مطلب ارسالی کاربران
کریم باقری: ی شب بارونی که تو خیابون فوتبال بازی میکردم توپم تو گل گیر کرد بعدش ویکتور والدز کبیر و مسی خواستن کمکم کنن ولی اتفاقات عجیبی رخ داد که باعث شد به یک دنیای جدید بریم
روزی کریم باقری تعریف میکرد ساعت ۲ شب درحالی که هیشکی نبود با توپ بازی میکرد ولی انقدر بارش بارون شدید بود وقتی شوتش تو باغچه افتاد توپ پیدا نمیشد کریم باقری براش عجیب بود که انگار گل مثل چسب توپ رو گرفته یدفعه والدس کبیر زنگ زد کریم گفت سلام والدز این وقت شب تویی گیرم بعد والدس گفت خودت که نه توپت گیره نیرو امدادی به زودی میرسه! کریم بشدت تعجب کرد والدز از کجا فهمیده صدای رعد و برق رعب آورو عجیب بود ناگهان مسی از راه رسید! کریم باقری گفت مسی نیروی امدادی تویی؟ مسی گفت پشمک حاج عبدالله نمیبینی ی گاز بزن انرژی بگیری توپو دربیاری نیرو امدادی همینه! کریم باقری ی گاز از پشمک زد و دوباره به دنبال توپ رفت یهو گفت پام گیر کرده! مسی بشدت تعجب کرد و شوکه شده بود انگار باغچه داشت داشت میبلعید مسی دست کریم رو گرفت بکشه بالا هر دو با هم به درون باغچه رفتن یجای خیلی تاریک بود مسی گفت کریم لامپ نداری؟ کریم: لامپ که دارم تو جیبمه ولی به کجا و۱صل کنیم؟ مسی: ی یا تسلا بگد بدون پریز وصله کریم: یا تسلا بعدش لامپ روشن شد! یجای عجیب بود بین ی عالمه حلزون و ی موجود عجیب با دهن اره ای داشت حمله میکرد! والدز کبیر که تعجب کرد چرا انقدر دیر کردن به جستجو رفت و با یک پشمک افتاده در زمین مواجه شد...
پایان فصل ۱