تمرین، مسئول رختکن و سالن بدنسازی و همه آنها بسیار منظم هستند. این نکته خیلی خوبی برای سرمربی است و کمک میکند کارم را به خوبی انجام دهم.
*من با سرمربیان خارجی زیادی صحبت کردم و من اگر جای مسئولان بودم، تو را به عنوان یک مبلغ توریسم انتخاب میکردم چون خیلی خوب ایران را برای کسانی که شاید بخواهند بیایند ایران، پرزنت (معرفی حرفهای) کردی و در این مدت که در ایران بودی، خیلی خوب آن را شناختی.
تشکر میکنم. واقعا من از این عنوانی استقبال میکنم. (باخنده)
*قطعا بازی تیم ملی اسپانیا را مقابل تیم ملی ایران در جام جهانی 2018 را دیدی و جایی بود که تیم ملی ما خیلی به صعود نزدیک بود. بازی ایران و اسپانیا را که دیدی؟
خیلی یادم نیست و آن جام جهانی از یادم رفته. اسپانیا فرم جالبی نداشت و سعی کردم آن را فراموش کنم.
*دغدغه اصلیات هنگام پذیرفتن پیشنهاد پرسپولیس چه بود؟
وقتی پرسپولیس با من تماس گرفت از همان ابتدا گزینه جذابی بود و میدانستم پرسپولیس و تهران برای من خیلی جذاب هستند و از آن طرف میدانستم ایران فوتبال خوبی داشتی. مذاکره سخت و پیچیدهای نداشتیم و مهمترین چیز برای من این بود که در تیمی کار کنم که شانس قهرمانی دارد. من بازیهای فصل پیش علی الخصوص مقطع پایانی فصل را نگاه کردم. وقتی میخواهم به یک باشگاه جدید بروم برای من مهم این است که بازیکنان خوبی داشته باشد و پرسپولیس بازیکنان خوبی داشت و دیدم مهرههای خوبی هستند.
*در آن زمان پیشنهادات دیگری هم داشتی؟
من فصل پیش در الجزایر کار کردم و در جام کنفدراسیون آفریقا هم بودیم و تا نیمه نهایی پیش رفتیم ولی نمیدانم که میدانید یا نه، ما به خاطر مسائل سیاسی و تنشهای سیاسی بین مراکش و الجزایر نشد در نیمه نهایی بازی کنیم و چون قبلا 2 بار این جام را برده بودم، میخواستم سومین قهرمانی را به دست بیاورم. هیچکسی نتوانسته بود سه بار قهرمان شود و برایم خیلی مهم بود. پیشنهاداتی را بررسی کردم که تمایلی ندارم از آنها صحبت کنم. میخواستم دوباره به اسپانیا برگردم تا پیش خانوادهام باشم و استراحت کنم اما وقتی پیشنهاد پرسپولیس آمد، نظرم برگشت چون میدانستم پرسپولیس باشگاه بزرگی است. من آلمان بودم و بازیهای جام ملتهای اروپا را تماشا میکردم. از آنجا به بعد همه چیز خیلی سریع پیش رفت و قرارداد را امضا کردم و فرستادم.
*آن زمان میدانستی پرسپولیس ورزشگاه اختصاصی ندارد یا مثلا ورزشگاه بازی این تیم در حال بازسازی قرار دارد و میزبانیاش از تهران به شهرهای دیگر منتقل شود؟
نه، نه. اصلا. واقعا دلسرد کننده بود و من هم آدمی نیستم که بخواهم بهانه بیاورم. صادقانه بگویم این اتفاق برای من دلسرد کننده بوده و مسئولش را نمیشناسم که دربارهاش صحبت کنم اما نمیشود که پرسپولیس روی همچین زمینهایی بازی کند.
*چمنهای وحشتناک و افتضاحی که هست روی بازی شما اثر گذاشته؟
نکته اول طرفداران است. اصلی ترین مزیت باشگاههای بزرگ هواداران است و پرسپولیس میلیونها هوادار دارد و نیاز به ورزشگاهی دارد که 50 یا 60 هزار نفر ظرفیت داشته باشد. وقتی میلیونها نفر طرفدار داری، باید امکانی فراهم کنی تا به ورزشگاه بیایند. نمیشود که تنها هشت هزار نفر بیایند. من قدردان حضور آنها هستم اما باید در ورزشگاه را رو به هواداران بیشتری باز کنیم.
نکته دوم مسائل فوتبالی است و روی این زمینها نمیشود فوتبال بازی کرد. دنبال بهانه نیستم اما همین بازی مقابل پاختاکور را ببینید. اصلا نمیشد روی زمین بازی کرد. روی بازی ما اثر منفی گذاشته بود و نمیشد توپ را بچرخانیم. بازی بعدی هم روی یک زمین بیکیفیت دیگر بود و من سرمربی باید به این فکر کنم چگونه سبک بازی تیمم را تغییر بدهم و اگر بخواهم سبک بازی را روی دریبل زدن و بازی روی زمین اجرا کنیم، زمین تبدیل به اصلیترین دشمن ما میشود. باید فکری به حال این مسئله داشت و اگر قرار باشد روی این زمینها بازی کنیم باید به تیم بگویم که دیگر قرار نیست اینگونه فوتبال بازی کنیم. ما به الاهلی در عربستان باختیم اما زمین بازی حرف نداشت.
*به نظر من بهترین شما همان بازی بود.
روی این زمین خیلی بهتر میشود فوتبال بازی کرد و نرفتیم که آنجا عقب بشینیم و دفاع کنیم. آنجا حس نمیکردیم که حریف قویتر از ماست. همین بازی آخر لیگ نخبگان آسیا، به گونهای بود که اگر کسی در اسپانیا آن را ببیند میگوید این دیگر چیست.
*الان این بازی آخر مقابل پاختاکور که در شهر قدس برگزار شد، به نظرت در حد برگزاری بازی لیگ نخبگان آسیا هست یا نه؟
معلوم هست که نه. ببخشید که اینگونه میگویم. من از شهرهایی که بازی را برگزار کردند ممنون هستم اما داشتن یک ورزشگاه بزرگ ضروری است. من وقتی به پرسپولیس آمدم یک مزیت بزرگ را از دست دادم، چون نمیتوانستیم روی یک زمین خوب بازی کنیم.
