اختصاصی طرفداری | فوتبال المپیک با تولد جام جهانی همیشه زیر سایه ماند و طی دوران سرخوش تغییرات بسیاری شده است. طرفداران فوتبال رغبتی به آن نشان میدهند و با محبوبیت روزافزون این ورزش و رقابتهای داخلی و بینالمللی متعدد در سطحی در خور اشاره، هیچکس آن را جدی نمیگیرد.
این روزها برای سنگینوزنان و بزرگان حرفهای این رشته موقعیتی وجود ندارد تا در این مسابقات شرکت کنند، بازیکنان بالای ٢٣ سال حق شرکت در المپیک را دارند، با سه استثنا که میتوانند سن بیشتری داشته باشند.
با این اوصاف هیچکس نمیتواند اهمیت مدال المپیک را در میان جوایز باارزشتر فوتبال نادیده بگیرد. تاریخچه فوتبال المپیک حکایت شنیدنی و عجیب و غریبی دارد. از آنجا که اطلاعات فوتبالدوستان در این رابطه محدود است، حضور در المپیک پاریس بهانه خوبی است تا در این سیاهه به نکاتی چند از فوتبال المپیک صحبت کنیم.
امیرحسین صدر
۱۹ جولای ۲۰۲۴
فوتبال ايران در المپيک؛ حرف تازهای باقی نمانده است
همه چیز به گذشتههای دور باز میگردد. تیم فوتبال ایران در سه دوره از بازیهای المپیک حاضر بوده است: المپیک ١٩٦٤ توکیو، ١٩٧٢ مونیخ و مونترال کانادا در ١٩٧٦.
با وجود صعود به بازیهای المپیک مسکو در ١٩٨٠، ایران پس از تغییرات نظام، بازیها را بهخاطر اشغال افغانستان به دست شوروی، تحریم کرد. شوروی و بسیاری از بلوک شرق چهار سال بعد انتقام خود را گرفتند و بازیهای المپیک لس آنجلس را تحریم کردند.
مهمترین و موفقترین حضور تیم ما در المپیک به بازیهای ۷۶ مونترال بر میگردد. با صعود از گروه خود بهعنوان تیم دوم، وارد ۱/۴ نهایی و ۸ تیم برتر شد که در نهایت با شکست مقابل شوروی از دور مسابقات حذف شد. ایران در آن دوران سلطه بلامنازعی با نسلی درخشان در فوتبال آسیا داشت و موفقیت در مونترال اولین صعود در دیدارهای بینالمللی پس از سه دوره قهرمانی پیاپی در آسیا بود.
تیم جاهطلب و خوش بافت فرانک اوفارل ایرلندی که خدمات بسیاری به فوتبال ما کرد، با دستیار او حشمت مهاجرانی و با حضور ستارگانی در اولین نسل طلایی ایران با بازیکنانی چون پرویز قلیچخانی که تاریخسازترین و بهترین بازیکن تاریخ فوتبال ماست که در هر پستی به جز دروازهبانی به تیم خدمت میکرد، علی پروین، ناصر حجازی، حسن روشن، محمد صادقی، آندرانیک اسکندریان، علیرضا خورشیدی، علیرضا عزیزی، غلامحسین مظلومی، ابراهیم قاسمپور و... حرفهای بسیاری برای بازگویی داشت.
ایران در گروه خود با لهستان قدرتمند که دو سال پیشازاین با حذف انگلستان در دیدارهای مقدماتی جام جهانی ۷۴ با شکست ۱-۰ در مقابل المان بکن بائر به مقام سوم جهان رسید و کوبا همگروه بود.
تیم ملی در اتاوا نتیجه بزرگی به دست آورد و با تک گل غلامحسین مظلومی از سد کوبا گذشت تا به نوعی صعود خود را قطعی کند. در دیدار دوم نسل طلایی ایران در برابر نسل طلایی لهستان قرار گرفت و طی بازی نفسگیر ماحصل آن برد ۳ بر ۲ تیم اروپایی بود آندره ژارماچ سرشناس ۲ گل زد و کازیمیر دینا کاپیتان معروف لهستان گل دیگر را زد. در سوی دیگر گلهای ما را سرشناسترین و بهترین بازیکنان آن دوران دو تیم پرسپولیس و تاج، علی پروین و حسن روشن به ثمر رساندند. علیرغم شکست این یکی از بهترین بازیهای تیم ایران بود.
