اختصاصی طرفداری | فصل گذشته طی یادداشتهای مختلف به طور مفصل از مهمترین مشکل فنی منچستریونایتد زیر نظر اریک تن هاخ صحبت کرده بودم (مخصمه تن هاخ، بزرگترین مشکل فنی یونایتد و فقدان پیشرفت). به طور خلاصه اگر بخواهم بار دیگر این مسئله را بازگو کنم، شرایط اینطور است که منچستریونایتد زیر نظر اریک تن هاخ در مراحل اول و دوم از مراحل چهارگانه بازی سازی مشکل جدی دارد.
در یادداشت هنر بیلدآپ و مراحل آن نیز به طور مفصل درباره بازی سازی در فوتبال مدرن و مراحل مختلف آن صحبت کردهام. تیم اریک تن هاخ اما از فصل گذشته به این سمت کاملا تیمی ناکام در این حوزه بوده. آنها هیچگاه نتوانستهاند به طور مستمر از زیر پرس حریفان خود را سالم خارج کنند و با کیفیت خودشان را به یک سوم میانی برسانند. در عین حال آنها در رساندن سالم و با کیفیت خودشان به یک سوم تهاجمی نیز همواره ناکام بودهاند. زمانی که این دو حلقه به یکدیگر متصل نشود، شما نمیتوانید از لحاظ فنی خود را به یک سوم تهاجمی برسانید، توپ را به طور مستمر آنجا حفظ کنید، به گردش دربیاورید و در نهایت خلق موقعیت (مرحله سوم از بازی سازی) انجام دهید. زمانی نیز که خلق موقعیت انجام ندهید، طبیعتا فرصتی برای تمام کنندگی نخواهید داشت (مرحله چهارم از بازی سازی).
این خلاصه مهمترین مشکل فنی یونایتد زیر نظر اریک تن هاخ در فصل گذشته بود که همانطور که در ابتدای یادداشت اشاره کردم بارها و بارها به طور مفصل به آن پرداختهام. اگر بازی نخست مقابل فولام را کنار بگذاریم، جدال مقابل تیم خوب برایتون در خارج از خانه، نخستین آزمون مهم اریک تن هاخ در فصل جدید محسوب میشد. جایی که جامعه فنی فوتبال و هواداران این تیم منتظر بودند که ببینند آیا آثاری از حل این مشکل فنی در بازی یونایتد هویدا میشود یا خیر. حالا که بازی به اتمام رسیده، پاسخ به این سوال نیز مشخص شده: یک خیر محکم! اریک تن هاخ موفق نشد در نخستین آزمون مهم خود آثاری از پیشرفت را در حوزه بازی سازی در یونایتد نشان دهد. در این یادداشت با تعریف، مطالعه و تحلیل چند داده فنی پیشرفته و همچنین یک نقشه فنی بسیار مهم به شما خواهم گفت که چرا پاسخ من به این سوال یک خیر محکم است.
نخست اینکه یونایتد در بازی مقابل برایتون روی کاغذ مالکیت توپ بیشتری را از حریف عهدهدار بود. حدود 53 درصد در برابر 47 درصد. اما این مالکیت بیشتر عملا هیچ کاربردی برای یونایتد نداشت و به هیج عنوان نیز نشان دهنده این مسئله نبود که آنها موفق شدهاند بازی خود را به برایتون دیکته کنند. اما چرا این چنین بود؟ توجه شما را به تعریف، مطالعه و تحلیل دو داده فنی پیشرفته جلب میکنم.
داده نخست «Field tilt» است. دادهای که به محاسبه مالکیت توپ هر تیم فقط در یک سوم تهاجمی در یک مسابقه فوتبال میپردازد. به این معنی که در بازی کدام تیم توانسته مالکیت توپ (لمس توپ و پاس) بیشتری را در یک سوم تهاجمی خودی داشته باشد. این داده از این لحاظ اهمیت دارد که میتواند کنترل و اختیار یک تیم را مورد بررسی قرار دهد و مالکیت توپهای موثر تیم را عیان کند.
داده دوم نیز «10+ Pass sequences» است. دادهای که به ما میگوید هر تیم تا چه اندازه توانسته در هر مالکیت توپ خود تا پیش از توقف در بازی، زدن ضربه و یا کنش تدافعی حریف، توپ را حداقل تا بیش از 10 پاس به گردش دربیاورد و بین بازیکنان خودی پاسکاری کند. طبیعتا هر چه این عدد بیشتر باشد به معنی احاطه بیشتر تیم در مسابقات خود و دیکته کردن بازی خود بر حریفان از طریق حفظ مالکیت توپ و به گردش درآوردن پیاپی آن است.