*تو در مراکش هدایت تیم های پرهواداری را برعهده داشتی و حالا در ایران چقدر با این موضوع برخورد داشتی؟
تجربه من در اسپانیا، بلژیک، مصر، عربستان، مراکش، الجزایر و تونس خاص بود. در مراکش، الجزایر و تونس شرایط به گونهای است که وقتی به خیابان میروید، همه شما را میشناسند و اجازه نمیدهند یک قدم راه بروید. یک وقتهایی اگر نتیجه خوبی نگیرید، کار سختی دارید ولی در حالت عادی چون هواداران پرشوری دارند، لذتبخش است.
در ایران این مسئله یک تفاوت بزرگ به همراه دارد؛ کشورهای دیگر رفتارهای تهاجمی دارند اما مردم ایران نحوه رفتار و گفتار درست را بلدند. طبیعی است که بخواهند عکس بگیرند یا بغلت کنند. شبکههای اجتماعی هم الان تبدیل به یک پدیده دردسرساز شده و من خودم کامنتها را میبندم. نفرات زیادی هستند که خیلی خوب صحبت میکنند اما هستند کسانی که از کلمات نامناسبی استفاده میکنند و شما نمیدانید آنها چه کسانی هستند. برای همین تصمیم گرفتم زیاد فعال نباشم و حتی به بازیکنانم توصیه میکنم شبکههای اجتماعی را فراموش کنند؛ چون اگر زیاد به آنها توجه کنی ممکن است حتی عقلت را از دست بدهی. رسانههای اجتماعی نقش پررنگی پیدا کردند و باید بلد باشید که با آنها چیکار کنی. بین مردم داخل خیابان با شبکههای اجتماعی فرق است و این همان چیزی است که باعث میشود فاصلهاش را حفظ کنم. در خیابان مخاطبت را میبینی. مردم ایران پرشور هستند اما هیچوقت از آنها بیادبی ندیدم.
*بعد از برد در داربی برخورد مردم با تو چگونه بود؟
بعد از داربی وقت نداشتم زیاد خیابان بروم چون تمرین و پرواز داشتیم. در تهران حالم خوب است و وقتی به خیابان میروم برخورد خوبی با من دارند. من قبلا در برخی از صحبتهایم گفتم: زندگی مربی در بردن خلاصه میشود و وقتی برنده میشوید نگاه مردم فرق میکند.
*کسانی که برای اولینبار مصاحبه تو را میبینند و با آن شخصیت جدی که در بازی میبینند برایشان جالب است که با یک آدم باحال مواجه میشوند. یک بار هم دخترت در جریان کنفرانس خبری با تو تماس گرفت و تو آن را نشان دادی.
در کنفرانس بودم که تماس گرفت یا باید جدی رفتار میکردم و تماسش را رد میکردم یا جوابش را میدادم اما نکته این است که دخترم از هر چیزی برای من مهمتر است. هفت سالش است و ساعات محدودی است که میتوانیم باهم صحبت کنیم و آنجا قصد داشتم به او بعدا زنگ بزنم اما گفتم همان لحظه صحبت کنم.
*به اینجا نمیآیند تا کنار تو باشند؟
وقتهایی هم میآیند و وقتهایی هم نیستند چون باید به درس و مدرسه خودشان برسند. برای یک مربی سخت است که در هر سفر خانوادهاش را با خودش همراه کند چون من مشغول کار هستم و آنها هم مشغول درس و مدرسه؛ باید این مسائل را در نظر بگیریم.
*تهران شلوغتره یا والنسیا، یا شاید قاهره و کازابلانکا؟
ترافیک اینجا دیوانه کننده است و در قاهره و الجزایر تجربه مشابهی داشتم اما در اینجا بعضی وقتها، یک ساعت و نیم گیر میکنی و بهتر است موتور یا هلیکپوتر داشته باشی. ترافیک تهران وحشتناک است.
*با فرهنگ ایرانی در این مدت آشنا شدی یا نه؟
من عاشق غذای اینجا هستم ولی آنقدر سرم شلوغ است که به سراغ موسیقی یا شعر نرفتم و بیشتر فیلمهای تیم حریف را تماشا میکنم. غذا ولی برای من مهم است و چندینبار به رستورانهایی من را دعوت کردند. قرمه سبزی خیلی خوب است.
*به نظر بدنت خیلی فیت هست.
نه اصلا. وقتهایی که تیم ندارم بیشتر خودم تمرین میکنم. حسابی اهل دویدن هستم و در دوهای ماراتن و پدل شرکت میکنم. عاشق ورزش هستم ولی وقتی سرمربیگری میکنم، ذهنم درگیر است و وقت ندارم.
*پینگ پنگ هم بازی میکنی؟
فقط پدل!
*میتوانیم باهم یک تیم بازی کنیم و بقیه را ببریم.
من فقط با بازیکنان خوب هم تیمی میشوم. بد نیست اگر بعدا باهم بازی کنیم، به امتحانش میارزد.
*مسعود شجاعی را میشناسی؟
او در اوساسونا بود و قرار بود باهم بازی کنیم اما نشد.
*من هم با او در یک سطح هستم و فکر کنم مقداری از او بهتر هستم.
