فصل دوم سریال ارباب حلقه ها: حلقه های قدرت، عنوانی بود که دوستداران دنیای ارباب حلقه ها مدتها منتظر آمدن آن بودند. در این مقاله سعی خواهیم کرد که نگاهی گذرا به فصل دوم سریال ارباب حلقه ها بیندازیم.
فصل دوم سریال ارباب حلقه ها حلقه های قدرت و شروع ماجراجویی دوباره در سرزمین میانی
بعد از اتمام اکران سه گانه هابیت، نیاز به هوایی دوباره در میان کارهای اقتباس شده از دنیای تالکین حس میشد. به همین خاطر در ماجراجویی جدید سرزمین میانی پیترجکسون و تیمش (فرن والش، فیلیپا بوینز و…) میانه دار نبودند و کار به کمپانی آمازون و جی ای بایونا رسید. علی رغم هزینه تولید بیش از نیم میلیارد دلار، استقبال از فصل اول سریال ارباب حلقه ها حلقه های قدرت چه در میان مخاطبین عام و چه در میان منتقدان نسبی بود و به هیچ وجه محبوبیت کم نظیر سه گانه ارباب حلقه ها بین منتقدین و مخصوصا تماشاچیان و طرفداران فانتزی تکرار نشد. بعد از دو سال انتظار ، فصل دوم این سریال به تماشاچیان عرضه می شود. سه قسمت نخست این فصل به صورت یکجا و قسمت های بعدی در پنج شنبه هر هفته به دست مخاطبان دنیای فانتزی رسید.
کلیات روایی فصل دوم سریال ارباب حلقه ها حلقه های قدرت
فصل اول سریال ارباب حلقه ها جایی تمام شد که دست سائورون این خصم حیله گر و سیاس سرزمین میانی رو و این شخصیت محوری منفی راهی موردور شد. در کنار آن با فداکاری گالادریل و تقدیم دشنه والینوری اش به کلبریمبور سه حلقه الفی (ناریا، ننیا و ویلیا ) ساخته شد. همچنین اورک ها به رهبری اوروک یا اورک نخستین (آدار) سرزمین های جنوبی را تصاحب و نام موردور را بر آن نهادند. در خط روایی گندالف هم این ایستاری برای کشف ماهیت رسالتش به همراه هابیت از رده هارفوت یعنی نوری راهی سرزمین رون شد. جدای از موارد یاد شده و علی رغم اصرار شاهزاده دورین، شاه دورین سوم پادشاه و ارباب سرزمین و دورف های موریا (خازاد دوم) تن به مبادله ماده باارزش میتریل در قبال دریافت 500 سال حمایت و تسهیلات از جانب الف ها نداد. در فصل دوم ما دوباره با این 6 خط روایی سروکار داریم. گاهی این خطوط با هم ترکیب شده و خطوط کمتر و منسجم تری را تشکیل می دهند. اما نقطه قوت و ضعف هر خط روایی در فصل دوم سریال ارباب حلقه ها چه بود؟
خط روایی سائورون ( آناتار) شر بزرگ دنیای فانتزی و هنر
در ابتدای فصل دوم در سکانسی خیره کننده به نمایه ای از زندگی لرد بزرگ تاریکی در سرزمین میانه یعنی سائورون پرداخته می شود. بعد از سقوط والای تاریک یعنی ملکور (مورگوث) سائورون قصد یکدست سازی سرزمین میانی و زیر فرمان و نظم بردن آن را داشت ولی غفلتا با شورش اورک ها به رهبری پدر آنها یعنی آدار مواجه شد. شرحه شرحه و سلاخی شدن سائورون توسط آدار و فرزندانش اورکش باعث شد به مثابه عذاب خالی شدن زمین از حجت که در روایات مذهبی وجود دارد، سرزمین فرودویت با سرمای بی امان ناشی از مرگ سائورون روبرو شده و دچار یخبندان شود. همچنین سائورون در این کشمکش کالبد فیزیکی خود را از دست داد و خون سیاه سائورون که تجسم گناه و پلیدی این شخصیت است بعد از نابودی کالبد جسمانی با عطش زیاد به دنبال میزبانی بود که با بلعیدنش توانایی و قالب او را برگزیند. بعد از کشتن یک موش و هزارپا خون سیاه سائورون که حالا می توانست طی طریق کرده و حتی نفس بکشد با قبض جسم یک انسان تبدیل به وجودی شد که در فصل اول به عنوان هالبراند/ سائورون می شناختیم.
