«جیمی»
هی اون درخت نی
اون جیمه
او یه داستان قدیمیه
داستان من
اون یه دوست داشت
اسمش جوئی
اولش فکر کردم تویی
اما اون مرده، مرد
خوب یادمه
اون جنگو هنوز
وقتی شاه شهر هاوس
روحشو داد به شیطون
ابلیس پیر سپاشو به اون بخشید
ده هزار روح سفید
همهجا رو گرفتن مثه طاعون
اونا نزدیک میشدن به شهر
کنار یه جام زهر
مرده افتاده بود شاه
دیگه امیدی نبود با سپاه
تا جویی یه نقشه کشید
اون سپاهو برد پشت کوها
تا که از پشت حمله کنه به سپاه روحا
که خالی میدیدن شهرو
فکر میکردن بردن این جنگو
جیمی و مردم
موندن توی شهر
تا خبر رسید
جویی و سپاهش
موندن زیر برف
بهمنای سفید
فقط یه راه موند بود، اما محال
جیمی وقتی میجنگید تو شمال
اینو شنیده بود از یه قدیس
که جادویی هَ
اما اونو به جز چندتا عجوزه
نمیدونست کسی
که اونا رم خورد ابلیس
درست همونجا واساد
+ تو که وردو نمیدونی جیمی
پاهاشو کرد تو خاک
+ بدون ورد نمیتونی جیمی
نه مرد، نه زن
+ داری بلوف میزنی جیمی
موهاشونو میچینن
+ کماندارا، هدفگیری
صف شن تاریک روشن
+ اونو بزنینش احمقا
تو باشی و نباشم من
+ این همه تیرو نمیبینی رو هوا
نه مرد، نه زن
+ مردم شهرت دارن میسوزن
موهاشونو چیدن
+ تو سعیتو کردی مرد شجاع
از اون قصه خیلی گذشته، پسر
مردم، این دوروبر
دیگه هیچی یادشون نیست
تو هم زیاد اینجاها نمون
اگه نمیدونستی بدون
جیمی اصلا حالش خوب نیست
ما فقط ترسیدیم
ما رو میبخشی دوست قدیمی
حالا برگشتم
من کنارتم جیمی
ما فقط ترسیدیم
ما رو میبخشی دوست قدیمی
حالا برگشتم
من کنارتم جیمی
هی اون درخت نی
اون جوییه
این یکی اسمش جیمیه
این یه داستان قدیمیه
ارسال شده توسط :STV