طرفداری | کانادا یکی از کشورهایی بود که عملکرد خوبی در المپیک 2024 پاریس داشت. بسیاری از ورزشدوستان اینطور استنباط میکنند که کشوری مانند کانادا یا کشورهای اسکاندیناوی بهخاطر سردی هوا، باید در المپیک زمستانی درخشش بیشتری داشته باشند. اما آیا همینگونه است؟ آیا 9 طلای کانادا از المپیک پاریس، اتفاق جدیدی بود؟ در این مطلب سری به ورزش کانادا با تمرکز روی المپیک خواهیم زد.
عملکرد آماری کانادا در تاریخ المپیک
کانادا در اولین المپیک که در سال 1896 در آتن برگزار شد، حاضر نبود. آنها همینطور در بلوک کشورهایی بودند که المپیک 1980 مسکو را تحریم کردند. جز این دو، کانادا همیشه یک پای ثابت مسابقات المپیک بوده است. آنها سابقه برگزاری یک المپیک را در سال 1976 در شهر مونترال دارند که چندان المپیک ماندگاری برایشان نشد؛ به طور مفصل به این المپیک خواهیم پرداخت. اما ابتدا عملکرد کانادا را در تاریخ المپیک بررسی کنیم.
- بهترین عملکردها:
- 1904 سنت لوئیس: چهار طلا، سوم
- 1984 لوس آنجلس: 10 طلا، ششم
- 1908 لندن: سه طلا، هفتم
- 1912 استکهلم: سه طلا، نهم
- 2020 توکیو: هفت طلا، یازدهم
- 2024 پاریس: نه طلا، دوازدهم
- بدترین عملکردها:
- 1960 رم: صفر طلا، سیودوم
- 1976 مونترال: صفر طلا، بیستوهفتم
- 1972 مونیخ: صفر طلا، بیستوهفتم
- 2012 لندن: دو طلا، بیستوهفتم
- 1948 لندن: صفر طلا، بیستوپنجم
- 2000 سیدنی: سه طلا، بیستوچهارم
- مدالهای طلا در این رشتهها به دست آمده است: دوومیدانی (19)، شنا (15)، روئینگ (10)، کانو (5)، تیراندازی (4)، بوکس، ژیمناستیک و کشتی (3)، وزنهبرداری، دوچرخهسواری، اسبدوانی، فوتبال و لاکراس (2)، شیرجه، جودو، سهگانه، تنیس، بریک دنس و گلف (1)
- جمعیت 41 میلیون نفر | 60 هزار دلار سرانه مصرف داخلی | رتبه هجدهم در شاخص توسعه ملی | محل سکونت 400 هزار ایرانی
کانادا در المپیک زمستانی
در المپیک زمستانی، کانادا تاکنون میزبان دو دوره بوده است. 1988 که در کلگری و 2010 که در ونکوور برگزار شد. کانادا باتوجه به اینکه کشوری سردسیری است، عموماً در المپیک زمستانی عملکردی بهتر بهنسبت المپیک تابستانی دارد. بهلحاظ مدالشماری در تاریخ المپیک زمستانی، کانادا با کسب 77 طلا در رتبه پنجم تاریخ این مسابقات قرار میگیرد. آنها قهرمان المپیک خانگی سال 2010 شدند. با این حال در چندین دوره از جمله 2014 سوچی و پیونگچانگ 2018 به رتبه سوم جدول کلی مسابقات رسیدند. در توکیو، کانادا عملکرد خوبی نداشت و با چهار طلا به رتبه یازدهم رسید. آنها 14 مرتبه به مدال طلای هاکی روی یخ رسیدهاند که رکورد به حساب میآید. همینطور چنین وضعیتی با 12 طلا در اسکی نمایشی و کرلینگ با 6 طلا دارند.