بعد از مواجهه با گالادریل همانطور که در فصل اول دیدیم هالبراند به کار اغوای کلبریمبور لرد بلندمرتبه سرزمین الف های آهنگر یعنی اره گیون پرداخت و حاصل کار 7 حلقه دورفی و 9 حلقه انسانی بود. همچنین هالبراند / سائورون مدتی در دستان آدار اسیر بود و به طور غیر مستقیم آدار را ترغیب به محاصره و نابودی اره گیون کرد. در نهایت هم با جدال با گالادریل توانست به 9 حلقه انسانی دست پیدا کند تا در فصل سوم شاهد به چالش کشیدن سرزمین میانی توسط لرد تاریکی سائورون باشیم.
یکی از خوبی های این خط داستانی تجمیع چند خط و شخصیت های سریال ارباب حلقه ها مثل گیل گالاد ، دورین سوم و چهارم، گالادریل، الروند، کیردان، کلبریمبور، آدار و .. است. این امر باعث افزایش تمرکز روایی می شود ولی از آن طرف تا حد زیادی از شدت تعلیق روایت هم می کاهد.
در خط روایی سائورون آدار، بازی های چارلی ویکرز و سم هزلدین به عنوان جانشین جوزف ماول خوب و دیدنی است ولی دیگر بازیگران از نظر ایفای نقش تعریف چندانی ندارند و این امر هم ناشی از فیلمنامه فصل دوم است که برخلاف فیلمنامه تقریبا خوب فصل اول به شدت مغشوش بوده و ضعیف بودن کارگردانی و اجرا هم باعث به وجود آمدن اپیزودهایی کم رمق و سطحی می شود. مشکل زمانی بیشتر میشود که ببینیم اکشن سریال، گره افکنی و گره گشایی هم در پایین سطح ممکن قرار دارد مثلا محاصره اره گیون بسیار باسمه ای و تنها سایه ای از مثلا محاصره هلمز دیپ یا مینایس تیریث در ارباب حلقه ها : دو برج و ارباب حلقه ها : بازگشت پادشاه است. همچنین پایین بودن هوش شخصیت هایی مثل کلبریمبور یا بی اثر و سرگردان بودن شخصیت هایی مثل گالادریل، الروند و گیل گالاد کلکسیون ضعف های روایی این خط را تکمیل می کند.
در فصل سوم تازه مشکل از این هم حادتر می باشد چون هرچند فرجام آدار یا سائورون یا کلبریمبور هم چندان تاثیرگذار نبود ولی دیگر با گره گشایی از وجوه شخصیت هایی مانند سائورون و آدار عملا در فصل سوم ما با شخصیت هایی تازه و غافلگیر کننده ای روبرو نیستیم و روایت هیچ آس غیر منتظره ای برای سورپرایز مخاطب خود نخواهد داشت.
خط روایی نومه نور
خط روایی نومه نور در فصل دوم از خط روایی هالبراند، آدار و گالادریل جدا شده و در قالب کشمکش آر فارازون و اعوان و انصارش با ملکه سابق میریل و الندیل و همچنین بازماندگانی نظیر ایسیلدور در پلارگیر بروز پیدا می کند. در مورد خط روایی جزیره نومه نور اطلاعات ارائه شده به مخاطب بد نیست ولی اجرای متوسط و کیفیت نه چندان عمیق ماجراها نمی تواند همذات پنداری و تاثیرپذیری مخاطب را در پی داشته باشد. همچنین در پلارگیر هم شخصیت نجات یافته ایسیلدور به تلاش برای بقای خود و مردمان حاضر در پلارگیر کمک می کند.
خط روایی نومه نور در دو فصل میشد پرهیجان و عمیق تر به مخاطبان عرضه شود ولی همانطور که طرفداران دنیای ارباب حلقه ها می دانند رسالت مهم نومه نور در فصل سوم و خیزش آر فارازون ( که شباهت زیادی با فرجام جمشید پادشاه پیشدادی ایران زمین دارد) نمایان می شود.
