اختصاصی طرفداری | چیزی تا شروع فصل 25-2024 لیگ برتر انگلیس نمانده. برای استقبال از این مسابقات، چه چیزی بهتر از خواندن سه تن از بهترین دروازهبانان تاریخ لیگ برتر انگلیس؟
در این مطلب، مصاحبه با پتر چک دروازهبان پیشین چلسی و آرسنال، پیتر اشمایکل دروازهبان اسطورهای منچستریونایتد و بروس گروبلار، سنگربان موفق لیورپول در دهه 80 گردآوری شده است که خواندن آنها خالی از لطف نیست.
تو از توپ نمیترسی، پس درون دروازه بایست
بیست سال پیش، به همراه مربیای که پس از ورود به استمفورد بریج خود را "The Special One" نامید، دروازهبان بسیار خاصی هم به چلسی ملحق شد.
«پتر چک» قبل از اینکه درخششی با جمهوری چک تا نیمهنهایی یورو ٢٠٠٤ داشته باشد، با پیوستن به چلسی موافقت کرده بود.
تحت هدایت ژوزه مورینیو، او در هر یک از دو فصل بعدی قهرمان لیگ برتر شد و در این راه به یکی از اسطورههای چلسی تبدیل شد. چک یکی از بهترین دروازهبانان غیرانگلیسی بود که در آن زمان در انگلیس به موفقیت خیرهکنندهای دست یافت.
سپس شکستگی جمجمه تهدید جدی برای زندگی حرفهای او بود که میتوانست مسیر را کاملاً تغییر دهد. اما او با به سر گذاشتن محافظ/کلاهخودی که نماد متمایزکنندهٔ او شد، به میادین نبرد بازگشت و با مهار ٣ پنالتی باعث شد چلسی در سال ٢٠١٢ به مقام قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا برسد،
بعداً از شرق لندن به شمال شهر رفت و با آرسنال قرارداد امضا کرد، دقیقاً ١٣ سال پس از اینکه خیلی نزدیک به عهد قرارداد با توپچیها بود.
فوتبال تنها ورزشی نیست که چک در آن استعداد خود را به رخ کشیده است. از زمانی که او با ١٢٤ بازی ملی، رکورددار بازی در جمهوری چک شد، محافظت از تیمهای هاکیروییخ هم به عهده داشته است، و در تیمهای گیلدفورد فینیکس و چلمزفورد چیفتینز، و در فصل پیش برای آکسفورد سیتی استارز و بلفاست جاینتز به میدان رفت.
چک همچنین برای مدتی در نقشی خارج از میدان به چلسی بازگشت. او اکنون ٤٢ سال دارد و عشق او به آبیها مثل همیشه محسوس و روشن است.
چک با جواب به سؤالات خوانندگان "فور فور تو" بسیاری از خاطرات استمفورد بریج، اتحاد و تیمها و بازیکنان و مربیان را برای خوانندگان علاقهمند زنده میکند. دیدار نیمهنهایی با یونان و «گل نقرهای»، مورینیو ونگر و ارتتا، آن دیدار با بارسلونا در لیگ قهرمانان و…اشاره او به نام دروازهبانان آن دوره، موی را به تن سیخ میکند.
پیتر اشمایکل دروازه بابا غولپیکر دانمارکی و معروف یونایتد از ۴ بازی کلیدی دوران بازیگری خود میگوید: هر کدام در خاطرات طرفداران فوتبال بالاخص یونایتد جایگاه خاصی دارد.
و بروس گروبلار دروازهبان مشهور زیمبابوه ای لیورپول در دهه هشتاد، با نمایشهای معرکه و بسیار بد خود، هر دو به یک اندازه، خیلیها را با سبک دیوانهوار خود علاقهمند به دروازهبانی کرد. شیرجههای سینمایی، عکسالعملهای سریع، خروج از دروازه و خنده فراموشنشدنی که بر چهره داشت و دیوانگی خوشایندی که رسم دروازهبانان جدی، اخمو و تحتفشار را شکست. انتیک بازیهای او در فینال جام باشگاههای اروپا مقابل رم در استادیوم المپیکوی رم فراموشنشدنی است. گروبلار بهترین ترکیب تیم لیورپول دوران خود را انتخاب کرده است.
این مجموعه، قدردانی دیگری از مردان سختکوش و تنهای زمینهای فوتبال است که وظیفهای مهم، سنگین، دشوار و حیاتی در میادین نبرد بر عهده دارند.
امیرحسین صدر
۱۰ آگوست ۲۰۲۴
در مصاحبه ««فور فور تو» پتر چک به سؤالات طرفداران که از طریق ایکس، اینستاگرام یا فیسبوک مطرح شده پاسخ داده است.
- آیا درست است شما به عنوان یک مهاجم شروع کردید، اما پس از شکستن پای در ١٠ سالگی وظيفه دروازهبانی را به عهده گرفتيد؟
بله، درست است. دروازهبان ما همیشه دوست داشت در ٥ یا ١٠ دقیقه آخر بازی، در جلو بازی کند، شوت بزند و از گل زدن لذت ببرد، برای این همیشه از من میخواست که جای او را در دروازه بگیرم. یک روز وقتی حدوداً هشت ساله بودم، بازی داشتیم و دروازهبان ما نیامد. مربیام گفتند: "تو از توپ نمیترسی - آیا میتوانی امروز در دروازه بایستی؟"
روز بعد، وقتی به تمرین برگشتم، مربی دروازهبانان مرا کشید کنار و گفت: «تو با من بیا». اما ازآنجاییکه من چپ پا بودم و درک خوبی از فوتبال داشتم، مربی اصلی نمیخواست من را رها کند، بنابراین در برخی از بازیها در دروازه بازی میکردم و در برخی دیگر در جلو یا خط میانی. وقتی ١٠ ساله بودم، پایم را در موقعیتی تکبهتک با دروازهبان شکستم، برای مدت طولانی نمیتوانستم بدوم، بنابراین تصمیم گرفتم فقط در دروازه بمانم.
- از ميان دروازهبانان، قهرمانی هم داشتيد؟
بعداً شروع به تماشای دروازهبانهای مختلف کردم و دیدم آنها چه میکنند. پیتر اشمایکل تأثیر زیادی روی من داشت، سپس الیور کان، ادوین فان در سار، جانلوئیجی بوفون. او را در ١٩ سالگی دیدم که برای پارما مقابل اسپارتا پراگ در لیگ قهرمانان اروپا بازی میکرد. ایکر کاسیاس در ١٨ سالگی در رئال مادرید بازی کرد و تنها یک سال از من بزرگتر بود. به این فکر میکردم: «اگر این پسرها میتوانند در آن سن بازی کنند، چرا من نه؟» به آنها نگاه میکردم و سعی میکردم نقاط قوت هر یک را در عملکرد و بازیهای خودم پیاده کنم.