جدی؟ مسعود شجاعی خیلی خوب بود و پس باهم میتوانیم بازی کنیم! (باخنده)
*وقتی به پرسپولیس آمدی تیم در حال شرایط خاصی بود و در نقلوانتقالات بازیکنان مهمی از جمله مهدی ترابی، علیرضا بیرانوند و دانیال اسماعیلیفر را از دست دادید. پر کردن جای آنها کار سختی بود؟
از همان روز اول با حسین بادامکی و مدیر باشگاه مشغول کار بودیم و چنین اتفاقی را در تیمهای دیگر تجربه کردم. میدانستم باشگاه شرایط دشواری دارد و سعی کردم گزینههایی را به آنها معرفی کنم. الکسیس را انتخاب کردم و چقدر عالی بود، در مقابل او در لیگ الجزایر بازی کرده بودم و او را میشناسم. او گزینه مطلوب ما بود و ایوب هم همینطور. او در وداد بازیکن خودم بود و در دفاع چپ صد گزینه داشتیم و نگران بودیم که چه کسی را بگیریم و میلاد را گرفتیم که بهترین گزینه ما بود. بازیکنان جانشین خیلی خوب از آب درآمدند و حتی فرشاد هم نشان داد بازیکن خوبی است. بازیکنانی که جذب کردیم خیلی خوب هستند و بهترینهای ممکن را جذب کردیم. سرلک، مهری و لوکاس هم در ادامه اضافه شدند و وقتی آمدند تیم تکمیل بود و آنها به تیمی اضافه شدند که ترکیبش بسته بود و در چنین شرایطی رقابت کردن با آنها سخت است. مثلا الان لوکاس با علیپور رقابت دارد و اسکوادی که داریم عمیق است و خیلی مهم است که با بازی کردن و بازی نکردن در مسابقات کنار بیایی و به کسی که بازی میکند احترام بگذاری. در دنیای امروز، وقتی این اتفاق میافتد به ایجنت و خبرنگاران خبر میدهند. این خیلی بد است و در باشگاه باید آدمهای روراستی داشته باشیم که وقتی به آنها بازی نمیرسد، بدانند بهترین راه تلاش کردن و تمرین کردن است تا بتوانند جایگاهشان را به دست بیاورند.
*در این بازی با استقلال، اگرچه اوستون اورونوف مصدوم بود اما شما یاسین سلمانی و سعید صادقی را خط زدید و این یک پیام بود که شاید اگر بازیکن نداشته باشید اما قانون تیم مشخص است.
من فکر میکنم اتفاقات داخل تیم کاملا محرمانه است اما وقتی یک اتفاق میافتد میبینم که همه بعد از چند دقیقه یا 2 ساعت باخبر شدند. این درست نیست. تیم باید یک محیط بسته داشته باشد و کسی از اتفاقات داخل آن باخبر نشود. در اسپانیایی یک ضرب المثل داریم که رختهایت را داخل خانه بشور، نه بیرون. من مربی بعضی وقتها مجبور هستم آدم بد ماجرا باشم تا سختکوشی تیم حفظ شود. بعضیها تمرینات را جدی نمیگیرند و بعد از بازی میروند تا 3-2 روز دیگر. مربی و کادرفنی باید از بازیکنان کار بکشند و وقتی یک نفر این رفتار را دارد، نباید آن را بپذیریم و اگر بازیکنان ببینند کسی این کار را انجام داده، فردا نوبت یکی دیگر از آنها میشود.
سختکوشی همیشه برای مردم است و مردم اگر چه همیشه دنبال نمونه منفی هستند، باید از نمونههای مثبت هم گفت. وحید امیری یک نمونه کاملا حرفهای است. از او اسم بردم و میشد از نفرات دیگر هم اسم ببرم اما فقط از امیری بگویم که وقتی به او میگوییم گلر میخواهیم، میگوید عیبی ندارد. وقتی میگوییم دفاع راست میخواهیم، میگوید عیبی ندارد. چون تیم به او نیاز دارد، او هم در خدمت تیم است. وقتی در این شرایط به فکر خودش باشد، میگوید نه. تیم همیشه برای امیری در اولویت است و همه او را در تیم دوست دارند چون وحید امیری انسان فوق العادهای است.
*ارتباطت با مدیران چطور بوده و در این مدت با آقای درویش چه رابطهای داشتی؟
هر باشگاه یک رئیس دارد که وظایفی دارد و رئیس باشگاهها انسانهای مهمی هستند چون تصمیم آخر با آنها هست. آنها همیشه نظر من را جویا میشوند و اگر چه الکسیس گوندوز و ایوب العملود را میشناختم اما برای جذب بقیه بازیکنان هم از من میپرسیدند. رابطه من با آنها عادی است. البته فوتبال و فوتبال حرفهای را خوب میشناسند و مرز عنوان های مختلف را بلد هستند.
*لیست خریدت برای پرسپولیس چند تیک مهم داشت ولی چند تا مورد هم ضربدر خوردند. عطیهالله، نیانگ و قلیزاده را میخواستی که جذب شدند.
طبیعی است و بخشی از کار ماست. عطیهالله اولویت ما برای دفاع چپ بود چون قبلا با او کار کرده بودم و ماهم گزینههای زیادی داشتیم اما در نهایت ترجیح دادم میلاد را بگیرم و الان خوشحال هستم که او را جذب کردیم.
*خوب هم برای شما کار کرده…
میلاد بهترین گزینه ما بود. ایرانی است، بازیکن خوبی است و زمان نمیخواهد که در تیم جا بیفتد. او خودش همه چیز را میداند و حتی شاید اطلاع نداشته باشید اما میلاد محمدی اسپانیایی هم حرف میزند.
*میلاد محمدی گفتی اسپانیایی حرف میزند؟
خیلی خوب اسپانیایی صحبت میکند.
*از کجا یاد گرفته؟
او در آاک با تیمی کار کرده که بازیکنان اسپانیایی زیادی داشته و میلاد هم ظرفیت یادگیری بالایی داشته و یاد گرفته. با او اسپانیایی حرف میزنم و او خیلی سریع آن را ترجمه میکند.
*تو خودت چند زبان بلدی؟
اسپانیایی حرف میزنم و در والنسیا هم زبان خودمان را داریم که به آن بالنسیانو میگوییم. انگلیسی، فرانسوی و کمی هم عربی بلدم.
*فارسی چطور؟
فارسی را بلد نیستم اما بعضی از کلمات را متوجه میشوم.
*مربیانی هم بودند که فارسی را متوجه میشدند اما نمیگفتند.
