فشار مداوم به معنای بازیابی توپ در بالای زمین و اجازه ندادن به حریف است. اینجاست که تکامل بارسلونا به چشم میآید. رویکرد فلیک در حال تغییر شکل بازی بارسلونا است و تیم را به ماشین گلزنی تبدیل میکند که یادآور دوران مشهور MSN است. اما، فلیک دقیقاً چگونه به این شگفتی دست مییابد؟ نخست باید مفهوم جذاب "فشار پایدار" را تشریح کنیم.
فشار پایدار: بازتعریفی از مالکیت
وقتی اصطلاح "فشار پایدار" را میشنویم، اغلب تاکتیکهای دفاعی به ذهن خطور میکند. با این حال، روش هانسی فلیک این مفهوم را به هنر حمله بازتعریف میکند. فشار پایدار به توانایی مهار کردن حریف در یک سوم دفاعی آنها اشاره دارد که توانایی دفاع را هم از آنها میگیرد، چه رسد به ضد حمله. موجی مداوم از حملات را تصور کنید که حریف را فرسوده میکند. البته فشار پایدار فقط پرس کردن توپ نیست. فلسفه فلیک به شدت بر حفظ فشار و در عین حال داشتن مالکیت متمرکز است. سازماندهیی که بازیکنان همه خطوط را به هم متصل میکند و فشار ثابت بر حریف را تضمین میکند. دو حلقه بیرونی و درونی را تصور کنید. حلقه بیرونی شامل مدافعان و پخشکننده توپ است که توپ را به حلقه داخلی خلاقانهتر منتقل میکنند. این ساختار دوگانه به حفظ کنترل کمک میکند و خطر حملات حریف را هم از بین میبرد.
درک دینامیک
تیم فلیک در زمین یک ساختار شبکه مانند را مهندسی میکند و از بازیکنانی با پروفایلهای خاص و متفاوت برای بهینهسازی عملکرد استفاده میکند. بازیکنانی مانند رافینیا و پدری به طور یکپارچه بین نقشهای مختلف جابه جا میشوند و تطبیقپذیری چشمگیری داشتهاند. این ستون فقرات فشار پایدار را تشکیل میدهد – بازیکنان بسته به موقعیت میتوانند دروازه حریف را در هر زمان تهدید کنند. برای مثال رافینیا را در نظر بگیرید. در حالی که عمدتاً به عنوان یک توزیعکننده پاس عمل میکند، به طور یکپارچه به نقشی در همان حلقه درونی تبدیل میشود و به یک نیروی خلاق تبدیل میشود. استقرار انعطافپذیر بازیکنانی مانند پدری، با قابلیت حضورش در دبل پیوت، استفاده نوآورانه فلیک را از مهرههایی که دارد، نشان میدهد.
زنده کردن بازی پوزیشنال
استراتژی فلیک حول حفظ اورلود در مناطق مرکزی میچرخد – یک حلقه داخلی چهار نفره را تصور کنید. مدافعان کناری مانند بالده و کونده میدوند و روندهاند، حریفان را از موقعیت بیرون میکشند و فضا را در کنارهها فراهم میکنند. این رانش مرکزی، ازدحام در باکس حریف، دفاعهای فوقالعاده با بازی سریع را تضمین میکند. بازیهای اخیر بارسلونا این را به زیبایی نشان میدهد. تیمهایی که سعی در دفاع با لو بلاک دارند با این تنظیم تاکتیکی، آسیب میبینند. بارسلونا که اخیراً در برابر تیمهایی که به عنوان متخصص در بازی دفاعی عمل میکنند، بازی کرده، با تهاجمی و دقت میدرخشد. هماهنگ کردن نقش هر بازیکن مهمترین کاری است که فلیک میکند.
کیفیت همراه با نتیجه؛ تأکید جاودانه کرویف
آمار به رویکرد بازی فلیک اعتبار میدهد. لواندوفسکی با ۱۰ گل در لالیگا و تیم ما پیشتاز است، اما حملات بارسلونا با کمک چند بازیکن، تعادل را ایجاد میکند که نشان از یک ماشینی دارد که به خوبی روغنکاری شده است؛ چیزی فراتر از دریبل زدن و پاسهای کوتاه. فشار مداوم برای بازپسگیری توپ در بالای زمین و برهم زدن سازماندهی حریف تکامل بارسلونا را نشان میدهد. رهبری پدری در بازپسگیری توپ نه تنها سرسختی او را نشان میدهد، بلکه فشردگی چیدمان فلیک را منعکس میکند – همچنین انرژی را در فضاهای محدود برای به حداکثر رساندن انتقالهای دفاعی و تهاجمی بهینهسازی میکند.
چالشها و چشماندازهای آینده
در حالی که این تاکتیکها امیدوارکننده هستند، چالشهایی هم چجود دارند. همانطور که مقابل حریفان بسیار منظمی مانند ختافه و موناکو دیدیم، تیمها ممکن است استراتژیهایی را برای خنثی کردن سلطه بارسلونا در مرکز زمین اتخاذ کنند. غلبه بر این موانع، مستلزم لایههای بیشتری از سازگاری است که شامل ضربات آزاد حریفان و سانترها میشود. همچنین تغییر سرعت با توجه به وضعیت بازی، گاهاً به درستی انجام نمیشود و تعادل در بازی عمودی وجود ندارد.
این یادداشت البته نمایی کلی از روشهای فلیک است که در ۹ بازی لالیگا و ۲ بازی لیگ قهرمانان اروپا دیدهایم. اگرچه شکست مقابل موناکو بیشتر به دلیل دهنفره شدن تیم و برهم خوردن برنامههای تیم بود اما باخت تلخ به اوساسونا شامل اشتباهات زیادی بود. با همهی این توصیفات، همانطور که بارسلونا به روزهای هیجانانگیز خود زیر نظر فلیک ادامه میدهد، اصلاح ضعفها بسیار مهم خواهد بود. هر بازی برای یادگیری تیم مهم است و فرصتی برای مشاهده درخشش فشار پایدار در تیم. با بازگشت تمامی مصدومها، وضعیت حتی آرمانیتر از این نیز خواهد شد.