سلام سال ۲۰۰۶ توپو ورداشتم رفتم تو پارک ی ظهر بود که هیشکی نبود
شروع کردم با توپ دوییدن و شوت زدن یدفعه دیوم شوتی که زدم بهم برگشت
سرمو آوردم بالا دیدم مسی داره چشمک میزنه
با ذوق زیادی دوییدم سمت مسی و از خوشحالی چشمام برق میزد
یدفعه رعد و برق زد و ی بارون شدید گرفت
مسی گفت آماده ای
گفتم آره
بعد شروع کرد دریبل زدن
یدفعه ژاوی تکل رفت مسی از رو تکل پرید
بعد روپایی زد گفت پاس داد ژاوی
ژاوی اومد شوت بزنه گفت دروازه بان کجاست
من گفتم نداریم
یدقعه والدز گبیر با شنل سوپرمن از بالا اومد پایین و لبخند زد
گفتم ویکتور بزرگ تویی
والدز: معلومه که منم
مسی: ایول ویکتور آماده باش که اومد
ژاوی: این کیه داره آش میخوره تو این بارون
والدز: تو سرما میچسبه
بعدش مسی رفت گفت هی
بعدش هانری برگشت!
و لبخند زد
ژاوی: عه هانریه
من: ایول هانری بیا فوتبال
هانری کسی آش نمیخواد؟
والدز کبیر چیه میخوای اش بخورم سنگین شم نتونم شیرجه بزنم
بعد هانری شروع کرد دریبل زدن و پاس داد به مسی
من گفتم اینجام مسی
مسی: آره میبینمت
با والدز کبیر تک به تک زدم
ولی زیرکی کردم و توپو پاس دادم ژاوی
ژاوی اومد شوتو بزنه یهو ی هلیکوپتر با ی جاذبه خاصی ژاوی رو گشوند سمت خودش
والدز گفت یا حضرت عباس و از پای ژاوی گرفت
هانری: حتما دوستای مسین آدم فضاییا
من: خخخ
بعد مسی گفتش باید با هم تلاش کنیم
ولی سوپر والدز گفت نگران نباشید خودم میتونم
بعدش سوپر والدز پرواز کرد و گفت مزدور با مشت زد شیشه هلیکوپتر رو شکست
چی پنالدو؟
بیا بیرون ببینم بیا
بعدش گفت ببینید سلطونکه
ژاوی: خجالت بکش
هانری: هلیکوپترو از کجا اورده
پنالدو: منو ببخشید میخواستم ژاوی گروگان بگیرم تا توپ طلا رو به من بدن
هانری: تو که میگفتی کفش طلا مهمه
پنالدو: از اون آشت ی قاشق بهم میدی
مسی: انگاری داره بارون بند میاد
ژاوی: پنالدو مزاحم نمیشد چه فوتبالی بازی میکردیم
من: ی ایده دارم
والدز کبیر: چه فکری
گفتم که پنالدو وسط وایسه ما پاسکاری میکنیم اگه توپو گرفت سفینشو بهش یرمیگردونیم
مسی: خیله خب
بعد پنالدو رفت سمت مسی
ولی کینگ لایی انداخت بعد پاس داد ژاوی و...
هی پاسکاری میکردیم
هانری در حال آش خوردن گیریسو دریبل میزد
سلطون خرس وسط بود و صبح شد و قصه ی ما به سر رسید ولی پنالدو به توپ نرسید