کانادا در پاریس 2024
کاناداییها عملکرد خوبی در پاریس داشتند و این یعنی مثلاً در دو امدادی 100*4 متر توانستند پس از حدود 30 سال به مدال طلا برسند. دور مقدماتی برای تیم کانادا چندان موفق نبود و با کُندترین زمان راهی فینال شدند. به همین دلیل در بدترین لاین برای شروع مسابقه فینال قرار گرفتند. اما چهار مردِ قهرمان آنها ناامید نشدند و سالها دویدن در کنار هم جواب داد. ارون براون، یکی از همین مدالیستها توضیح داد هیچوقت دست از باور به موفقیت برنداشتم.
این مدال طلا، حسنختامی بر یکی از بهترین المپیکها برای کانادا بود. «آندره دیگراس» که در تیم 100*4 بود، به هفتمین مدال المپیکی خود رسید. او اینطور به پرافتخارترین المپین تاریخ کانادا تبدیل شد. مادر او دوندهای اهل ترینیدادوتوباگو بود که در جوانی راهی کانادا شده بود. پدرش هم اهل باربادوس بود که در نوجوانی با خانواده به کانادا رفته بود.
کاناداییها 27 مدال در پاریس به دست آوردند که 9 مورد آن طلا بود. اگر المپیک 1984 که توسط برخی کشورهای مهم المپیک تحریم شد را کنار بذاریم، این تعداد بالاترین رقم در تاریخ کانادا است. بیشتر این مدالها در بخش زنان بود که البته ترندی زودگذر نیست و طی دهههای اخیر برای کاناداییها سابقه دارد.
موفقیت از همان روز اول شروع شد که شناگر 17 ساله کانادایی «سامر مکینتاش» توانست به مدال نقره برسد. این تازه شروع این شناگر نوجوان بود. او سه مدال طلا در پاریس به دست آورد و به نخستین کانادایی تبدیل شد که سه طلا در یک المپیک به دست میآورد. کاناداییها هشت مدال در ورزشهای آبی (استخر) به دست آوردند که بهترین آمارشان طی 45 سال اخیر، در المپیکهای تحریمنشده بود.
مکینتاش بهعنوان یکی از پرچمداران کاروان کانادا در مراسم اختتامیه معرفی شد. او به کانادا برگشت؛ اما هنوز وسعت موفقیتی که به دست آورد، به طور کامل برایش جا نیفتاده است. او توضیح داد فکر میکنم اصلیترین چیزی که وجود دارد این است که بهعنوان حامل پرچم معرفی شدهام که افتخاری است که یک بار در زندگی برای کسی ممکن است رخ دهد. چیزی است که آن را در قلبم همیشه حفظ خواهم کرد.
کانادا در 15 رشته مختلف در مسابقات مدال به دست آورد که بهلحاظ تنوع هم بهترین المپیک تاریخ برای آنها بود. برخی از این مدالها، در رشتههایی به دست آمد که کانادا قدرت سنتی بهحساب نمیآمد.
کریستا دگوچی اولین مدال طلای تاریخ کانادا را در جودو به دست آورد. او متولد ژاپن از پدری کانادایی و مادری ژاپنی است. النور هاروی اولین مدال تاریخ کانادا را در شمشیربازی به دست آورد. فیلیپ کیم در بریک دنس توانست مدال طلا برای کانادا به دست بیاورد. کیم هم از والدینی کرهای در کانادا به دنیا آمده است.
در کانو-کایاک، کتی وینسنت اولین زن کانادایی بود که به طلای المپیک رسید. او برای این برتری در کانوی 200 متر، تنها 0.01 ثانیه از نوین هریسون ورزشکار آمریکایی جلوتر بود. او در این المپیک و المپیک قبلی، در 500 متر به مدال برنز رسیده است.
آلیشا نیومن پس از چند مصدومیت، خود را به المپیک رساند و به مدال برنز پرشبانیزه رسید. این اولین مرتبه بود که زنان کانادا به مدال در این رشته میرسیدند. در بخش مردان و زنان، در پرتاب چکش کاناداییها به مدال طلا رسیدند. ایتن کتزبرگ و کمرین راجرز این دو مدال را کسب کردند. این رشتهای بود که عموماً ورزشکاران اروپایی در آن به قهرمانی میرسیدند. مدال طلای راجرز، اولین مرتبه در 96 سال اخیر بود که زنی کانادایی در دوومیدانی به طلا میرسید. پدر و مادر او در سهسالگی جدا شدهاند و کمرین، بدون پدر با مادری تنها بزرگ شده است. مادری که مشوق اصلی او طی این سالها بوده است.