- در سالهای ٢٠٠١ و ٢٠٠٢ با اسپارتا پراگ چقدر به عقد قرارداد با آرسنال نزدیک بودید؟
ایجنت من با آرسنال مشغول بود و فکر میکنم آنها حدود سه سال بود گزارشهای زیادی درباره من داشتند. تازه شروع به حضور در تیم ملی کرده بودم و ازآنجاییکه جمهوری چک در آن زمان خارج از اتحادیه اروپا بود، لازم بود شما در بیش از ٧٥ درصد از بازیهای تیم ملی حضور داشته باشید. در سن ١٨ یا ١٩ سالگی هیچ راهی برای من وجود نداشت. در نهایت به دلیل مجوز کار این اتفاق روی نداد. میتوانستم درخواست معافیت کنم، اما اصلاً شرایط لازمه را نداشتم.
- با جمهوری چک به مرحله نیمهنهایی یورو ٢٠٠٤ رسیدید، این تیم تا چه حد خوب بود؟
واقعاً جزو پنج تیم برتر جهان بودیم. اگر به مسابقات مقدماتی آن تورنمنت نگاه کنید، تقریباً در هر بازی پیروز شدیم. ما فوتبال زیبایی بازی کردیم، با بازیکنان باورنکردنی و همسویی و هماهنگی زیاد. وقتی به یورو ۲۰۰۴ راه پیدا کردیم، میدانستیم اگر با پتانسیل و اندازههای واقعی خود بازی کنیم، تورنمنت خوبی خواهیم داشت.
پس از پیروزی ۲-۱ مقابل لیتوانی در دومین مسابقه با هلند بازی کردیم، این احتمالاً یکی از بهترین بازیهایی بود که در آن شرکت داشتم؛ از نظر جو و کیفیت فوتبال و سرگرم کردن هواداران، بعد از ۲۰ دقیقه ۲-۰ عقب افتادیم اما بازگشتیم و ۳-۲ به پیروز رسیدیم. همیشه به آن بازی نگاه میکنم و فکر میکنم که اگر در سکوها طرفدار بودم، چقدر هیجانزده میشدم، شگفتانگیز بود. درعینحال آن بازی به ما نشان داد قابلیت چهکارهایی را داریم، پس از آن آلمان را ۲-۱ و دانمارک را در یکچهارم نهایی ۳-۰ شکست دادیم. متأسفانه از مرحله نیمهنهایی عبور نکردیم، اما حقیقتاً تیم باورنکردنی داشتیم.
- شکست در نیمهنهایی یورو ۲۰۰۴ مقابل یونان چقدر ناامیدکننده بود، باتوجهبه اینکه آنها در فینال پیروز شدند؟
ما تنها تیمی در تاریخ فوتبال بودیم که در نیمهنهایی با یک «گل نقرهای» شکست خوردیم. برای کسانی که یادشان نمیآید، قانون «گل نقرهای» به این معنی بود؛ اگر در نیمه اول وقت اضافه گلی به ثمر میرسید، نیمه دوم انجام نمیشد. بازی ما مقابل یونان ۰-۰ به پایان رسید، در نیمه اول وقت اضافه توپ به کرنر رفت و من به ساعت نگاه کردم، روی دقیقه ۱۰۵ متوقف شده بود.
داور بازی پیرلوئیجی کولینا بود، او گفت: "این یک کرنر است و بعد وقت تمومه." دو یونان از آن کرنر به گل رسید! ما در اصل یک «گل نقره طلایی» را خوردیم! سعی کردیم به کولینا بگوییم ۲۰ ثانیه به ما فرصت بده: "متأسفم، وقت تمام شده است." اگر ۱۵ دقیقه دیگر را بازی میکردیم وقت داشتیم، مطمئنم میتوانستیم به بازی برگردیم. اینطور نشد و یونان پیروزی تاریخی خود را داشت و بس. با نگاهی به گذشته، ما هنوز احساس بدی داریم. ما هرگز از کرنر گل نخوردیم، ولی همان جا و در آن لحظه با کرنر گل خوردیم و حذف شدیم.
- زمانی که به چلسی ملحق شدید، یک دروازهبان معتبر و خوبی در آنجا حضور داشت. رابطه شما با کارلو کودیچینی وقتی که دروازهبان شماره یک تیم شدید، چطور بود؟
زمانی که من به چلسی رفتن، کارلو بهعنوان بهترین دروازهبان فصل انتخاب شد و بسیار محبوب هواداران بود. وقتی در اولین بازی مشغول گرمکردن بودم و ترکیب تیم اعلام شد، تمام جایگاه پشت دروازه شعار میداد: «کارلو! کارلو!»
در ابتدا واقعاً رابطه حرفهای خوبی داشتیم و در تمرینات همدیگر را به جلو هل دادیم. او یک رقیب سخت نیز بود: او برای باقیماندن در شماره ۱ کار میکرد و من تمام تلاشم را میکردم تا ببینم آیا میتوانم جایگاهم را تثبیت کنم یا نه.
با گذشت زمان، کارلو به یکی از نزدیکترین دوستان من در فوتبال تبدیل شد.
باید متوجه باشید: دروازهبان انتخاب زیادی ندارد. شما تمام تلاش خود را میکنید، میخواهید بازی کنید، بقیه هم همینطور. اگر هم تیمی شما انتخاب شد، بهتر از شما عمل کرده است. این وظیفه شماست تا بهتر و بیشتر کار کنید و به مربی نشان دهید. مشکلی که در دروازه دارید این است که اگر همکارتان عملکرد خوبی داشته باشد، مهم نیست چه کاری در تمرینات انجام میدهید، ورود به تیم و قرارگرفتن در ترکیب تیم بسیار سخت خواهد بود.
در پستهای دیگر شرایط کمی فرق میکند. شما میتوانید ۱۵ یا ۲۰ دقیقه وارد زمین شوید، گل بزنید و راه خود را باز کنید و به تیم بازگردید. بهعنوان یک دروازهبان، شما نمیتوانید این کار را انجام دهید، ازاینرو زمانی که بازی نمیکنید، موقعیت سختی است. خوشبختانه خیلی آن را تجربه نکردم.
