The wrong man محصول سال ۱۹۵۲ آمریکا است و اغلب به عنوان یکی از بهترین آثار هیچکاک شناخته میشود.
۱. آلفرد هیچکاک تقدیم میکند!
در ایتدای فیلم خود آلفرد به سبک سریال هیچکاک تقدیم میکند به سمت دوربین میآید و جملاتی را بیان میکند:
آلفرد هیچکاک است که با شما صحبت میکند؛ درگذشته فیلم های دلهرهآورِ زیادی از هر نوع به شما ارائه دادهام، اما این بار مایلم که فیلم متفاوتی را ببینید. تفاوتش در اینجاست که این فیلم داستانی واقعی دارد؛ کلمه به کلمهاش. با این حال هنوز مؤلفه هایی در خود دارد که از هر داستانی که در گذشته به اثار مهیجام راه یافته است شگفت انگیز ترش میکند.
احتمالا آلفرد فکر میکرده این کار خیلی خفن(!) است ولی در عمل بسیار مسخره و غیر ضروریست.
در اصل، هیچ کارگردانی نباید سعی کند که فیلم خود را توضیح دهد زیرا سینما هنری بصریست؛ اگر این فیلم با دیگر آثار وی متفاوت باشد هم مخاطب خود میفهمد، اصلا گیریم که نفهمد، چه اهمیتی دارد؟ تماشگر به سالن سینما میآید تا فیلم را ببیند، نه کارگردان را.
۲. هیچکاک و اضافه وزن!
علاقهمندان به سینما میدانند که آلفرد به طور معمول در فیلمهای خود نقشی هرچند کوچک را بازی میکند، ولی چرا؟
با توجه به تپل بودن و صدای نه چندان دلنشین آلفرد که کاملاً با معیارهای هالیوودی در تضاد است او هیچ شانسی برای بازیگری ندارد و در نتیجه سعی دارد تا از این راه عقده گشایی کند.
در ادامه بیشتر به خود فیلم میپردازیم.
۳. دوربین جای کلمات را میگیرد!
سینمای هیچکاک در بسیاری از موارد بدون کلمات و فقط با تصاویر با ما حرف میزنند. درست همانند فیلمهای صامت. امروزه به دلیل ضعف کارگردانی، سعی میکنند تا با دیالوگهای شعاری و به ظاهر زیبا و فلسفی مارا بفریبند و این تصویر را در ذهن ما القا کنند که با فیلمی عمیق روبهرو هستیم. از شما دعوت میکنم که به این دو سکانس توجه بفرمایید:
در لحظات اولیه فیلم که هنوز خبری از چالشها و مشکلات نیست، هیچکاک با این قاب بندی وقوع حوادث بعدی را به ما هشدار میدهد.
پس از آنکه مشکلات هنری فوندا حل میشود، حال میبینیم که زن دچار تشویش شده و همه اتفاقات پیرامونش را تقصیر خود میداند و به نوعی حالا او است که اشتباه گرفته میشود اما توسط «خودش».
۳. تکنیکهای جالب هیچکاکی
این فیلم ۶ سال قبل از فیلم سرگیجه، فیلمی که هیچکاک برای اولین بار در آن تکنیک دالی زوم را برای نشان دادن سرگیجه اختراع کرد، ساخته شده است. اما در این فیلم هم تکنیکی مشابه همگام با موسیقی در یکی از سکانسها برای نشان دادن درماندگی هنری فوندا استفاده میشود.
در یکی از سکانسهایی که در ادامه به آن اشاره میشود برای نشان دادن مستجاب شدن دعا از تکنیک خلاقانهی دیگری استفاده میشود.
در ادامه میتوانید چند تصویر از سکانسهای دیگر را نیز مشاهده کنید.
۴. جیزس کرایس!
به نوعی میتوان این فیلم را مذهبیترین فیلم آلفرد دانست. هنری فوندا مردی درستکار، متدین و خانواده دوست است که هرگز مشروب نمینوشد و تا به حال هیچ جرمی را مرتکب نشده است. در یکی از سکانسها مادر هنری میخواهد که او برای استقامت دعا کند، او از اتاق بیرون میآید و چشمش به تصویری از عیسی مسیح میخورد:
همین باعث میشود تا او لب به دعا بگشاید و در همین حین با تکنیک خلاقانه و خاصی که پیشتر به آن اشاره شد، مستجاب شدن دعای هنری و مادرش به ما نشان داده میشود.
۵. پایان دلخواه هیچکاک یا داستان واقعی؟
در پایان وقتی هنری فوندا به آسایشگاه میرود تا خبر خوش را به همسرش بدهد میبیند که هنوز بهبود نیافته و پرستار جمله ای میگوید که میتواند پیام اصلی فیلم باشد:
در انتها ما تنها با متنی متوجه میشویم که همسر او پس از دو سال بهبود یافته و به خانه برگشته اما با توجه به اینکه بعد از آن ما تنها یک لانگ شات از خانواده میبینیم، پایان مطلوب هیچکاک بهبود نیافتن همسر یا حداقل پایانی باز بوده است.
۶. جمع بندی
در کل مرد عوضی یک فیلم عمیق و از بهترین آثار تاریخ سینما است که میتواند سرگرم کننده و آموزنده باشد.