رفتیم آبمیوه فروشی با سهند
بعدش صاحبش شخصی به نام دانیال بود که فقط منو سهند میدونیم کیه و شما نمیدونید
بعد گفتم سهند این دانیاله حتما برامون نقشه شوم داره
بعد سهند یقه دانیال رو گرفت گفت زود ی اب پرتقال بده از جلو چشمم گمشو
بعد دانیال گفت تو اومدی مغازه من و یقه سهند رو گرفت ولی بعدس ماشین کارآگاه پشندی رد شد دانیال ترسید و زود رفت آب پرتقال رو آماده کنه
بعد گفتم سهند من از مغازه این عوضی چیزی ورنمیدارم
ولی گفتش من دانیال نیستم بیا بهت اب آلبالو بدم
من نمیخواستم برم ولی به سهند قول داد کار بدی ازش سر نزنه
سهند گفت اشکال نداره برو من حواسم هست
گفتم ممنون بادیگارد سهند
ولی بعدش که دانیال منو برد اون گوشه گفت اب الیالو میخوای دییییش
با بطری کوبید تو سرم و گفت حالا از شرت خلاص میشم ولی یدفعه مسی ظاهر شد ی شوت استثنایی زد بعد راجر فدرر با راکتش رو توپ اثر گذاشت و خورد به دانیال
بعد فدرر ی چشمک زد گفت بپر بالا رفیق
مسی هم هستش
بعد کلی دوق کردم
مسی گفت خب بیا این بستنی رو بزن خودم یواشکی از اینجا ورداشتم
فدرر: حقشه پولشو ندیم مگه نه؟
بعد دانیال با چاقو اومد حمله کنه ولی سهند افسانه ای داد کشید و توپ بسکتبال رو میزد زمین و میرفت جلو
مسی هم توپو انداختش زیر پاش شروع کرد دریبل زدن این شد که دانیال گیج شد و راجر فدرر گفت بگیر که اومد ی ضربه چشم نواز زد رفت تو سوراخ دماغ دانیال
بعدش من و مسی و فدرر و سهند خوشحالی کردیم
سهند گفت خب منم ی اب هویج پرتقال طالبی بستنی وردارم
مسی: من معجون میخورم
دانیال هم حرص میخورد
بعدش گفت غلط کردم اینو از تو سوراخ دماغم دربیارید
فدرر: محکم فین کن
دانیال: کردم نشد
سهند: خب میبخشیش نجاتش بدیم
من: باشه ولش کنیم
بعدش مسی گفت ی فکری دارم ی شوت زد خلاف جهت سوراخ دماغی که توپ داخلش رفته بود و توپ از سوراخ دماغش اومد بیرون ولی گفت آیییییی دماغممممم
فدرر: عجب شوتی بود
سهند: خب دیگه زود برو خونتون تا پشیمون نشدیم
دانیال: اینم کلید مغازه تحویل شما غلط کردم
من: هر چی مسی بگه
مسی: هر چی خدا بگه
بعدس فدرر شیرکاکائوی خوشمزه خورد ولی سهند چایی دم کرد و تموم شد