مارکو آروپ دیگر مدالیست کانادا است که در 800 متر به مدال نقره در هشتصد متر رسید. خانواده او به دنبال جنگ داخلی سودان، به حالت فرار این کشور را ترک کرده و خود را به کانادا رسانده بودند. در این مسیر دشوار، مارکو نوزاد بود. او در صحبت پس از کسب مدال نقره توضیح داد افتخار بزرگی بود. رسیدن به فینال المپیک تنها چیزی بود که آن را امسال میخواستم. در این مسابقه توانستم بهترین عملکردم را داشته باشم. نمیتوانم چیز بیشتری بخواهم.
دیمین وارنر در رشته 10گانه و سارا میتون در پرتاب وزنه با فاصلهای کم مدال را از دست دادند. هر سه تیم کانادایی در رشته بسکتبال، شکست خوردند و بدون مدال مسابقات را ترک کردند. همین سرنوشت در انتظار تیم فوتبال زنان بود که در پنالتیها به آلمان در یکچهارم نهایی باخت. بعد کسر شش امتیاز از کانادا از سوی فیفا، کسی دیگر حسابی روی کانادا باز نمیکرد. بااینحال آنها پس از شکست نیوزیلند، فرانسه را مقابل هواداران خود شکست دادند. ونسا ژیلس درحالیکه تلاش میکرد اشکهایش سرازیر نشود، پس از بازی فرانسه به خبرنگاران گفت ما متقلب نیستیم. ما بازیکنان خوب و تیم خوبی هستیم. از گروه خیلی سختی بالا آمدیم و ارزشمان را نشان دادیم. درخشش آنها مقابل آلمان به انتها رسید.
در والیبال ساحلی زنان، آنها زیر برج ایفل به مدال نقره رسیدند. دو والیبالیست آنها ملیساس هومانا-پاردس و برندی ویلکرسون نیز جز خانوادههای مهاجرین بودند. هومانا-پاردس فرزند والدینی بود که پناهنده سیاسی از شیلی بودند و ویلکرسون با خانواده از سوئیس به کانادا مهاجرت کرده است. این بهترین عملکرد تاریخ کانادا در این رشته بود.
ماجرای المپیک مونترال
کانادا در تنها المپیکی که برگزار کرد، موفق به کسب مدال طلا نشد. جدا از آن، شهر مونترال برای برگزاری مسابقات 1.6 میلیارد دلار کانادا زیر قرض رفت. کار به اینجا ختم نشد و زنجیرهای از پروندههای فساد در ادامه رو شد که تاثیر بسیار بدی روی کانادا و بخصوص شهر مونترال باقی گذاشت. بیش از چهل سال از آن زمان گذشته و سوال این است که مونترال چطور از چنین ترومایی جان سالم به در برد؟
پیش از اینکه ورزش تا این اندازه جهانی شود، زمانهایی بود که انگار روی لبهی چاقو قدم برمیداشت. همیشه اینطور بود که افراد بسیاری در مرکز استادیومی که قرار است مراسم افتتاحیه المپیک در آن برگزار شود، نگران، مشغول راستوریس کردن لحظهآخری چیزهایی مختلف هستند. میلیونها و شاید میلیاردها دلار این بین محل بحث است. شیپورها به صدا در میآید. هزاران جوان در لباسهای رنگارنگ رژه میروند و مسابقات شروع میشود. این فرمول همیشه با یک سری تغییرات مورداستفاده قرار گرفته است. بااینحال طی المپیک مونترال، اوضاع طور دیگری بود.