من اینجا انگلیسی حرف میزنم و دیگران هم همینطور، برای همین نیازی به زبان فارسی ندارم اما دوست دارم زبانهای دیگر را یاد بگیرم.
*بازیکنان کدامشان به زبان انگلیسی حرف میزنند؟
سروش رفیعی خیلی خوب انگلیسی صحبت میکند. با الکسیس و ایوب هم فرانسوی حرف میزنم. انگلیسی هم گیورگی بلد است. فرشاد هم انگلیسیاش خوب است و ارتباط کلامی خوبی هم داریم.
*در سالهای گذشته میگفتند بازیکنان ایرانی خیلی تاکتیکپذیر نیستند، درست است؟
اصلا. اتفاقا کاملا برعکس است. آنها سوالات تاکتیکی زیادی میپرسند و من در کشورهایی بودم که بیشتر میخواستند با خلاقیت خود بازی کنند. بعضیها دوست دارند فوتبال خودشان را دوست دارند و من هم اطلاعات کلی را در اختیارشان میگذارم اما در ایران همه سوال میپرسند.
*ما الان مهدی طارمی را هم در سطح بالای اروپا داریم.
این اتفاق برای ایرانیها بسیار مهم است و نیاز است که همچین الگوی خوبی داشته باشند.
*اولین حضور تو در فوتبال ایران، یک پرتاب اوت بود که با کله معلق انداختند و همان توپ گل شدی، عجیب نبود؟
اتفاق عجیبی نبود و به بازیکنان هم گفتم. مقداری دلخور شدم و البته چند بازیکن جدید گرفته بودیم و بعضی وقتها نیاز است که همچین گلی بخوریم. گل خوردن روی پرتاب بلند هرگز اتفاق عجیبی نیست. این یک حمله ساده محسوب میشود. مهاجم سعی دارد به سمت توپ برود و مدافع باید دفاع کند. این اولین توپ بود و باید آن را قطع میکردند.
*تو خودت در نوجوانی فوتبال را به صورت حرفهای دنبال نمیکردی؟
عاشق فوتبال بودم و با دوستانم در مدرسه بازی میکردم و خوش شانس بودم مربیگری را از سن پایین شروع کردم.
*چند سالگی؟
کمی هم شانسی بود. در مدرسه یک معلم ورزش داشتیم که نامش خورخه سیمون بود. او مهمترین آدم فوتبالی و الگوی فوتبالی من بود و معلم فوتبالی من بود که بعد از مدتی مربی بدنسازی والنسیا شد و من او را دنبال میکردم. بعد از آن به رئال مادرید رفت و با گاس هیدینک قهرمان جام بین قارهای شد و پس از آن مربی بدنسازی تیمهای من شد و با هم به بلژیک و مصر رفتیم. خورخه من را به یک دوست معرفی کرد و موفق شدم مدرک مربیگریام را بگیرم. ابتدا در لوانته با تیم زیر ده سال شروع کردم. یک روز مدیر باشگاه آمد و به من گفت که سرمربی را اخراج کردیم و تو تیم را تمرین بده. من تعجب کردم و گفتم من را میگویی؟ من که بلد نیستم! من 21 سالم بود و کاملا شانسی وارد کار مربیگری شدم.
*هفته دوم در بازی مقابل تراکتور ده نفره شدید و با تیمی بازی داشتید که پرسپولیسیهای سابق در آن حضور داشتند و بازی را درآوردید. با این حال برنامه بازیهای سختی داشتید و همه این را گفتند.
بازی سختی بود اما در عین حال خیلی خوب بود. در نیمه اول وحید امیری دفاع چپ بود و عالیشاه را هم نداشتیم. به سروش، سینا و مسعود بازی دادیم و در پست هافبک تهاجمی بازیکن نداشتیم. جو ورزشگاه معرکه بود و ما یک بر صفر عقب افتادیم و 10 نفره بودیم. آنجا باید شخصیت تیمی را نشان میدادیم و امتیاز گرفتن در تبریز خیلی مهم بود. ما رفتیم که نتیجه بگیریم و نمیتوان اسمش را شانس گذاشت. با آن بازی به باور جدید رسیدیم.
*فوتبال مالکانه چقدر برایت مهم است؟
همیشه باید باتوجه به بازیکنانی که داری و فلسفه باشگاه با آن کار کرد. باید یک فوتبال مشخص را بازی کرد. یک تیمهایی سبک بازی به خصوصی دارند و باید به فوتبالی که سالها به آن پایبند هستند، احترام بگذاری و خوش شانس بودم که تیمهایی داشتم که تهاجمی بودند و باید به تیمت جسارت بدهی. وقتی به خانه الاهلی میروی نمیشود عقب بنشینی و پرسپولیس این ابزار را دارد که حمله کنیم.
*در باز مقابل فولاد و با حضور یحیی گل محمدی سرمربی سابق پرسپولیس موفق شدید به سه امتیاز برسید.
یحیی را میشناسم و آن بازی مهمی بود. مردم فکر میکنند همه بازیها راحت هستند اما این ارزش کار ما را کم میکنند و باید برای همین قبل از بازی به تیم بگویم که به حریف احترام بگذارند و فولاد تیمی است که از جلو پرس میکند. وقتی از پرس آنها عبور میکردیم میشد به آنها حمله کنیم و سه امتیازی گرفتیم که باعث شد تیم به من اعتماد کند.
*فرم اورنوف را چطور میبینی؟
کیفیت بالایی دارد و باید دریبل بزند و به او فضا بدهی. نقاط قوت خاص خودش را دارد و نمیتوان همانطور که با وحید امیری یا فرشاد احمدزاده برخورد میشود، با او رفتار کرد. هر بازیکنی شخصیت خاص خودش را دارد. او خیلی زود دچار مصدومیت میشود و کیفیت درجه یکی هم دارد که همیشه به ما کمک میکند.
