خواب دیدم ساعت ۲ شب بلند شدم و کیک درست میکنم
تخم مرغ رو هم زدم خامه اضافه کردم و....
خلاصه کیک رو گذاشتم تو فر
بعد دیدم یکی با لبخند منتظره
کمپل گفت شلام
گفتم چرا رفتی تو فر الان متفجر میشی خب حداقل برو تو یخچال که کیک اماده و خنک شد بخوری
بعد کمپل گفت سوکس اومده بود تو فر قدرنشناس
خواستم سوکس کیکتو نخوره
گفتم منظورت سوسکه بعد گفت اره سوکس
بعد گفتم به به بیا بشین اینجا تا کیک پخته بشه
بعد کمپل گفت ایول
انگشتشو میزد رو میز و میگفت من حوصلم سر رفت
یهو صدای انفجار اومد
دیدم دختری که دوستش دارم بیرون داره راه میره و شخصی یه نام دانیال هم اونجا بود
به سهند چیز یعنی کمپبل گفتم این دانیال مزاحمه
بعد کمپبل لباس سوپرمن پوشید گفت منتظر باش تنهایی کیک نخوریا
بعد درحالی که رو هوا بود گفت سوپر کمپل اینجاست باز چیکار کردی دانیال
دانیال: سوپر کمپل دیگه کیه
سوپر کمپل: اون دختر کجاست
دانیال: کدوم دختر
سوپر کمپل: حالا خودتو کاسه من میزنی موش مردگی
رفت یقشو بگیره من حواسم به دیدن مبارزه پرت شد کیک سوخت
گفتم ای وای حالا جواب سوپر کمپل چی بدم
همون لحظه یوپر کمپل و دانیال پرت شدن تو خونه و بهم مشت میزدن
دانیال داشت کمپل رو میزد
برای همین کیک سوخته رو پرت کردم تو صورتش
سوپر کمپل: چرا کیکو دادی به این خدشحال شد که داره میخورتش
من: اون سوختست چیو میخوری
بعد در خونه رو زدن
دیدم والدز پشت دره گفت پیتزاتون اومد
من گفتم که پیتزا سفارش ندادیم
والدز گفت ببین همین آدرسه
من گفتم خیله خب ویکتور بزرگ ازت ممنونم
بعدش پیتزا رو باز کردم داخلش ی کاغذ کوچیک بود
دیدم از طرف دختری هست که دوستش دارم گفتش که دانیال ی کارخونه بزرگ ساخته و تو اون تسلیحاتی هست که میتونی جهان رو نابود کنه فقط نفهمه من بهت گفتم...
بعد سوپر کمپل دانیالو به صندلی بست و ازش بازجویی کردیم
دامیال گفت عمرا بتونید حتی به اون کارخونه نزدیک بشید
بعدش یوپر کمپل گفت تا جورابمو نکردم تو دهنت خفه شو
دانیال اگه جراتشو داری
بعد کمپل جوراب پرت کرد
رفتیم سمت کارخونه گفتم چیکار کنیم اینجا سرشار از امواج مغناطیسیه
بعد سدپر کمپل گفت من ی فکری دارم!
گفتم چه فکری؟
سوپر کمپل سوت زد و کینگ مسی اومد
گفتم سلام مسی میدونستم میای
مسی با لبخند دست تکون داد
و ی شوت آتشین زد که بوووووم کارخونه رو نابود کرد
بعدش خوشحالی کردیم و پریدیم بالا پایین
تعبیرش چیه؟