- اولین فصل شما در چلسی مصادف با اولین فصل خوزه مورینیو در چلسی بود. خوزه در روزهای اول چگونه بود؟
ژوزه عامل بزرگی در موفقیت ما بود. او همه را تشویق میکرد و به جلو هل میداد، ما بهعنوان یک باشگاه استانداردهای بسیار بالایی داشتیم. سطح رقابت در طول تمرین واقعاً بالا بود. همه میدانستند اگر به او نشان ندهی آماده بازی هستی، او تو را انتخاب نمیکند. همیشه میگفت: "اگر بازی نمیکنی، به مردی که در جلوی تو قرار گرفته نگاه کن و ببین چقدر سخت کار کرده است."
وقتی برنده میشوید، کار کردن با او لذتبخش است. وقتی نه آنقدرها هم خوشایند نیست، او به شما این احساس را القا میکند کاری را که باید انجام ندادهاید. اما او عالی بود، و همانطور که گفتم عامل بزرگی در پشت موفقیت ما بهعنوان یک تیم.
- چه حسی داشتید وقتی در اولین فصل خود در چلسی، رکورد ۱۰۲۵ دقیقه بدون دریافت گل، رکورد ۲۴ کلین شیت را با کسب عنوان قهرمانی بنام خود ثبت کردید؟
باور کنید یا نه من در تنها فصل حضورم در اسپارتا پراگ هم همین کار را انجام دادم: ۹۰۴ دقیقه بدون خوردن گل در لیگ و احتمالاً بیش از ۱۲۰۰ دقیقه اگر بازیهای لیگ قهرمانان اروپا را هم حساب کنیم. این در اسپارتا پراگ تاریخساز شد و همه در هر بازی از من میپرسیدند: "تو داری به رکورد نزدیکتر میشوی، چه حسی دارد؟"
کمکم واقعاً آزاردهنده شد، بعد از هر بازی همین داستان بود، ولی این کمک بزرگی به من در چلسی بود، زمانی که این اتفاق در اینجا، در بهترین لیگ جهان، آغاز شد، تجربه داشتم و وقتی مردم همیشه سؤال همیشگی را میپرسیدند، میدانستم لازم نیست نگران باشم و فقط روی مسابقات و هر بازی تمرکز میکردم. این یک مزیت برای تیم ما بود و به آن افتخار میکردیم. در آن فصل اول، ۱۱ بار با نتیجه ۱-۰ به پیروز رسیدیم و کلین شیتها عامل تعیینکنندهای برای کسب عنوان بود، این چیزی است که من به آن افتخار میکنم.
- در مورد شکستگی جمجمه خود در بازی مقابل ردینگ در سال ۲۰۰۶ چیزی را بهخاطر دارید؟ و آیا حادثه اثرات طولانیمدتی در سلامتی شما داشت؟
آخرین خاطرهای که در آن روز دارم، دست دادن است. اطراف استادیوم و رختکن را به یاد دارم، اما وقتی در سال ۲۰۰۷ به عقب برگشتیم، چیزی به یاد نیاوردم. انگار هرگز آنجا نبودم. هیچ خاطرهای از واقعه ندارم. این احتمالاً به نفع من بوده است، انگار هیچچیز در خاطرتان ضبط نشده، و بالطبع وقتی در زمین بودم به گذشته و اتفاقی که افتاده بود فکر نمیکردم. ازاینرو، هرگز مشکلی در شیرجهزدن روی پای بازیکنان یا قرارگرفتن در موقعیتهای تکبهتک نداشتم، طوری بازی میکردم که گویی هرگز مصدومیت اتفاق نیفتاده است. شاید این بخش مهمی از بازگشت بیدردسر من نبود، نمیترسیدم؛ چون واقعاً چیزی بهخاطر نداشتم.
- در طول اولین بازی خود پس از آسیبدیدگی سر، کمتر از سه ماه بعد، در ژانویه ۲۰۰۷، در آنفیلد، چه احساسی داشتید؟
قبل از بازی لیورپول، فکر میکنم فقط دو جلسه تمرین با تیم داشتم. تا آن موقع، بهتنهایی تمرین میکردم، نمیتوانستم ریسک کنم. فکر میکنم جراح اجازه داده بود تا چند روز قبل از بازی لیورپول تمرین را دوباره شروع کنم، اما در ماه پیش از آن بهتنهایی تمرین کرده بودم و احساس میکردم در اوج فرم خود هستم. به من توصیه شده بود مرخصی بگیرم و تا پایان فصل صبر کنم، و دوباره از پیش فصل کارم را آغاز کنم. اما من گفتم؛ احساس آمادگی میکنم، جراح به من اجازه داد.
باشگاه هم گفت: باشه، اگر این کاری است که میخواهی انجام بدی، پس شروع میکنیم. بازی کردن بدون «محافظ سَر» بسیار راحتتر بود، با محافظ حواس مختلف شما پوشیده شده است، گیرندههای مو و پوست، گوشها اما احتمال زیادی وجود داشت اگر ضربه دوبارهای بخورم و دچار شکستگی و مشکل شوم، بنابراین نمیتوانستم ریسک کنم. من طی بازیهای متعدد ضربات مختلفی به سر خود داشتم، بنابراین اصلاً نمیتوانم تصور کنم عواقب بازی کردن بدون محافظ چی می تونست باشه!
- وقتی در سال ۲۰۰۷ مورینیو چلسی را ترک کرد، شوکه و غمگین بودید؟
خب، من هم مثل همه شگفتزده شدم. درباره دو عنوان اول چلسی مستندی ساخته شد و برای گشایش و اولین نمایش فیلم به سینما فولام برادوی رفتیم. ژوزه هم آنجا بود، همه بودند. در سینما نشستیم و مستند را تماشا میکردیم و بعد از آن به خانه رفتیم. ساعت ۱۱ شب به خانه رسیدم، اسکای اسپورت را روشن کردم و خط زردی که در پایین تصویر میگذشت را دیدم؛ ژوزه مورینیو رفته است. فکر میکردم باید شوخی باشه، نمیتوانستم خبر را باور کنم. همه در سینما آنجا بودیم، انگار هیچ اتفاقی نیفتاده، ولی ناگهان او رفت.