*هرچقدر در دریبل زدن کیفیت دارد، در پاس ندادن هم کیفیت دارد؛ موافقی؟
فوتبال در پاس دادن خلاصه شده اما مسی هم خیلی وقتها پاس نمیدهد و مربی باید بر اساس نقاط قوت و ضعف بازیکنانش تاکتیک داشته باشد. اگر بازیکن قد بلند داری، نباید از او بخواهی در فضا بدود و ما از اورونوف میخواهیم که بازی را برای ما دربیاورد، دریبل بزند و گل بزند. پاس دادن ویژگی اصلی او نیست.
*وقتی هم اورونوف به داربی نرسید، گفتی 20 تا اورونوف داری.
داربی برای ما حیاتی بود و دو بازیکن ما در پست وینگر چپ و راست خیلی خوب کار کردند. خیلیها گفتند استقلال خوب بازی نکرد و بله، استقلال اگر خوب هم بازی نکرده باشد، روی دو صحنه میتوانست برنده باشد. فرشاد فرجی، امیری و سروش روز خوبی داشتند و در نیمه دوم که وینگر راست ما ایوب بود، خیلی به ما کمک کرد و در 10 دقیقه آخر بازی درآمد.
*داربی هم نقطه عطفی است بین تو و هواداران پرسپولیس. همه دیدند شجاعانه بازی میکنی و معلوم بود نترسیده بودی و به مساوی رضایت نمیدادی.
برای بردن تلاش میکردم و در فوتبال هم گاهی اوقات میتوانیم ببازیم. باید حواسمان باشد که تیم حریف هم میتواند گل بزند و برنده باشد. مربیگری یعنی بردن. وقتی ببری، حق با توست اما وقتی نبری نه؛ مردم از ما انتظار دارند ببریم و ما هم همیشه با نیت برد بازی میکنیم.
سروش در این بازی خیلی خوب بازی کرد و بازیکنان بسیاری با شیوه خودشان دفاع یا حمله میکنند. مثلا فرجی دفاع وسط بود که در این بازی دفاع راست بازی کرد و فوقالعاده بود. اگر کل تیم کارشان را درست انجام نمیدادند، شاید برنده نمیشدیم. بحث داربی شد و من خیلی خوش شانس هستم که داربی های زیادی را تجربه کردم. از داربی والنسیا بین ویارئال و والنسیا، داربی بلژیک، کازابلانکا، الجزایر و مصر هم همیشه در داربی بودم و تجربه کردن آن خیلی خاص است.
*بازی وداد-راجا حساستر بود یا داربی تهران که در اراک برگزار شد؟
در اسپانیا هم داربی سویا-بتیس خاص بود. سویا-بتیس بازی خیلی سختی است و مثل وداد و راجا است. نکته ایران این است که مردم وارد رفتارهای خطرناک نمیشوند. کازابلانکا شهر بزرگی است و مانند تهران و قاهره داربی برای مردم خیلی مهم است.
*تو در المادریگا هم که بودی کل شهر به استادیوم میآمدند.
دقیقا. من سیزده سال در این شهر کار کردم و از جوانان تا لیگ قهرمانان را تجربه کردم. از مربیان بزرگی چون پاکیتو و پیگرینی یاد گرفتم. پاکیتو همین پیش از بازی با تراکتور فوت کرد و من واقعا خیلی ناراحت شدم. مالک ویارئال هم آدم ثروتمندی است و تیم را از دسته دوم گرفت و به اینجا رساند. او سال 99 میلادی باشگاه را تحویل گرفت و به زودی 25 سال از زمان مالکیتش میگذرد. من در نیمه نهایی لیگ اروپا، لیگ قهرمانان اروپا و مقابل بایرنمونیخ و منچسترسیتی سرمربیگری کردم. مالک باشگاه همیشه به سرمربی تیمشان احترام میگذارند و نمونه یک پروژه موفق هستند.
*تو جواد نکونام را از اسپانیا و در ویارئال میشناختی؟
او را میشناختم و یادم است که در اسپانیا عملکرد خوبی داشت. در داربی فرصتی شد با او خوشوبش کنم. بازیکن خوبی بود و خیلی خوب هم اسپانیایی حرف میزند.
*جواد بعد از آن بازی هم استعفا کرد و دیگر سرمربی آن تیم نیست.
باید بپذیریم نتیجه گرفتن برای سرمربی از هر چیزی مهمتر است. وقتی برندهای همه چیز خوب است و باید همیشه زحمت بکشی تا تیم برنده باشد.
*به صعود از این مرحله آسیا امیدوار هستی؟
به نظرم در فرمت جدید راحتتر میتوانیم صعود کنیم و الان با همین یک امتیاز در منطقه صعود هستیم. هنوز بازیهای زیادی باقی مانده و هدف ما صعود کردن هستند. بعضی از تیمها سرسخت هستند و تیمهایی هم هستند که میتوان آنها را شکست داد. ما تمرکزمان فعلا به بازی بعدی است. کلی بازی داریم و میتوانیم صعود کنیم. در بازی با پاختاکور واقعا فکر میکردم برنده میشویم و باید در همان نیمه اول گل دوم را میزدیم و بازی را یکسره کنیم اما نتوانستیم بازی را خوب اداره کنیم. نمیخواهم زمین را بهانه کنم ولی نمیشد فوتبال خوبی بازی کنیم و به نفع تیم حریف بود.
*تیمهای تو خیلی پرریسک بازی میکنند و به نظر میرسد در زندگی هم همین باشی؟
نمیدانم. سوال سختی است. زندگی شخصی و فوتبالی فرق دارد و فکر میکنم آدم پرشوری هستم. گاهی با چنین مسائلی روبرو میشوم اما تیم من همیشه برای بردن بازی میکند. باید همیشه تیم را طوری مدیریت کنی که ریسک کمتر شود.
*همیشه یا اول بازی گل میزنید یا گل میخورید…
هفته پیش یک آماری از دوران مربیگری خودم دیدم که در 10 دقیقه پایان خیلی خوب گل زدیم. وقتی در تیمهایی مثل پرسپولیس، الاهلی و ویداد کار میکنی، حریف پشت توپ کار میکند. همیشه باید تا لحظه آخر جنگید. آنها همیشه حواسشان هست و بهتر است در لحظه آخر به آنها ضربه بزنی.
