ی روز داشتم ی کاکائو خوشمزه گاز میزدم بعد دانیال نامرد با کپسول آتش نشانی حمله کرد
من گفتم آتش نشانی بله بله بله آتیش گرفتم آوخ آخ
بعد حرصش گرفت کوبید تو شیشه گفتم هی چرا شیشه رو میشکنی
بعد گفت بشکن بشکنه بشکن من نمیشکنم بشکن من نمیشکنم بشکن حواسش پرت شد شروع کرد قر دادن در همین فرصت سهند افسانه ای وارد شد و گفت کسی سهند رو صدا زد
گفتم کسی صدا نزد
سهند: آخه گفتن بشکن بشکنه
بعد دانیالو پرت کرد تو دیوار شکست
بعد دانیال زمین رو حفر کرد قایم شد اون زیر
گفتن سهند فرار کرد
اما سهند با حوشمندی گفت نقشه ای داره
یدفعه دانیال آبپاش ها رو روشن کرد
ولی بعدش سهند چراغارو روشن کرد
یدفعه هندونه ی خوشمزه ای از تو پنجره پرید تو بعدش والدز کبیر داشت هلیکوپتر سواری میکرد
سهند دست تکون داد هللپپپپپ والدز هللللپپپپپپپپپ
دانیال با نامردی گردن سهند رو گرفت
و کوبند زمین
من پرید رو هوا و با پا زدم بهش بعد دانیال خورد به دیوار دیوار ریخت و افتاد خونه همسایه
همسایه مرد عنکبوتی بود
دانیال الکی گفت من آدم خوبیم اینا مزاحمم شدن
مرد عنکبوتی اومد تو با سهند مبارزه کنه
ولی سهند گشنش شد رفت لوبیا درست کنه
بعد جک اومد از سهند لوبیا گرفت اون لوبیا سحر آمیز بود ی غول افتاد پایین
بعد سهند گفت واسه من غول آوردی هنوز سهند نشناختی
جک نقابشو درآورد و خندید معلوم شد وانیاله
من گفتم از اول گفتم این مرموزی سهند
سهند: فعلا دارم بستنی میلیسم
بارون شدیدی گرفت
بعد سهند اومد فوت کوزه گری یادم بده ولی فوتی که یاد داد فقط ی مگس رو یذره میبرد اونورتر
بعد مگسه رفت تو دماغ دانیال
دانیال: مرد عنکبوتییی کجایی که داداشتو کشتن
مرد عنکبوتی: خودم درگیرم دکتر اختاپوس وستگیرم کرده
بعدش سهند زنگ زد پشندی
ولی پشندی اشغال بود بعدش من محکم زدم رو سینی
صدای بلندی ایجاد شد و ونوم از بین رفت
مرد عنکبوتی بعدش اومد دانیالو نجات بده
ولی گفتم تو تیم مایی
مرد عنکبوتی: تو تیم شمام آها پس من رفتم
بعدش مگسه از تو دماغ دانیال اومد بیرون و زنده شد
بعد سهند اومد با چوب بزنه تو سرش گفتن ولش کن ما باید مردانه بجنگیم
و چوپو گرفتم
ولی دانیال با نامردی خنجر پرتاب کرد
سهند: نههههههههه
و پرید جلو خنجر
من: سهننددددددددد
عصبانی شدم و دانیالو از پنجره پرت کردم پایین رو هوا داشتیم میجنگیدیم افتادیم تو سطل زباله
ی کوسه بزرگ پرید ببلعد ولی هیچکدومو نتونست بگیره
بعدش رفتم بيسکوئيت خریدم با شیر
شیرو پرت کردم تو صورت دانیال
یهو شیر پاکتی تبدیل به شیر جنگل شد و برای همین دیگه خطری نداشت گفت جنگل کجاست
یهو سهند سوار به اسب اومد
درحالی که سهند سوار اسب نبود و دانیال سوار اسب نبود ۲ تایی پریدن رو هوا
مرد عنکبوتی ی لگد به هر کدوم زد گفت دیگه کافیه اینجا کلانتر منم
بعد دودو گفت بازرس در حضور شما این میگه کلانتر منم
بارزس: غلط کرده
اومد به اسپایدرمن تیر بزنه ولی اشتباهی زد خورد به خودش
دودو: آبرومون رفت قربان برگردیم
بعد دانیال گفت دیگه تمومش میکنم
اسلحه رو در آورد
منم اسلحه رو درآوردم
بعد آهنگ فیلم وسترن پخش شد
لوک خوش شانس درمیان کاکتوس های میدوید
چشم در چشم
ناگهان سعید محمدی دورکی آمد و صلح جهانی را اعلام کرد..