- آیا فکر میکردی با مهار پنالتی کریستیانو رونالدو در ضربات پنالتی در فینال لیگ قهرمانان ۲۰۰۸ در مسکو جام را به دست میآورید؟
بله، وقتی آن پنالتی را مهار کردم، با اعتمادبهنفس و قاطعیت پنالتی خود را به ثمر رساندیم، به این فکر میکردم "ما مأموریت را به خوبی انجام خواهیم داد". اما بدترین چیز در مورد آن این بود: بهعنوان یک دروازهبان، شما در کنار دروازه هستید. شما باید خارج از کادر، در سمت چپ بایستید. وقتی به آخرین پنالتی رسیدیم و جی تی [جان تری] توپ را گرفت، فقط به این فکر میکردم که "ضربه خود از در چارچوب قرار بده، به سمت من شلیک کن تا ببینیم چه میشود.
وقتی دیدم ادوین بهطرف دیگر شیرجه زد و توپ به سمت من آمد، درجا پریدم، همان چیزی که فکر میکردم. بعد دیدم توپ از تیرک دروازه عبور کرد و این از زاویه که من ایستاده بودم بسیار عجیب بود. چند ثانیه طول کشید تا متوجه شدم چه اتفاقی افتاده است. مجبور شدم بهسرعت با تمام احساساتم کنار بیایم. ما فینال و جام را از دست دادیم، اما این بخشی از فوتبال یا هر ورزشی در سطح بالاست. گاهی خیلی نزدیک میشوید؛ ولی باید با شکست کنار بیایید. قرار نبود که ما قهرمان باشیم!
- گل دیرهنگام آندرس اینیستا برای بارسلونا در نیمه نهایی لیگ قهرمانان ۲۰۰۹ در استمفوردبریج چقدر دردناک بود؟
وقتی به گذشته نگاه میکنید، و به تمام اتفاقات آن بازی فکر میکنید. میشد سه یا چهار پنالتی برای ما گرفته شود. دوباره آنها را میبینی و فکر میکنی: شاید نه آن یکی، شاید آن یکی، اما یک جاهایی هست که فریاد میزنی: "دیگه چی میخوای؟" همه احساسات، غم، عصبانیت، ناامیدی - همه آنها زمانی که چنین چیزی در زمین اتفاق میافتد از ذهن شما عبور میکند. گاهی فقط فکر میکنید، "چه خبر است؟"
ما ۱-۰ پیش بودیم و به خودمان اعتماد داشتیم که بازی را بهخوبی به پایان میبریم. سپس، البته، در بدترین لحظه ممکن، لحظهای باکیفیت باورنکردنی از یک بازیکن باورنکردنی. نکته نیمهنهایی لیگ قهرمانان اروپا همین است: کیفیت در هر سوی زمین وجود دارد. او یک گل درخشان زد و ما را ناکاوت کرد.
اما قسمت تلخ داستان این است؛ وقتی به گذشته نگاه میکنید، فقط فکر میکنید که حقیقت ندارد. داورها انسان هستند و ممکن است اتفاق بیفتد: اما یک تصمیم بد، دو. تا اما ما با چهار مورد مواجه شدیم.
همه ما واکنش دیدیه دروگبا را به یاد داریم، او بهخاطر آن مورد انتقاد قرار گرفت
اما مردم چه انتظاری داشتند؟ شما تمام زندگی خود را سخت کار میکنید تا به این موقعیت برسید، سپس وقتی یک بازی سخت مانند آن بازی مقابل بارسلونا برای هضم دارید، واضح است گاهی اوقات احساسات فوران میکند. من او را سرزنش نمیکنم. فکر میکنم همه ما احساس مشابه ای داشتیم.
- از پیروزی فینال لیگ قهرمانان اروپا مقابل بایرن مونیخ در سال ۲۰۱۲ و مهار سه پنالتی چه چیزی را بهخاطر دارید؟
از نظر اهمیت و شرایط، و نه از نظر عملکرد، این بزرگترین مسابقه زندگی من بود. اگر آن مهارهای پنالتی را انجام نمیدادم، قهرمان لیگ قهرمانان اروپا نمیشدیم. اگر در ضربات، پنالتی را مهار نکنید، نمیتوانید برنده شوید. اگر آرین روبن در وقت اضافه پنالتی خود را برای بایرن به ثمر رسانده بود احتمالاً بازی تمام شده بود. در کنار گلی که دیدیه از کرنر به ثمر رساند. لحظات حساس بازی بود. بدون آن، ما بهوقت اضافه نمیرفتیم، بنابراین همه نقش خود را ایفا کردند.
ما در آن بازی تیم ضعیفتری محسوب میشدیم؛ ولی در آن مسابقات عملکردی باورنکردنی به نمایش گذاشتیم، و از شانس خودمان استفاده کردیم، اما بهخاطر تلاش، و عملکرد، مستحق کمی شانس بودیم. بعد از تمام شکستهایی که در سالهای گذشته در لیگ قهرمانان داشتیم، در آن بازی پاداش خود را گرفتیم.
- چلسی در فصل ۱۲-۲۰۱۱ در رده ششم لیگ قرار گرفت با ۲۵ امتیاز اختلاف قهرمان، بسیاری میگفتند این تیم اوج خود را پشت سر گذاشته است. چطور توانستید به مقام قهرمانی لیگ قهرمانان برسید؟
شاید بدترین فصل ما در لیگ داخلی بود. ما برای رسیدن به چهار تیم برتر لیگ میجنگیدیم، مربی عوض کردیم و با انواع آسیبدیدگیهای مختلف روبرو شدیم. بازیهایی بود که خوب بازی کردیم؛ اما موفق نشدیم نتیجه بگیریم، خیلی عجیب بود. اما هر کاری که در لیگ قهرمانان انجام دادیم خوب پیش میرفت. درحالیکه همیشه در لیگ خیلی خوب عمل کرده بودیم و در اروپا بدشانس بودیم، احساس میکردیم همه چیز برعکس شده است. میدانستیم که باید روند خوب خود در لیگ قهرمانان را ادامه دهیم، میدانستیم برخی از بازیکنان به پایان دوران حرفهای خود رسیدهاند. ما هشت سال بود دنبال قهرمانی در لیگ قهرمانان بودیم. فکر میکنم در پنج یا شش نیمهنهایی حضور داشتیم. میدانستیم رسیدن دوباره به آن مراحل چقدر سخت است، میدانستیم برای برخی از بچههای تیم، آخرین فرصت است و این کسب عنوان را خیلی خاصتر کرد.