در هفدهم جولای درحالیکه ملکه الیزابت و نخستوزیر کانادا «پیر ترودو» به همراه 73 هزار نفر منتظر بودند تا رژه با حضور کاروان یونان شروع شود، اتوبوس مربوط به کاروان کشور مبدع المپیک با راهپیمایی کارگران ساختمانی در مسیر ماند. دور از جایی که دوربینها متمرکز شده بودند، کارگران بسیاری با بیل و جارو مشغول تمیز کردن ورزشگاهها و امکاناتی بودند که دیرتر از موعد برای مسابقات آماده شده بود. طی ماههای آخرِ مانده به مسابقات، بیش از سه هزار کارگر 24 ساعته مشغول کار بودند تا المپیک سر موعد برگزار شود و تقریباً موفق شده بودند.
دو هفته بعد که ورزشکاران در راه خانههایشان بودند، مونترال به حالتی از خواب بیدار شد که بهعنوان بدترین خماری در تاریخ المپیک شناخته میشود: نهتنها میزان هزینهها 13 برابر تخمینها بود، تعداد بسیار زیادی از مسئولین به دلیل فساد مالی یا حداقل اهمال مربوط به ساخت ورزشگاه المپیک متهم شده بودند. به شکلی که مسئله به سقوط اقتصادی و اجتماعی منجر شد. چهل سال گذشته و هنوز هم هیچ المپیکی چنین بلایی بر سر یک شهر نیاورده است.
مونترال نهتنها پایتخت اقتصادی کانادا، بلکه اروپاییترین شهر آمریکای شمالی بود. نیمی از آن انگلیسیزبان و نیم دیگر فرانسویزبان بودند و در کنار هم فرهنگی پر از ظرافت و فرهیختگی را به وجود آورده بودند. در سایهی همین پیشرفت روزافزون و چیزی که به «انقلاب در سکوت» معروف شد، همین افراد از مدتها قبل تلاش خود را برای استقلال ایالت کبک به عنوان یک کشور مستقل آغاز کرده بودند و احزاب آنها، بیشتر و بیشتر رای میآورد.
در دوازدهم می 1970، در شصتونهمین گردهمایی کمیته بینالمللی المپیک در آمستردام، مونترال بالاتر از مسکو و لوسآنجلس، بهعنوان میزبان المپیک معرفی شد. این نشانی از پیشرفت و افتخار بود. آنها کمی قبلتر میزبان یکی از بهترین دورههای نمایشگاه جهانی بودند و تیمی خوب راهی مسابقات بیسبال MLB کرده بودند.
بررسیهای دولت نشان میداد که برگزاری المپیک حدود 120 میلیون دلار کانادا (65 میلیون دلار آمریکا) هزینه خواهد داشت و کمی بالاتر از این مبلغ را بهعنوان بودجه مسابقات در نظر گرفتند. معمار فرانسوی «راژی تالیبر» را که پیشتر پارک دو پرنس را ساخته بود، برای ساخت دهکده مسابقات آوردند. ساخت ورزشگاه المپیک 18 ماه دیرتر از وقتی که باید، در آوریل 1973 آغاز شد. کار باید سریع پیش میرفت؛ ولی اتحادیههای کارگری ادعا میکردند برگزارکننده دستمزد اضافهکاری کارگران را پرداخت نمیکند. 530 روز کاری تا زمان شروع به کار المپیک باقی مانده بود و این بین، کارگران 155 روز در حالت اعتصاب بودند.
اعتراض کارگران در مونترال
|
اعتراض منجر به بایکوت کشورهای آفریقایی
|
شهردار وقت مونترال، ژان دراپو این بین مسئول پروژه بود. طی دهه هفتاد برملا شد که مبالغ بسیاری بهحساب افراد نزدیک به او واریز شده است. وقتی پروژه با سرعت پیشبینیشده جلو نرفت، دولت «تالیبر» را اخراج کرد. از آن زمان تاکنون هرگز اعلام نشده که تالیبر چه سوءاستفادههایی از این پروژه انجام داده است. چیزی که واقفان به موضوع توضیح دادهاند، این است که میزان فساد، دزدی، اهمال و خرابکاری سازنده در این پروژه چیزی بود که کسی به چشم خود ندیده بود. دراپو هرگز به چیزی محکوم نشد؛ اما در نگاه جامعه، هرگز بیگناه شناخته نشد. وقتی مسابقات افتتاح شد، مشکلات یکی پس از دیگری عیان میشد. به لحاظ آشفتگی آن دوره از مسابقات، وضعیت به شکلی بود که در آستانه مسابقات، 22 کشور آفریقایی مسابقات را بایکوت کردند؛ چون کمیته بینالمللی المپیک حاضر به حذف تیم راگبی نیوزیلند که با تیم منتخب رژیم آپارتاید مسابقه داده بود، نشد.