فوتبال غیر قابل پیشبینی است و اگر چه از لحظه اول سعی میکنیم برنده باشیم اما اتفاقاتی میافتد که معلوم نیست چه میشود. در بازی الاهلی اگر میگویید ما اینگونه گل میخوریم، هرگز باور نمیکردیم. بازی را داشتیم کنترل میکردیم که گل خوردیم. فوتبال قابل پیش بینی نیست و یک مثال دیگر هم بگویم. وقتی منچستریونایتد در فینال بایرنمونیخ را برد، علی دایی هم در آن حضور داشت.
*بازی نکرد ولی روی نیمکت بود.
بازی نکرد ولی حرفم این است که چطور ممکن است در این شرایط دو کرنر گل شود؟ آن هم جلوی تیمی که در کرنرهای خوب کار میکند. میلان چطوری به لیورپول در استانبول باخت؟ آنچلوتی بهترین است اما آیا به خاطر این باخت به درد نمیخورد؟ فوتبال اینگونه نیست که دسته پلیاستیشن را دست بگیری و با آن کار کنی. هر چیزی در آن پیش میآید.
*کنعانی زادگان هم در این مدت با تو خوب کار کرده و حتی در داربی هم گل خوبی زد.
او از بازیکنان مهم تیم است و مدافع خوبی است. من به او گفتم که ویژگیهای مثبت زیادی داری و به خودش هم گفتم شاید الان بهترین دفاع وسط ایران هستی و اگر بیشتر کار کنی میتوانی بهترین دفاع وسط آسیا هم باشی.
*از معدود مدافعانی است که پاس قطری خوب میدهد.
در سبک بازی من، باید از عقب بازیسازی کنی و کنعانی هم دید خوبی دارد و خطوط را میبیند. پنالتیزن تخصصی ماست و خوب کار میکند.
*یک بار گفتی که عالیشاه از عمر عبدالرحمن هم بهتر است. در چه فاکتورهایی این را دیدی؟
100 درصد. امید باکیفیت است و دید فوتبالی خوبی دارد. او ابتدا شرایط بازی نداشت و نتوانست در پیش فصل بازی کند. او بازیکن کلیدی ما در پست شماره 10 است و هیچکس غیر از او نمیتواند به صورت تخصصی در این پست بازی کند. همیشه برای دریافت توپ آماده است. بود و نبودش در تیم خیلی تفاوت ایجاد میکند و 30 سال را پشت سر گذاشته و باید بپذیریم که نمیتواند در همه بازیها حضور داشته باشد.
*علی علیپور هم که مدتی در لیگ پرتغال بازی کرد و حالا دوباره به مرز آمادگی برگشته است.
او بازیکن خیلی خوبی است و اول هم که آمدم درباره یک مسئله خیلی مهم صحبت کردم. سوژه صحبت ما انتظار مردم بود و چون یک رفت و آمد داشت، به او گفتم انتظارات از تو بالاست و این یک روند است که باید طی شود. نباید از خودش انتظار داشته باشد که هر بازی باید 3 گل بزند و او خودش هم کمالگرا است. من وقتی آمدم حتی تدارکات هم میخواهد همه چیز پرفکت باشد و در خارج از ایران، وقتی سر تمرین میرفتم نفر اول بودم اما اینجا خیلیها زودتر از من آمدند. من سرتاسر دنیا کار کردم و بقیه به من آنجاها میگفتند من کمالگرا هستم اما اینجا به نظرم همه کمالگرا هستند.
*تو در تیمت گیورگی گولسیانی هم داری که در جام ملتهای اروپا بازی کردی و از مهمتر خیلی جنتلمن است.
او بینقص است. رهبر تیم است و اگر چه بازوبند نمیبندد اما مثل یک کاپیتان است. او میداند چطور بدنش را مدیریت کرد و 100 در صد میتوان به او اعتماد کرد و در پست دفاع وسط با مرتضی، کنعانی و فرجی در رقابت هستند و اگر همه آماده باشند، برای انتخاب کردن در بین آنها کار سختی داریم.
*لوکاس ژوائو هم در مدت اندکی که بازی کرده نشان داده به مرز آمادگی میرسد.
او دوست دارد بازی کند اما من هستم که قرار است تصمیم بگیرم، علیپور یا لوکاس؟ کل تیم او را دوست دارند و خیلی خوب تلاش میکند. شک ندارم فصل خوبی با ما خواهد داشت و مهاجم نوک خیلی خوبی است. ما 100 بازیکن را در این پست در نظر داشتیم و لوکاس ویژگیهای خوبی دارد که من واقعا او را میخواستم.
*سروش هم بعد از اخراج شدنش هم مقداری تحت فشار قرار گرفت ولی الان دوباره جا افتاد.
با او زیاد صحبت میکنم و خیلی حرفهای است. در شروع فصل خیلی تحت فشار بود و به او گفتم گوش به حرف مردم و فضای مجازی نباشد. او از کاپیتانهای تیم ماست و کاپیتانها مسئولیتهای زیادی دارند. به او گفتم فقط روی زمین تمرکز کنم و وقتی یک توپ را لو میدهد، به او میگویم تو خیلی تکنیکی هستی و نباید لو دهی.
*منظم ترین بازیکن پرسپولیس؟
وحید امیری. خوششانس هستم که تیمی دارم که بازیکنان تیم من همه حرفهای و منظم هستند.
*در فوتبال ایران چه کسی تو را شگفت زده کرده؟
علی دایی از قدیم در ذهنم مانده و در تیم ملی ایران و بایرنمونیخ من را شگفت زده میکرد. جلال و افشین را هم میشناسم و بازیهای قدیمی آنها را دیدم. دوست دارم بازیهای قبلی را دوباره تماشا کنم و حتی یکبار افشین یک گل میزند که گونهاش ضربه میخورد که جای آن تا آخر عمر میماند.