- ترک چلسی در سال ۲۰۱۵ تا چه حد دشوار بود؟
خیلی سخت بود، ۱۱ فصل را در بریج گذراندم و بخشی از بدنهی باشگاه شدم. اما به نقطهای میرسید که فکر میکردم، زندگی ادامه دارد و حرفه من نیز. وقتی این شانس را داشتم که به آرسنال بروم، چالش جدیدی بود. آنها برای مدت طولانی منتظر کسب عنوان بودند و احساس کردم خوب است بروم و شاید بتوانم به آنها کمک کنم تا به آن دست یابند.
گزینههایی در خارج از کشور داشتم، اما برای من، لیگ برتر بهترین لیگ جهان بود، و همچنان هست. هواداران، اتمسفر و جو بازیها، فوتبال واقعاً اولین ورزش در انگلیس است و شما آن را در همه جا احساس میکنید. سپس فرصت آرسنال پیش آمد. وقتی خیلی جوانتر بودم تقریباً با آنها قرارداد امضا کرده بودم و به دلیل مجوز کار این اتفاق نیفتاده بود. اما این بار مشکلی نبود.
همیشه از آقای [رومن] آبراموویچ و هیئت مدیره سپاسگزارم، آنها کسانی بودند که گفتند، "باشه، چون تو هستی و همه آنچه که باید را برای ما انجام داده ای، ما به تو اجازه میدهیم." البته آنها از این ایده که من با یک تیم رقیب مستقیم قرارداد امضا کنم و به آنها کمک کنم تا لیگ برتر را ببرند خوششان نمیآمد، آنها واقعاً با این مورد مخالف بودند. اما به دلیل سابقه که من با چلسی داشتم، آنها گفتند؛، "خب، این چیزی است که شما میخواهید...
- با ژوزه مورینیو و آرسن ونگر کار کردهاید، چه چیزی آنها را خاص کرده است؟ و کار با کدام یک را میپسندید؟
شخصیتهای کاملاً متفاوتی دارند؛ اما هر دو برنده هستند. میتوان گفت از باختن متنفرند. ازآنجاییکه هر دو فوتبال را دوست دارند و هر کاری برای پیروزی انجام میدهند، مشابه یکدیگر هستند، اما در نحوه مدیریت تیم، حتی وقتی کنفرانسهای مطبوعاتی این دو را میدیدید، این تفاوت کاملاً محسوس بود. ولی تصادفی نیست هر دو موفق بودهاند. دلیلش بهخاطر شخصیت و کاراکتری است که دارند.
آرسن واقعاً دوست داشت فوتبال را درست انجام دهد: و میخواست برنده باشد، او با بازی خوب و سرگرمکردن جمعیت به پیروزی دست یافت. خوزه مرد عمل بود: او میگفت: "خب، دوست دارم با ارائه بازی زیبا برنده شویم، اگر بتوانیم این کار را انجام دهیم، این کار را انجام خواهیم داد، اما اگر موفق به اجرای فوتبال زیبا نشدیم، بههرحال باید بازی را ببریم. برای کسب عناوین باید این کار را انجام دهید.
ولی من واقعاً از کار با هر دو و از حس متفاوت آرسنال و چلسی لذت بردم. این یک تغییر بود، گاهی اوقات شما به آن چالش تازه نیاز دارید. البته، قهرمانی در لیگ اروپا در آخرین بازی من برای آرسنال در سال ۲۰۱۹ میتوانست پایان بسیار بهتری داشته باشد (آرسنال در آن دیدار ۴-۱ از چلسی شکست خورد). ما در سال ۲۰۱۶ خیلی به قهرمانی لیگ برتر نزدیک بودیم، جایی که در چند بازی پایانی، لستر پیش افتاد و آنها به هر شکلی موفق شدند در صدر باقی بمانند.
- شکست در فینال لیگ اروپا مقابل باشگاه قدیمیتان، چلسی، در باکو آخرین بازی دوران حرفهای شما بود. آن شب چه احساسی داشتید؟
نکته مهم و ناامیدکننده این بود که ورزشگاه برای یک فینال اروپایی پر نبود. جو پرشور چندانی نداشت، بهخاطر اینکه بسیاری از هواداران موفق نشدند خود را به باکو برسانند، و تعداد زیادی از جمعیت حاضر در استادیوم طرفدار هیچ یک از دو باشگاهها نبودند، آنها فقط برای تماشای بازی آمده بودند. من در فینال لیگ اروپا، فینال جام حذفی، دو فینال لیگ قهرمانان اروپا بازی کردهام، و میتوانم بگویم آن مسابقه فضای کاملاً متفاوتی داشت، و یک فینال بزرگ اروپایی به نظر نمیرسید. البته، در نهایت نتیجه ناامیدکنندهترین چیز است و آن نتیجه هرگز مرا رها نمیکند، اما کل بازی درست نبود.
- چرا تصمیم گرفتید در سال ۲۰۱۹ کفشهای خود را آویزان کنید؟
آماده بازنشستگی بودم، با مچ پایم مشکل داشتم و در تمام فصل آزارم میداد. وقتی صبح از خواب بیدار میشوید و مدام احساس درد میکنید، هر کاری که میدهید، کمی لذت آن را از بین میبرد. من ۲۰ سال بود که این کار را انجام میدادم، بنابراین فکر کردم شاید وقت آن رسیده است. میتوانستم دو یا سه فصل دیگر بازی کنم، اما نمیخواستم به نقطهای برسم که با مصدومیت کارم را متوقف کنم. میخواستم در اوج خداحافظی کنم. زمانی که هنوز هم میتوانستم در بالاترین سطح اجرای نقش کنم.
با نگاه به گذشته، اگر مطمئن بودم با سه یا چهار ماه استراحت دردی نخواهم داشت و احساس بهتری دارم، حتماً این کار را میکردم تا ببینم بدنم چه واکنشی نشان میدهد. هرچند، پشیمان نیستم، در دوران بازیگری هر کاری از دستم بر میآمد انجام دادم، و زندگی ادامه پیدا کرد…
- زمانی که در چلسی، بهعنوان مشاور فنی و کارایی باشگاه حضور داشتید، جنجال سوپرلیگ اروپا براه افتاد، در شبی که سوپر لیگ پیشنهادی با مخالفت شدید فوتبال دوستان از هم پاشید، و هواداران در بیرون استمفورد بریج بهشدت از هیئت مدیره انتقاد میکردند، شما به آنجا رفتید تا با آنها صحبت کنید...
