در ی شب بانگ حماسی به گوش میرسید فردی به نام دانیال واو با گستاخی تمام خود را برنده ی همیشگی خواند و کینگ مجید رو به مبارزه در زمین فوتبال دعوت کرد او روژینا رو گروگان گرفت تا کینگ مجید بخاطر او حاضر شه با این نامرد مسابقه بده آن روز کذایی از یاد مجید نمیرفت که اون نامرد و روژینا به نشانه ی مثلا عشق در بیو خود قلب گذاشتن آن اشک ها... در آن روزی که گل ها پژمردند و آسمان درخشش خود را از دست داد حالا دانیال نامرد ذات حقیقی خود را آشکار کرد آیا او فقط برای اینکه نشان دهد از کینگ مجید برتر است تمام مدت این نقش ها را بازی میکرد?
کینگ مجید تیم خود را تشکیل داد والدس کبیر در دروازه پویول در دفاع ژاوی و اینیستا و مسی و خودش در خط حمله او میخواست کاپیتانی را به این بزرگان واگذار کند اما آنها نپذیرفن و والدس کبیر گفت: امشب شب توعه کینگ مجید تو ما رو رهبری میکنی
مجید انگیزه گرفت و گفت هممون برای روژینا بازی میکنیم همه دستان خود را روی هم گذاشتیم و تعهد دادیم هر طور شده روژینا رو نجات بدیم
پویول: من که چشمم آب نمیخوره اگه ما بردیم به قولش عمل کنه و روژینا رو آزاد کنه حتما اگه ببازه خشمش بدترم میشه
ژاوی: یعنی ببازیم والدس: هم میبریم هم روژینا رو نجات میدیم
پویول: من فکری دارم...
بازی شروع شد و روژینا تماشاگر بود کینگ مجید و روژینا چشمانشان همدیگر را دید و بغض کردن مجید احساساتی شد و به طرف دانیال واو هجوم برد اما والدس کبیر جلوشو گرفت و گفت این همون چیزیه که این میخواد
اینیستا: اره
در همان لحظه باز هم کینگ مسی قهرمان توپ را گرفت و با لایی زدن به دانیال نامرد گلزنی کرد شور و شعف فراوانی دنیا را گرفت
سپس داور مزدور یک پنالتی بیخود رو ی دایو گرفت اما والدس قهرمان با تمام غیرتش پنالتی اون نامرد رو مهار کرد توپ را بلند فرستاد و کینگ مجید با یک ضربه چیپ کار را تمام کرد اما در پس تمام این خوشحالی ها استرسی بود...
بنابراین طبق طرح مسی ژاوی خیلی سریع در محلی که روژینا بود مستقر شد تا به همراه پویول حواسشون باشه در هنگام لبخند زیبا و رویایی روژینا در اسکوبورد استادیوم دانیال نامرد یکیو فرستاد به ژاوی و پویول بگه دستشویی کجاست تا حواسشون پرت بشه سپس دانیال نامرد ماشه را کشید
والدس کبیر: یا حضرت عباس
کینگ مجید با تمام وجود شیرجه زد و خود را فدا کرد
مسی فریاد کشید: مجیییییییییید
سپس همشون دانیالو له کردن
اما سکانس پایانی سکانسی دراماتیک که در آن لحظات روژینا بالا سر مجید نشسته بود و در حالی که اشک میریختن بالاخره ابراز علاقه کرد همه گریه کردن سپس مسی گفت نه نباید این پایان باشه
و والدس و ژاوی به کمک خداوند بزرگ معجون شفا رو ساختن کینگ مجید زنده شد و با روژینا ازدواج کرد و با خوبی و خوشی تا ابد در کنار هم زندگی کردن