*با این تیمهای حاضر در لیگ نخبگان آسیا میتوان نتیجه گرفت؟
قطعا میشود. جلوی الاهلی که خوب بازی کردیم و حقمان بود بهتر نتیجه بگیریم. باید اول خونسرد باشیم و شاید هم ببازیم اما وقتی تمام شود قطعا صعود خواهیم کرد. پرسپولیس یک باشگاه برنده است و انتظار دارند برنده شویم و ما با این ذهنیت بازی میکنیم.
*قول قهرمانی نمیدهی ولی برای آن تلاش خواهی کرد…
من قول میدهم که هر روز بیشتر تلاش خواهم کرد. شما لیگ را در 10 هفته آخر میبرید. این بازیها مهم هستند اما قرار نیست هفته بعد تکلیف قهرمان معرفی شود. هفته دیگر قهرمان نمیشویم، ولی باید به این روند ادامه داد. انتظار دارند جام ببریم اما برای جام بردن نیاز به ثبات داریم و از همه مهمتر به مربی باید اعتماد به نفس داد. من باید این اطمینان را حس کنم.
*نظرت درباره VAR چیست؟
من با (VAR) در همه جای دنیا مشکل دارم. از آن خوب استفاده نمیکنند و بیش از حد سراغش میروند. داور اشتباه کرده؟ عیبی ندارد. این بخشی از فوتبال است. داوران ایرانی صادق هستند و وقتی تصمیم میگیرند واقعیتش این است. من شرایطی را تجربه کردم که دیدم سوت داور صداقت دارد و خبری از غرضورزی نیست.
طرفدار تیم خاصی هستی؟
سوال سختی است. بچه که بودم بارسایی بودم ولی الان نه. عوض کردن تیم خیلی سخت است و آدم نباید تیم مورد علاقهاش را عوض کند اما وقتی مقابل بارسلونا و رئال مادرید بازی کردیم، چون داوران اذیت میکردند علاقهام عوض شد. من متولد والنسیا هستم و از بچگی بازی آنها را هم میدیدم.
*مارکوس طرفدار کجاست؟
متاسفانه بارسا!
*یعنی الان شما ضد بارسا هستی؟!
الان دیگر از آنها خوشم نمیآید.
*یعنی در الکلاسیکو ترجیح میدهی رئال مادرید ببرد؟
پسر بزرگم پابلو که در مادرید دانشجوست و طرفدار رئال مادرید است. از زمانی که نگاهم به فوتبال حرفهای تغییر کرده، رئال مادرید از نظر ثبات مدیریتی و کار کردن بهتر است. فعلا رئال مادرید را ترجیح میدهم.
*الان پس طرفدار رئال هستی؟
الان بله چون از عملکردشان بیشتر خوشم میآید. پرز خیلی مدیر خوبی شده و اجازه میدهد مربی کارش را انجام دهد. رئال مادرید باشگاه بزرگی است و پرز با 3-2 نفر کار دارد و سرمربی کار خودش را انجام میدهد. در بارسا اینگونه نیست و حس میکنم خیلی وقت است بارسلونا درست مدیریت نمیشود.
*در والنسیا کدام تیم منفورتر است؟
در اسپانیا مردم از هر دو آنها متنفر هستند. ما در والنسیا از هر دو متنفر هستیم و مردم سویا، مردم بیلبائو و مردم سن سباستین هم همینطور. ما تیمهای زیادی داریم و هواداران آن شهر از این دو تا واقعا خوششان نمیآید.
*در ایران ولی اینگونه نیست. تو سالها در ویارئال کار کردی و تیم خیلی دوست داشتنی این شهر هدایتش با تو بود و دوران پرفروغی داشتید.
بیش از 100 بازی سرمربیگری کردم و کارم را از آکادمی شروع کردم مانند پسر باشگاه بودم. امثال ریکلمه و فورلان برای تیم بازی میکردند و نامهای بزرگی سرمربی تیم بودند.
*بازیکنان خاصی هم داشتی.
باشگاه با پیگرینی کار میکرد که اوضاع خوب پیش نرفت و تصمیم گرفتند من را که با تیم دوم کار میکردم را سرمربی کنند که این تصمیم مهمی بود. من با خیلی از بازیکنان جوان تیم بزرگسالان کار کرده بودم و مثلا سانتی کازورلا بازیکن من بود که فوتبالش مانند شخصیتش بسیار خاص بود. آن موقع مارکوس سونا، جوزپه روسی، بورخا والرو، کانی و نیلمار برای تیم بازی میکردند و بازیکنان خیلی خوبی داشتیم. فوتبال تماشاگر پسندی بازی میکردیم و جلوی رئال مادرید و بارسلونا تهاجمی بازی میکردیم و از حضور در این تیم افتخار میکنم.
*تو فرم خوبی از مسی و رونالدو را در این دو تیم دیدی و به نظرت کدامیک بهتر بودند؟
به نظرم مسی بهترین بازیکن تاریخ است. چند بار تیمهای من جلوی او بازی کردند و شاید سر همین از بارسلونا بدم آمده. آن تیم که ما جلویش بازی کردیم، اصلا نمیشد با آن بازی کرد. ما هم مالکانه بازی میکردیم ولی خیلی سخت بود. مثلا وقتی با آنها بازی میکردیم، عادت نداشتند با تیمی بازی کنند که برای برد به زمین آمده بودند. حریف آنها باید قبول میکرد که آنها خیلی خوب هستند و برای همین تنش ایجاد میشد. آن بارسای پپ بهترین تیمی بود که دیدم. بارسا همیشه فوتبال مالکانه خوبی انجام میداد اما نکته اصلی آن تیم پرسینگشان بود که کار گواردیولا بود. شاید از او خوشم نیاید اما برایش احترام زیادی قائل هستم.
*بهترین سرمربی حال حاضر فوتبال؟
الان؟ کارلو آنچلوتی. تیمش قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شده و تیمش فوتبال خوبی بازی میکند. مردم اسپانیا عاشق فوتبال و حرف زدن درباره فوتبال هستند. خیلیها میگویند زیدان و آنچلوتی مربی خوبی نیستند اما آنها 3 بار قهرمان شدند و هر دو تراز اول هستند. از آنها نمیشود تقلید کرد چون در حرفه خودشان بینظیر هستند.