مسئله امنیت بسیار متفاوت از همیشه در نظر گرفته میشد. در المپیک قبلی در مونیخ، با حمله گروهک تروریستی فلسطینی چندین ورزشکار اسرائیلی کشته شده بودند. به همین دلیل 100 میلیون دلار هزینه فراتر از بودجه در نظر گرفته شده، تنها در همین بخش هزینه شد. ورزشکاران زیادی متهم به این شدند که در این المپیک دوپینگ کرده بودند. از جمله ورزشکار فنلاندی معروف «لاسه ویرن» که متهم شده بود از همان راهی دوپینگ میکند که ورزشکاران آلمان شرقی دوپینگ میکردند.
ورزشکاران زیادی با مشکلات روانی در این مسابقات روبرو شدند. برخی مجبور شدند یک سری هزینهها را از جیب پرداخت کنند. با این همه، خودِ مسابقات خوب برگزار شد. در همین مسابقات بود که ژیمناست اسطورهای رومانیایی «نادیا کومانچی» در 14 سالگی چشم جهان را خیره کرد.
المپیک مونترال، دوره خوبی برای ورزش ایران نبود. تنها یک نقره و یک برنز از این مسابقات به دست آمد در حالی که حضور با 86 ورزشکار در المپیک، هنوز در تاریخ ایران یک رکورد به شمار میرود. عجیبتر اینکه اسکندر فیلابی پرچمدار کاروان ایران در این مسابقات، بعدها به ردههای بالای گروهک مجاهدین راه یافت.
|
بااینحال کانادا به اولین کشوری تبدیل شد که در المپیک خانگی، حتی یک بار مدال طلا به دست نیاورد. مسابقات اینطور تمام شد که بدهی میلیارد دلاریای روی دوش مونترال ماند که برای بازپرداخت آن، باید بیش از سی سال زمان سپری میشد. همینطور رفتهرفته دیگر مونترال پایتخت اقتصادی کانادا نبود. این مرکزیت به تورنتو منتقل شد. طی دهههای هفتاد و هشتاد، میزان انگلیسیزبانهای مونترال به شکلی چشمگیر کاهش یافت. رفراندوم مربوط به استقلال نیز شکست خورد (59 به 40 درصد) که نمیتوان نحوه برگزاری المپیک و مشکلات عدیدهی اقتصادی حاصل از آن را نامربوط دانست.
انگار قرار نباشد این شهر و یادگارهای المپیک آن نفس راحت بکشند، در دهه هشتاد بخشی از استادیوم المپیک در آتش سوخت. در ابتدای دهه نود، یک سازه بزرگ 55 تنی این ورزشگاه در فضایی خالی سقوط کرد که البته به کسی آسیب نرساند. سقف متحرک آن بارها خراب شد و با صرف 37 میلیون دلار دیگر در سال 1998 آن را با یک سقف ثابت جایگزین کردند. در زمستان بعدی، این سقف زیر فشار برف خراب شد. درحالیکه در زمستان، حجم برف در مونترال به 50 سانتیمتر میرسد، اگر میزان برف بیشتر از سه سانتیمتر باشد، ورزشگاه المپیک غیرقابل استفاده است.
بیش از چهل سال از المپیک مونترال گذشته. حالا چیزی که از آن به یادگار مانده، بیش از همه شوخیهایی تلخ در مورد استادیوم، فساد و بدهیها است که وارد فرهنگ شهر شدهاند. مونترال خود را بازسازی کرد و اگرچه دیگر نتوانست پایتخت اقتصادی باشد، پایتخت فرهنگی کانادا شد. شهری زنده پر از هنر، مجسمه، موسیقی جز، آتشبازی، اجرای کمدی و جشنوارههای مختلف.