حالا به تصویر زیر دقت کنید که وضعیت دو تیم یونایتد و برایتون را از حیث این دو داده فنی یپشرفته در دیدار مقابل یکدیگر نشان میدهد (دادههای فنی پیشرفته از گروه فنی Markstats استخراج شده). وضعیت بسیار معنادار است و به خوبی مالکیت توپ کاذب یونایتد را مقابل برایتون نشان میدهد. میبینیم که از حیث مالکیت توپ در یک سوم تهاجمی، برایتون با اختلاف از یونایتد جلوتر بوده. حدودا 60 درصد در برابر 40 درصد. این مسئله به چه معنی است؟ اینکه عمده مالکیت توپ برایتون در یک سوم تهاجمی یونایتد بوده، یعنی دقیقا جایی که مالکیت توپ حائز اهمیت است. در نقطه مقابل یونایتد گرچه در مجموع بیشتر از برایتون صاحب توپ بوده اما این صاحب توپ بودن عموما خارج از یک سوم تهاجمی رخ داده که هیچ خطری را نیز به حریف تحمیل نکرده. همچنین میبینیم برایتون 24 بار توانسته بیش از 10 پاس در هر مالکیت توپ بین بازیکنان خود رد و بدل کند در حالی که این عدد برای یونایتد تنها 14 بار است. این مسئله چه چیزی را نشان میدهد؟ باز هم کاذب بودن مالکیت بیشتر یونایتد. آنها گرچه توپ را بیشتر در اختیار داشتهاند اما هیچگاه نتوانستهاند به طور مستمر و مفید آن را بین بازیکنان خود به گردش دربیاورند. در حالی که برایتون بارها و بارها توانسته این کار را تکرار کند.
برای بهتر لمس کردن این مسئله، توجه شما را به یک نقشه فنی بسیار ارزشمند نیز جلب میکنم. نقشهای که ما از آن در دورههای مربیگری و آنالیز تحت عنوان «PASSMAP» یا «Passing Network» نام میبریم. بارها در مورد این نقشه فنی بسیار مهم و ارزشمند صحبت کردهام. به طور خلاصه «PASSMAP» نقشهای است که مشخص میکند تیم همراه با توپ چه وضعیتی در طول 90 دقیقه داشته و هر بازیکن به طور میانگین چه عملکردی داشته است. میانگین موقعیت مکانی بازیکنان حین به گردش درآوردن توپ، حجم پاسهای ارسالی و دریافتی و همچنین میزان لمس توپ و بسیاری از گزارشات فنی دیگر، همگی در این نقشه قابليت رصد و تحلیل را دارد. حالا به نقشه زیر دقت کنید که مربوط به دیدار یونایتد مقابل برایتون میشود (نقشه فنی از گروه فنی Markstats استخراج شده).
باز هم ما با تیمی نامنظم و بدون هارمونی در کار با توپ طرف هستیم. میبینیم که یونایتد 53 درصد مالک توپ بوده اما عمده این مالکیت به شکلی خسته کننده و مضحک عموما در نیمه زمین خودی و متمایل به سمت چپ رخ داده. یعنی دقیقا جایی که هیچ خطری نمیتواند حریف را تهدید کند. دالو، مارتینز، ماینو، کاسمیرو و فرناندز، بارها توپ را میان یکدیگر در آن منطقه چرخاندهاند، بدون اینکه موفق شوند آن را با کیفیت و به سلامت راهی یک سوم میانی و پس از آن یک سوم تهاجمی کنند. برایتون به خوبی با تحت فشار قرار دادن بازیکنان یونایتد در آستانه یک سوم میانی زمین، باعث شد تا آنها نتوانند حضور با کیفیت و مستمری در یک سوم میانی و یک سوم تهاجمی داشته باشند. مسئلهای که بارها و بارها یونایتد زیر نظر اریک تن هاخ با آن رو به رو بوده است.
مسئله به هیچ عنوان نتیجه نیست. یونایتد حتی اگر برایتون را می برد نیز این یادداشت کلمه به کلمه با همین تیتر تکرار میشد. مسئله نوع فوتبالی است که در زمین مسابقه نمایش داده میشود. سرمربی همچنان نمیتواند آثاری از پیشرفت را در مهمترین مشکل یونایتد به ما نمایان کند و این بزرگترین ایراد کار است. پس از فصل نخست درخشان و یک فصل ناامید کننده که البته با یک جام شیرین همراه شد، این فصل اریک تن هاخ باید آثاری از پیشرفت را در فوتبال تیم نشان دهد. این نمایش، فوتبالی نیست که اریک تن هاخ برای آن به استخدام یونایتد درآمده باشد و حتی فوتبالی نیست که به آن علاقه داشته باشد. اگر این وضع با همین کیفیت، تا نیم فصل ادامه پیدا کند، بعید است مدیران جدید یونایتد دلیل خاصی برای ادامه دادن با اریک تن هاخ پیدا کنند و حتی جامعه فنی فوتبال نیز احتمالا از سرمربی هنلدی در یونایتد، قطع امید کند.