خط روایی غریبه، جادوگر سیاه و سرزمین رون
در خط روایی غریبه شاهد سفر غریبه (گندالف)، نوری و پاپی به سرزمین بیابانی رون و آشنایی این شخصیت با جادوگر تاریک که یحتمل سارومان می باشد هستیم. کل این خط روایی به معرفی ناقص و بی اهمیت جادوگر سیاه، یکسری اقوام بیابانگرد و هابیت های از رده استور اختصاص می یابد به علاوه تلاش غریبه و نوری برای بقا در بیابان با خوردن مورچه و آشنایی آنها با هابیت های بیابان زی استور و در نهایت دیدار با تام بامبادیل.
از معدود نکات مثبت این فصل به انتخاب خوب بازیگری مثل روری کینیر برای شخصیت تام بامبادیل می توان اشاره کرد. به جز سایر فاکتورهای تاثیرگذار بر روایت این خط داستانی مثل فیلمنامه و اهمیت شخصیت در پیشبرد آن، تدوین، کارگردانی و حتی موسیقی همه و همه در نازل ترین شکل ممکن هستند. این مسئله باعث می شود که خط روایی رون عملا هیچ تاثیری در کلیت فصل دوم سریال ارباب حلقه ها: حلقه های قدرت نداشته باشد و اگر حتی حذف شود هم بر کلیت معنایی این فصل حداقل تاثیر منفی نداشته باشد.
آش این ضعف زمانی شور می شود که شخصیتی مثل تام بامبادیل که از درخشان ترین شخصیت های رمان ارباب حلقه ها یاران حلقه است در این فصل فاقد نقش تاثیرگذار بوده و از جنبه هایی زیادی و بی ربط به زمان و مکان رویدادهای رخ داده می باشد.
وجود تام بامبادیل به نظرم ورای نقش ساده او در راهنمایی گنداف برای پیدا کردن عصا و هویتش ادای دینی است به داستان های ادیان ابراهیمی به خصوص تورات و قصص انبیا و ماجراهای معروف موسی، خضر نبی و بلعم باعورا است. اشاره هایی مثل پیدا کردن عصا، سرگردانی گندالف در بیابان و وجود شخصیت روشن ضمیری مثل تام بامبادیل که مثل خضر نبی روشن ولی مرموز است این شباهت را می رساند.
نکات فنی فصل دوم سریال ارباب حلقه ها
در مورد فیلمنامه، بازی ها و کارگردانی به وفور صحبت کردیم. متاسفانه فصل دوم سریال ارباب حلقه ها از دیگر جنبه ها نیز شانس زیادی برای کسب رضایت تماشاچیان ندارد. فیلمبرداری، طراحی صحنه ، تدوین و حتی موسیقی متن نسبت به فصل اول در سطح نازل تری قرار دارد. فاجعه بار ترین وجه متاسفانه موسیقی متن کار هست که برخلاف موسیقی شاهکار هاوارد شور در سه گانه ارباب حلقه ها که مثل روح بر کالبد روایت بود، در فصل دوم سریال ارباب حلقه ها شاهد موسیقی متوسط و بیشتر در سطح و فاقد تاثیرگذاری بر مخاطب و بینندگان هست. واقعا در زمانه ای که غول هایی مثل هانس زیمر، هیلدور گودنادویتر ، لودویک گورانسن یا جانکی ایکس ال (تام هولکنبورگ) وجود دارد کار را به افرادی مثل مک کریری بسپاریم.
از نقاط ضعف بی شماری گفتیم ولی بد نیست که اشاره ای به چهره پردازی مطلوب فصل دوم بیندازیم که حتی از فصل پیشین هم بهتر بود و همچنین جلوه های ویژه که در سکانس روبرو شدن دورین سو با بلای جان دورین (بالروگ فراری در خازاد دوم) شکوهمند و عالی بود.
سخن پایانی
فصل دوم سریال ارباب حلقه ها: حلقه های قدرت با نقاط نقاط قوت و ضعف خود و بعد از پخش هشت اپیزود به فرجام خود رسید. امید است که در فصل سوم با رفع نقاط ضعف این سریال شاهد کاری دلپذیر و پخته تر از نظر روایت باشیم. حیف است که بودجه های هنگفت 500-600 میلیون دلاری را به افرادی بسپاریم که در بهترین حالت روایتی متوسط و سطحی را به مخاطب خود عرضه کنند.