سیاست ورزش در کانادا
سیاستگذاری ورزش در کانادا به این صورت است که تلاش دارند چشماندازی پویا و نوآورانه برای شرکت و موفقیت در مسابقات مختلف داشته باشند. سیستم مبتنی بر اصول آنها اینطور عمل میکند که موفقیت کانادا را به شکلی که مدنظر دارند، به دنبال داشته باشد. هدف غایی که در برنامهی دولتی CSP (سیاستهای کلان ورزشی کانادا) به چشم میآید این است که کاناداییها به طور سیستماتیک به موفقیتهای متعدد در سطوح اعلای ورزش جهان میرسند و این کار را به شکلی منصفانه و اخلاقی انجام میدهند. اهداف یادشده بر سه ستون استوار است: مردم، سیستم و فرهنگ. در خصوص افراد؛ مربیان، ورزشکاران و کارشناسان نخبه از سوی دولت مورد حمایت قرار میگیرند تا بتوانند باکیفیت و شیوه مدنظر، به افتخارآفرینی بپردازند. سیستم؛ هدف این است که سیستمی منظم، هوشمندانه و نوآورانه همیشه در هر گوشه از ورزش حکمفرما باشد. فرهنگ؛ اگرچه کانادا کشوری دوزبانه است، تلاش بسیاری شده که فرهنگی یکدست از صداقت و قابلیت اعتماد در هر بخش آن حکمفرما باشد. به این معنی که ورزشکاران کانادایی بهعنوان نماینده مردم این کشور، باید چنین شخصیتی را در میعادگاههای بینالمللی به نمایش بگذارند.
ورزش بخش مهمی از جامعه کانادا است. ورزش، مشارکت شهروندان را در امور عمومی افزایش میدهد و باعث ایجاد پویایی بیشتر در جامعه میشود. همینطور بهعنوان ابزاری برای انسجام اجتماعی، افزایش غرور ملی و ترویج هویت کانادایی در داخل و خارج از کشور بهحساب میآید. تحقیقات اخیر نشان میدهد که 89% کاناداییها باور دارند اگر ورزشکارانشان در سطح جهانی بهتر عمل کنند، بیشتر احساس غرور ملی میکنند. دولت کانادا هم بخصوص از زمان مسابقات المپیک زمستانی 2010 ونکوور، تلاش زیادی کرده تا ارزشهای کانادایی را مانند اخلاق نیکو، خلاقیت، تنوع فرهنگی و تلاش برای کسب موفقیت در مسابقات جهانی به نمایش در بیاورد. برای اضافه باید گفت که موفقیت ورزشی سبب افزایش انگیزه در نسل جدید برای شرکت در مسابقات ورزشی میشود. جدا از امکان موفقیتهای ورزشی برای این نسل، با ورزش بزرگ شدن، خود چیزی است که باعث افزایش سطح سلامت، توانایی کار تیمی و اعتماد به نفس میشود. کاناداییها باور ندارند که در این زمینه به نقطهی مدنظر رسیدهاند و هنوز راهی دراز مقابل خود میبینند.
در آمار بالا که از دل مقالهای تحقیقی در خصوص بررسی دقیق سیاستهای ورزش در کانادا آمده، آمارهای مربوط به ورزش این کشور را در قیاس با کشورهایی نظیر برزیل، چین، فرانسه، آلمان، ژاپن، روسیه، بریتانیا و ایالات متحده مقایسه شده است. به لحاظ حمایت مالی از ورزشکاران، کانادا جز کشورهایی است که کمترین هزینه را برای این منظور به مالیاتدهندهها تحمیل میکند. این وضعیت در برخی مسائل دیگر مثل حد شرکت در تورنمنتهای بزرگ و پیدا کردن استعدادها نیز برقرار است. با این حال در بخشهایی مانند تلاش برای بهبود قوانین و تلاش برای بهبود کیفیت مربیان آنها بالاتر از متوسط عمل کردهاند.
در برچسب یادداشتهای المپیکی میتوانید سایر یادداشتهای اخیر را در خصوص مسابقات پاریس 2024 مطالعه کنید