صدایم کن ای صدای تو
شیشه ی شب را سنگ ویرانی
صدایم کن ای صدای تو
پرده ی شب را چنگ ویرانی
خوشا با صدای تو از خود گذشتن
صدایم کن، صدایم کن، صدایم کن
صدای تو خنجر صدای تو سنگر
از این دام وحشت رهایم کن
بخوان آواز همیشه سبز رها شدن از شب بسته
که تا شکوفد گلهای سرخ ترانه بر هر لب بسته
به جشن طلوع گل و نور و گندم
صدایم کن، صدایم کن، صدایم کن
در این فصل گلگون در این باغ پَرپَر
برای شکفتن رهایم کن
ببین شبِ خون به باغ گلگون چگونه دشنه میبارد
بخوان و بخوانیم سرود شکفتن که شام خون سحردارد
سحر دارد، سحر دارد
صدایم کن ای صدای تو بانگ بیداری در دیار ما
صدایم کن ای صدای تو شعر سرخ خشم تبار ما
خوشا با صدای تو از خود گذشتن
صدایم کن، صدایم کن، صدایم کن
صدای تو خنجر