فکر میکنم با رفتن و صحبت با هواداران، پلیسهایی را که بیرون ورزشگاه ایستاده بودند را ناامید کردم. از آنجا رد میشدم این یک تصمیم خودجوش و درجا بود. سه نفر از آنها به من گفتند: "تو نمیتوانی آنجا بروی! " به آنها گفتم: "ببینید، شما اینجا هستید، در بدترین حالت، میتوانید مرا از مخمصه بیرون بکشید."
آنها موافق نبودند. اما به نظر من برای آرامش هواداران لازم بود. سؤالات بزرگی وجود داشت، همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد و بسیاری از مردم نمیدانستند باید چه موضعی بگیرند، فقط میخواستم آنها بفهمند که باشگاه به زمان نیاز دارد. باشگاه تصمیمی گرفته بود و من فقط قصد داشتم مردم اجازه دهند باشگاه روی آن کار کند و تاثیر اشتباه و عواقب بدی روی تیم و باشگاه نداشته باشد.
- دو سال پس از ترک آرسنال، با پیوستن به تیم هاکیروییخ گیلدفورد فینیکس موافقت کردید و تا ۴۰ سالگی خود به این ورزش ادامه دادید. کدامیک سختتر است: دروازهبان بودن در هاکیروییخ یا دروازهبانی در فوتبال؟
از نظر فیزیکی، هاکیروییخ. من به طور متوسط در هر بازی حدود ۳۴۰۰ کالری میسوزاندم. از نظر اجرا - تمرکز، تصمیمگیری، اهمیت دروازهبان - هر دو ورزش مشابه است.
من همیشه در بچگی هاکیروییخ بازی میکردم، سپس فوتبال تبدیل به ورزش اصلی شد. دلیل اینکه من فوتبال بازی میکردم این بود که والدینم نمیتوانستند همه وسایل موردنیاز برای بازی هاکیروییخ را بپردازند، آنها مرا از هاکی بیرون کشیدند و به فوتبال فرستادند، جایی که یک جفت دستکش و کفش فوتبال قال قضیه را میکند. تمام!
بهمحض اینکه فوتبال را شروع کردم، عاشق آن شدم، اما همیشه هاکیروییخ را دنبال میکردم. در سال ۲۰۱۳ یا ۲۰۱۴ برای دیدن یک بازی به گیلدفورد رفتم، سپس فکر کردم شاید بتوانم بهجای دویدن یا رفتن به باشگاه، اسکیت کنم. یک تمرین واقعی برای رفلکسها و هماهنگی دست و چشم شماست. وقتی فوتبالم را تمام کردم، گفتند: «الان کمی بیشتر وقت داری و نمی خواد نگران مصدومیت هم باشی»، پس به گیلدفورد ملحق شدم!
- شما در اوقات فراغت خود یک درامر جدی هستید. اگر میتوانستید برای هر گروهی، چه گذشته یا حال، درام بزنید، چه گروهی را انتخاب میکردید؟
این یکی سخت است. من همیشه از طرفداران دیو گرول بودم، بنابراین میتوانم بگویم نیروانا یا فو فایترز.
- آیا در زمانی که با میکل آرتتا در آرسنال بازی میکردید، فکر میکردید روزی سرمربی تیم شود؟
در کنار بازیکنان زیادی بازی کردم، و اکنون برخی را بهعنوان مربی میبینم و فکر میکنم، "وای، هرگز فکرش را نمیکردم". اما میکل کسی است که میتوانید نگاهی به او بیندازید و بگویید "این صحبتهای یک مربی است". زمانی که در آرسنال با هم بودیم، او دچار مصدومیتهای مکرری میشد، بنابراین شروع به مربیگری کرد و مدارکش را گرفت. او دقیقاً همان آدمی بود که امروز در نقش مربی میبینید. بعدها دوران درخشانی را در منچسترسیتی سپری کرد و با یکی از بهترین مدیران تاریخ کار کرد که تجربه بسیار خوبی بود. اما پس از آن باید خودتان بروید و این کار را بهتنهایی انجام دهید و حالا او خودش در آرسنال این کار را انجام میدهد. اعتبارش محفوظ است. وقتی با او بازی میکردم، میتوانستید ببینید که او قطعاً یک روز مربی خواهد شد، یک مربی عالی.
بالا و پایینهای دوران بازی پتر چک
- ۲۰۰۱: رکورد ۹۰۴ دقیقه بدون خوردن گل در اسپارتا پراگ
- ۲۰۰۴: پایان شکوه و رؤیای ربودن یورو با شکست نیمهنهایی مقابل یونان
- ۲۰۰۵: قهرمانی لیگ برتر در اولین فصل حضور در چلسی
- ۲۰۰۶: شکستگی جمجمه در جریان بازی مقابل ریدینگ در لیگ برتر
- ۲۰۱۲: مهار ۳ پنالتی در فینال و کسب عنوان لیگ قهرمانان اروپا با چلسی
بازیهایی که زندگی مرا تغییر دادند
پشت سر هر تیم بزرگ تاریخ فوتبال، یک دروازهبان در کلاس جهانی قرار دارد. دروازهبانها با بازی در بیارزشترین پستهای فوتبال، اغلب بهخاطر نقاط پر زرقوبرق تیم نادیده گرفته میشوند. این یکی از سختترین کارهای زمین است که به تمرکز، خونسردی و توانایی انجام سیو در هر لحظه از بازی نیاز دارد، اما آیا اعتبار کافی را دریافت میکنند؟
در کنار ادوین فن در سار، پیتر اشمایکل، دانمارکی غولپیکر بهعنوان یکی از افسانهایترین دروازهبانهای لیگ برتر شناخته میشود.
اشمایکل با کلاس جهانی یکی از بهترین محافظان دروازهها بود. پنج عنوان قهرمانی لیگ را با منچستریونایتد و همچنین لیگ قهرمانان اروپا در سال ۱۹۹۹ به دست آورد.
او یکی از بهترین فوتبالیستهای تاریخ فوتبال اسکاندیناوی است و بهخاطر فریادهای و فرمانهای پیاپی به مدافعان شهرت زیادی داشت. پسرش کاسپر راه او را دنبال کرد و یکی دیگر از دروازهبانان برجسته است که در یورو ۲۴ کاپیتان دانمارک بود.