*بهترین بازیکن چی؟
در حال حاضر؟ من از توپ طلا و جوایز فردی خوشم نمیآید. جایزه تیمی قابل احترام است اما فکر میکنم بهترین بازیکن مسی بود که سالیان سال در این سطح بود.
*مسی یا مارادونا؟
من بازی های مارادونا را از نزدیک دیدم. او بازیکن محشری بود و شخصیت بینظیری داشت و تیمش را یک تنه قهرمان جام جهانی کرد ولی دوران اوجش کوتاه بود. مسی 20 سال مدام تیمش را قهرمان کرد و این هرگز شدنی نیست. زمان مارادونا یک فرقی وجود داشت که آن هم این بود تیمها خیلی راحت خطا میکردند و دفاع اتلتیک بیلبائو 2 بار پای مارادونا را خرد کرد. در دوران مسی، داور بیشتر از بازیکنان محافظت میکند.
*مسی شش بار هم به تیم های تو گل زده…
فصل پیش که الجزایر بودم داشتم تمام گلهای مسی را تماشا میکردم که رسید به گلهایی که به ویارئال زده بود و من گلها را ضبط کردم. گفتم این افتخار را داشتم که مسی به من گل بزند و واقعا گلهای او درد داشت. دو بار داشتیم مساوی میکردیم که مسی در دقیقه پایانی گل زد.
*بزگترین بازیکنی که زیرنظر تو کار کرده؟
بین بازیکنان خودم سانتی کازورلا بهترین بود. او حرف نداشت. استثنایی بود. بازیکنان در موقعیت زندگی او فوتبال را کنار میگذارند. جوزپه روسی، نیلمار، نونو و روبرت پیرس همگی خاص بودند. دیگو گودین هم حرف نداشت و نمیدانم شاید کسی را از قلم انداخته باشم اما در ویارئال بازیکنان خاصی داشتم.
*در این مدت، خیلی پیراهن سرمهای پوشیدی. به این رنگ به نظر میرسد علاقه خاصی داری و سوال این است دلیل خاصی دارد؟
نه. من لباسهای زیادی ندارم و اگر به من لباس هدیه بدهید، خیلی راحت قبول میکنم. وقتی به فرودگاه آمدم این 2 لباس را خریدم و بازهم باید خرید کنم.
*خرافاتی که نیستی؟
چرا خیلی خرافاتی هستم. نباید خرافات را به زبان آورد، چون آن زمان اثرش را از دست میدهد.
*چه شد که از اسپانیا دور شدی؟
در بتیس تیم وضعیت فاجعهای داشت و تیم در بحران بود. با خودم گفتم شاید تیمهای خوب اسپانیایی دیگر سراغم نیایند و آن زمان الاهلی سراغم آمد که 7 بار به آنها جواب منفی دادم اما مدام اصرار کردند و بالاخره راضی شدم. تصمیم درستی بود و تجربه خوبی از آب درآمد. راهی آفریقا شدم. قهرمانی با تیم ویارئال سخت است اما من بالاترین سطح با تیمهای آفریقایی قهرمان شدم و در آنجا نکات مثبت و منفی خاصی را تجربه کردم که از این اتفاق راضی هستم.
*زیاد در تیمی ماندگار نشدی. دلیل خاصی وجود دارد؟
مشخص است. کافی است که ببینید بقیه چه مدت زمانی در این تیم ماندند. این باشگاهها ثبات ندارند وهمیشه دنبال سرمربی عوض کردن هستند. تعداد بازیهای من در وداد بیشتر از هر کسی بود و 2 جام هم بردم اما آنجا فرهنگ احترام گذاشتن به سرمربی را بلد نیستند. در این مدل باشگاهها احترامی قائل نیستند و نکته دیگر هم این است که الاهلی و وداد تیم های خاصی هستند اما هر روز باید با آنها داد و بیداد کنم. من یک آدم حرفهای و سختگیر هستم.
*فوتبال آسیا یا آفریقا؟
فوتبال آسیا. وضعیت امارات، عربستان و ایران بهتر است و منظمتر است. البته که امارات با ایران و عربستان با امارات خیلی فرق دارد. با این حال در آسیا وضعیت خیلی بهتر است. گاهی سه روز برای رفت و آمد مشکل داشتیم و داوران هم خیلی قابل اعتماد نبودند. آسیا نظم بهتری دارد اما کشورها باهم فرق دارند. ایران فرهنگ فوتبالی دارد و در بقیه کشورها اینگونه نیست.
*دوست داری میراث گاریدو برای پرسپولیس چه باشد؟
دوست دارم بخشی از تاریخ باشگاه به حساب بیایم و افتخارات زیادی داشته باشم. برای ماندگار شدن در تاریخ پرسپولیس باید جام برد تا مردم به تو فکر کنند و تو را یک حرفهای بدانند. دوست دارم مردم از من به عنوان یک چهره پرشور یاد کنند.
*این قول را میتوان از تو گرفت که چند سال در ایران بمانی؟
خودم که دوست دارم و میخواهم اینجا بمانم اما در فوتبال خواسته مربی نیست و تصمیم با باشگاه است. برای ماندن باید ببرم و شخصا برنامهام این است که کل فصل اینجا باشم و با پرسپولیس جام ببرم.
*دلخوشی مردم ایران فقط فوتبال است و من میدانم تحمل مشکلات ساختاری فوتبال ایران برای تو سخت است…
شخصا فوتبال مهمترین اتفاق زندگی من بوده و در هر لحظه از زندگی من اثر گذاشته. وقتی 10 سالم بود، دلخوشیام این بود که کل روز را با توپم بگذرانم. من به خاطر فوتبال توانستم در کل دنیا زندگی کنم و فوتبال یک دلخوشی برای مردم ایران است چون آنها عاشق هستند. برای مردمی که درگیر جنگ هستند، پای فوتبال نشستن لذت بخش است و این برای من هم که میتوانم آنها را خوشحال کنم، لذت بخش بود