روزی کریستین رونالدو برای استراهت به خانه کلبه ای قدیمی خود در شمال رفت هیشکی اونجا نمیرفت چون شایعاتی مبنی بر حظور روحی سرگردان در آنجا بود اما کریس برای استراحت به آنجا میرفت انقدر شجاع بود و برای نهافظت از خود موقع خواب به زیر پتو میرفت
روزی کریس وقتی رسید به اونحا ۱ و نیم شب بود و گفت لباسام چقدر کثیف شده فک کنم بازم زیادی کود دهی کردم
هتما باید بشورم نضافت برای بهترین انسان تاریخ مهمه
وقتی کریس شیر همام را باز کرد ناگهان صدای باز و بسته شدن در آمد
ابتدا رونالدو بزرک گفت هتما توهم است و به کار خود ادامه داد اما ناگهان ملافه ای سفید رنگ وارد همام شد
کریس گفت جلو نیا شامپو روت میریزما جلو نیا
روح: یوهوهاها
کریس: ماماااااااآاانننننن
روح جلوتر آمد
بعدش کریستین رونالدو گفت خدای متعال کمکم کن
ناگهان شیر همام ترکید و آب زیادی فوران کرد ملافه خیس شد و فرد آن را از روی سر خود کشید
کریس: چی جورجیا؟!!!
جورجیا خشکش زد
کریس: وای خدایا اینجا چخبره من دارم کابوس میبینم
جورجیا: تنهایی نیای شمال چه قلطی کنی؟
مگه تو نمیگفتی تمرین دارم تو صحرای تبوک؟
کریستین رونالدو: خب تمرینه دیگه چون پنالتی خراب کردم برای تنبیه تبعید شدم اینجا لباس شوری
این لباس تمرین بازیکناست
جورجیا: فردا تو دادگاه میبینمت
کریس: نه نه نه صبر کن
سپس کریس کاغزی ورداشت و با خودکار روی ان نوشت ماموریت و به جورجیا گفت ببین این بیلیط ماموریتمه
جورچیا بدون اهمیت گفت یادت باشه مهریه
کریس: خب چیزی نیست که ی شاخ نبات که هله فقط ۳۷۳۸۳۷ تریلیون سکه طلا رو کم دارم برو هر قلطی چی ۳۷۳۸۳۷ سکه؟
قلط گردم جورجیا همه ضرفا با من
سپس زانو زد
جورجیا: دیگه فایده نداره
گریس سپس گریه کرد و گفت قول میدم دیگه به جای رفتن به زمین چمن و تمرین پنالتی هر شب بریم رستوران سالادونارمالادا سفارش بدی
اما چورجیا بی توجه از آنجا رفت...
کریس بزرگ نا امید و خسته در گوشه ای گفت خدایا چیکار کنم من دیگه هیچ امیدی ندارم هیج راهی نیست
ای خدای متعال...
کریستین داشت خودشو پرت میکرد پایین که ناگهان یک مرغآبی بزرگ کیسه ای بزرگ به پایین انداخت که روی نوشته بود از طرف خدای متعال...
رونالدو بزرگ را زوقی فرا گرفت سپس کیسه را باز کرد بله ۳۸۳۷۳۸ تریلیون سکه طلا به علاوه یخمک با طعم حویج تازه
کریستین رونالدو پرید رو هوا و گفت خدای متعال شکرت
سییییووووووووووبحان الله
فردا صبح گریس در دادگاه هاضر شد و تمام مهریه جورجیا رو گزاشت جلوش
همه هسابی تعجب کردن تلیارد ها خبرنگار جمع شده بودن از ترف مافیا تا از رفتن آبروی رونالدو فیلم بگیرن
جورجیا هسابی جا خورد و خیت شد او فکر میکرد کریس به زندان میوفتد
سپس رونالدو بزرگ خیلی شیک درهالی که عینک دودی به چشم داشت با شجاعت بدون هیچ بادیگاردی از آنجا رفت
بله عزت و ذلت دست خداست