بله، اشمایکل باورنکردنی بود، دروازهبانی که امتیازات زیادی را برای یونایتد به دست آورد و بهراحتی بهترین دروازهبان در دهه ۹۰ لیگ برتر بود. یادم میآید که مدتی پس از پیوستنش به یونایتد، زمانی رخ داد که یونایتد بزرگترین تیم نبود، ۲۵ سال بود به مقام قهرمانی نرسیده بود. او ۳ بهترین بازیکن سال دانمارک شد، زمانی که برادران لادروپ هنوز آن اطراف بودند. اشمایکل غولی بود.
دروازهبان دانمارکی منچستریونایتد از چهار بازی مهم دوران ورزش خود سخن میگوید؛
انگلیس 0-1 دانمارک؛ 15 مه 1990 / دوستانه
زمانی که بچه بودم و در دانمارک بزرگ میشدم، در میان بزرگترین آرزوهای من بازی کردن در ومبلی بود، از این بهتر نمیشد؛ اولین بازی من در ومبلی مقابل انگلیس.
در بین خوردن کیک بعدازظهر و وعده غذایی قبل از بازی، به من اطلاع دادند؛ منچستریونایتد برای خرید من پیشنهاد داده است. با این فکر وارد زمین شدم و این برایم تجربه فوقالعادهای بود.
فکر میکنم خوب بازی کردم. چشیدن طعم ومبلی و جذب اینکه منچستریونایتد واقعاً تو را میخواهد که رؤیای دیگر من بود، آن بازی را برایم بسیار خاص میکند. فکر نمیکنم خیلیها بازی دوستانهای داشته باشند با چنین اهمیتی داشته باشند، در بین ۴ بازی مهمی که تابهحال انجام دادهام. این انتخاب کمی عجیب به نظر میرسد، اما برای من حقیقتاً اینطور است.
دانمارک 2-0 آلمان؛ 26 ژوئن 1992 / فینال یورو
نمیتوانم از انتخاب فینال یورو ۹۲ فرار کنم. بردن آن جام در شرایطی که به آن دست یافتیم بسیار خاص و یگانه است. جانشین یوگسلاوی بهعنوان شرکتکننده در مسابقات، آن هم فقط چند روز قبل از آغاز تورنمنت، با هر آنچه در آن زمان در جهان میگذشت، واقعاً کار بزرگی بود. هر زمان که مسابقات قهرمانی اروپا برگزار میشود، در مورد آن فینال مقابل آلمان که قهرمان جهان بود، زیاد صحبت میکنیم، و اینکه چگونه در آن بازی در گوتنبرگ پیروز شدیم، هنوز برای من یک معماست، ما آسیبهای زیادی داشتیم، اما همچنان موفق به کسب پیروزی شدیم. چند سیو انجام دادم، میدانستم باید در آن روز یک بازی واقعاً خوب انجام دهم، زیرا ما واقعاً مدافعین کمی داشتیم. واقعاً دستوپنجه نرم میکردیم. به طور حتم، آن بازی بهعنوان یکی از لذتبخشترین بازیهای دوران حرفهای من محسوب میشود.
آرسنال 1-2 منچستریونایتد؛ 14 آوریل 1999 / نیمهنهایی افای کاپ
بازی تکراری مرحله نیمهنهایی جام حذفی مقابل آرسنال، بهترین بازی بود که در عمرم در آن شرکت داشتم، دیوانهکنندهترین بازی، همه چیز در آن بازی اتفاق افتاد. وقتی در آن هستید به آنها فکر نمیکنید، فقط وقتی از آن فصل دور میشوید، و به گذشته نگاه میکنید؛ فکر میکنید: «چه بود؟!». وقتی پنالتی دقیقه ۹۲ دنیس برخکمپ را مهار کردم، حتی نمیدانستم در کجای بازی قرار داریم، فکر میکردم اگر او گل بزند، زمان برای زدن گل تساوی وجود دارد. زمانی که بعد از پنالتی سوت داور خیلی زود به صدا در آمد، بسیار شگفتزده شدم. سپس گل خارقالعاده رایان گیگز... ما زمانی برای فکر کردن نداشتیم، برای سه جام مبارزه میکردیم، به بازی بعدی لیگ و سپس یوونتوس در نیمهنهایی لیگ قهرمانان اروپا. این همان چیزی بود که در فصل فتح سهگانه داشتیم، ما باید در
هر بازی پیروز میشدیم، زیرا در لیگ، آرسنال نیز هر بازی خود را میبرد.»
منچستریونایتد ۲-۱ بایرن مونیخ؛ ۲۶ مه ۱۹۹۹ / فینال لیگ قهرمانان
بازی عالی نبود، اما وقتی سر الکس فرگوسن سیستم را تغییر داد و تعویضها انجام شد، کمی بهتر بازی کردیم، بایرن خسته شد و موقعیتهایی خلق کردیم. هیچوقت فکر نمیکردیم، دائم به این فکر میکردم شانس بازگشت وجود دارد. سعی میکردیم با یک گل بهوقت اضافه برسیم. ما در آن فصل چند بار در وقتهای اضافی پایان بازی گل زده بودیم، چیزی که مایه تعجب بود زدن گل دوم در همان دقایق اضافی بود!
اگر یک راه نهایی برای برندهشدن در یک بازی وجود دارد، همین راه است، اگرچه به شما توصیه نمیکنم آن را امتحان کنید! در طول سالها، این احساس وجود داشت همه در جهان آن فینال را دیدند، آن سه دقیقه را زندگی کردند و داستانی برای گفتن دارند. به همین دلیل است که آن شب برای من زندهتر از هر چیز دیگری است که تابهحال در زندگیام انجام دادهام.
بروس گروبلار و تیم منتخب لیورپول
بروس گروبلار، موفقترین دروازهبان تاریخ تیم لیورپول در دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰، بدون شک یکی از برجستهترین دروازهبانان لیگ انگلستان بود. شهرت او به سبک غیرمتعارف و اغلب تماشاییاش باز میگردد.
با شخصیت برونگرا در داخل و خارج از زمین محبوبیت زیادی پیدا کرد. اداواطوار و زانوهای لرزان (و به قول خودش؛ رشتههای ماکارونی) او در ضربات پنالتی در فینال چام باشگاههای اروپا سال ۱۹۸۴ فقط مختص او در آن شرایط دلهرهآور بود. حرکات او در حافظه تاریخ فوتبال اروپا ضبط شده است و بعدها حرکات جرزی دودک، دروازهبان لهستانی لیورپول طی ضربات پنالتی در فینال ۲۰۰۵ دقیقاً کپی گروبلار بود. در هر دو فینال بسیاری از بازیکنان رم و میلان تحتتأثیر مسخرهبازی این دو دروازهبان قرار گرفتند و پنالتیهای خود را از دست دادند.
بروس گروبلار با لیورپول هرچه مدال و جام موجود را درو کرد. در اینجا بروس گروبلار دروازهبان سابق و معروف لیورپول تیم محبوب و منتخب دوران بازیگری خود را برای ما صفآرایی میکند:
سرمربی؛ باب پیزلی
باب مرا به لیورپول آورد. او به من گفت تو یک توپ و ۱۱ بازیکن داری - برو و ببین باید چهکار کنی. ما همیشه نمیتوانستیم او را درک کنیم، اما او پیامش را به نحوی به ما میرساند.
دروازهبان؛ ری کلمنس
وقتی ری به تاتنهام رفت من جای او را در لیورپول گرفتم. فکر میکنم ری بهترین دروازهبان تاریخ فوتبال بریتانیا بود. زمانی که به لیورپول پیوستم و قبل از اینکه ری با تاتنهام قرارداد امضا کند، مرا کنار کشید و گفت: "خودت باش، از بازی لذت ببر، همه چیز خوب پیش میره". توصیه خوبی بود، چون در نهایت مدالهای بیشتری از او در لیورپول کسب کردم!
مدافع؛ استیو نیکول
این ممکن است کملطفی به فیل نیل، با ۲۴ مدالی که با لیورپول به دست آورد باشد، اما من استیوی را انتخاب میکنم کمی همهکاره و تطبیقپذیرتر بود. ۱۱ سال بازیکن ثابت لیورپول بود و قبل از بازنشستگی ۵۰۰ بازی انجام داد و همچنین عضو تیم اسکاتلند در جام جهانی ۸۶ بود.»
مدافع؛ آلن هانسن
به طور حتم آلن را انتخاب میکنم. اگر این روزها به ویرجیل فن دایک نگاه کنید، میبینید هرکسی که در کنار او بازی میکند بهمرور بهتر میشود، در مورد آلن هم برای لیورپول و هم در اسکاتلند همینطور بود: تأثیر میگذاشت و بازیهای دیگر بازیکنان در کنار او بسیار بهتر میشد. او همچنین با قد ۱.۸۸ سانتی خود یک چهره باابهت در زمین بود.
مدافع؛ مارک لاورنسون
رکورددار انتقال باشگاه بود و بهخوبی آلن را در خط میانی تکمیل کرد: وقتی آلن اشتباه میکرد، سرعت مارک مانع از خطر میشد. او در این نقش به آلن کمک فوقالعادهای کرد و آنها یک شراکت دفاعی قدرتمند را تشکیل دادند. در صورت نیاز در پست دفاع چپ نیز خوب ظاهر میشد.
مدافع؛ آلن کندی
او در طول دوران بازی من دفاع چپ برجسته ای بود. آلن ناشنوا بود و با سر و صدای جمعیت فقط در صورتی می توانست بشنود که شما در زمین سوت می زدید، من در جناح چپ برای آلن سوت می زدم تا گاهی موقعیتی خود را راست و ریست کند. توانایی های او حرف نداشت و از نظر فنی بسیار خوب بود و گل ها و پنالتی های مهمی را هم می زد»
هافبک؛ تری مک درموت
«من بیشتر بازی هایم را در لیورپول با کریگ جانستون (استرالیایی) در آن پست انجام دادم، اما تری را در سمت راست قرار می دم. او ماشینی بود که می توانست تمام روز بدود. سانترها و پاس های تری به سوی محوطه جریمه کمی بهتر بود و زمانی که به سمت راست می رفت بیشتر از کریگ در بازی موقعیت خلق می کرد.»
هافبک؛ گریم سونس
او بهترین بازیکنی بود که در زندگیام با او بازی کردم. این را میگویم چون همه چیز داشت، میتوانست در هر پستی بازی کند؛ طبیعتا در خط هافبک موثرتر بود اما میتوانست به راحتی در دفاع راست، دفاع چپ و وسط بازی کند. به عنوان یک هم تیمی، گریم خواستار بهترین شما بود چون می خواست برتر باشد و به شما اجازه نمی داد استانداردهای خود را کنار بگذارید.»
هافبک؛ یان مولبی
این روزها می گویند: «یان مولبی دانماركي در فوتبال امروز چه کار می کرد؟» برای من این سوال پیش میآید: او چه کاری را نمیتوانست انجام دهد؟ او بهتر از هر کسی که من تا به حال دیده بودم می توانست توپ را با زیبایی هر چه تمام تر پاس دهد. یان و گریم به عنوان یک جفت بسیار مؤثر خواهند بود؛ یان در نقش نگهدارنده، و گریم خلق موقعیت.
مهاجم؛ جان بارنز
چه فوتبالیستی و چه آدمی، خوب ترین هم تیمی که می توانید ملاقات کنید. او کار خود را به عنوان یک وینگر چپ ماهر و پرسرعت شروع کرد و بعداً به خط میانی رفت. او در جامائیکا به دنیا آمد و ۷۹ بار برای انگلیس بازی کرد، همیشه احساس می کنم، جان باید در بازی های بین المللی بسیار بیشتری بازی می کرد.
مهاجم؛ یان راش
من بیش از هر کس دیگری در لیورپول با راشی بازی کردم، او در یک مقطع قصد داشت از تیم جدا شود، دیوید جانسون و کنی در خط حمله موفق بودند. او به اتاق مربی رفت و گفت: "گوش کن رئیس، من می خواهم تقاضای انتقال کتم". رئیس به او نگاه کرد و گفت: چه انتقالی؟ برو بیرون و شروع کن به بازی!» او شروع به تمرین کرد، دیوید مجروح شد و یک دقیقه بعد، کنی و راشی در حال گل زدن بودند.
مهاجم؛ کنی دالگلیش
کنی دومین بازیکن برتری بود که تا به حال با او در یک تیم بودم، سونس بهترین بود و کنی بازیکن معرکه ایی بود که با قدرت در پشت سر او قرار داشت.. کنی توانایی این را داشت یک مدافع را دور بزند و از هیچ یک گل بسازد. او و راشی یک زوج عالی بودند و این چیزی است که در فوتبال به آن نیاز دارید.
بازیکنان ذخیره؛
پیتر بردسلی / مهاجم
جان الدریچ / مهاجم
رونی ویلان / هافبک