در مرحله یکچهارم نهایی، حریف شوروی بود. ۲ گل در دقایق ۴۹ و ۶۷، ۲-۰ شوروی. دقیقه ۸۲ کاپیتان پرویز قلیچخانی از روی نقطه پنالتی بازی را ۲-۱ کرد و فشارهای آخر بازی مفید واقع نشد و آن تیم جذاب و دوستداشتنی در دور یکچهارم از گردونه مسابقات کنار رفت. در پایان لهستان دوم شد و شوروی به مقام سوم رسید، مشخصاً شاگردان اوفارل با تیمهای پر قدرت مسابقات روبرو شده بودند.
شاید بدون فیلمها و کلیپها تعاریف از آن دوران و تیم اوفارل و حشمت خان کمی برای نسل امروز اغراقآمیز به نظر برسد، ولی حقیقتاً، انصافاً، بهراستی و با حقانیت کامل، پرچمدار و تیم شماره یک آسیا بودیم، بیرقیب. دو سال بعد، با ترک ایران، حشمت مهاجرانی سرمربیگری تیم را برعهده گرفت و ایران برای نخستینبار به جام جهانی رفت. دروازههای نویی به روی فوتبال ما گشوده شده بود.
متأسفانه نسل بعد از آن در دهه شصت با بازیکنان توانایی چون حمید علیدوستی، ناصر محمدخانی و بسیاری دیگری هیچگاه شانسی برای نمایش استعدادهای خود نیافتند. دریغ!
قصهها و حدیثها به سالهای دور باز میگردد و حرف تازهای برای بازگویی باقی نمانده است! یاد تمامی آن بازیکنان و تیم و مربیانش به خیر باد.
تیم ایران با هدایت حسن حبیبی مربی سرشناس تیم پاس تهران که دو بار در جام تختجمشید به قهرمانی ایران رسید و با پشت سر گذاردن کره شمالی، چین، هند، سریلانکا و سنگاپور برای سومین بار پیاپی به المپیک ۱۹۸۰ مسکو صعود کرد؛ اما در نهایت با اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی، ایران حضور در این مسابقات را تحریم کرد.
به جز این دوره، چهار سال بعد از آن، ایران مسابقات المپیک ۱۹۸۴ لسآنجلس را هم به دلیل برگزاری در خاک آمریکا تحریم کرد تا المپیک دیگری را دست خالیتر از همه پشت سر بگذاریم و در این راه ورزشکاران خوبی دوران اوج خود را دست خالی پشت سر گذاردند. در دوره بعدی المپیک هم تیم جوان پرویز دهداری مربی معروف دیگری در تاریخ فوتبال ایران موفق نشد به المپیک برسد!
خلاصه، همه چیز مثل همیشه با «آه و حسرت و افسوس» بسیاری همراه است! حالا نگاهی داریم به بخشی از وقایع عجیبوغریب فوتبال المپیک طی ١٢٨ سال گذشته
گزارش ممنوع
بهخاطر عدم حضور چندین تیم دعوت شده که در آخرین لحظه از حضور در آن طفره رفتند، فوتبال به طور رسمی بخشی از اولین بازیهای المپیک در سال ۱۸۹۶ نبود.
تنها یک بازی برگزار شد، اما گزارش آن به طرز عجیبی ممنوع اعلام شد. ولیعهد یونان، کنستانتین، مایل بود همه ورزشهای غیررسمی المپیک را از رسانهها دور نگه دارد. بدین ترتیب جزئیاتی محدودی که به بیرون درز کرد، ناقص و متفاوت به نظر میرسید، اما طبق گزارشها، دانمارک، یونان را ۹-۰ یا ۱۵-۰ یا چیزی دراینبین نابود کرد. در مسابقهای که برادر کوچکتر کنستانتین، شاهزاده هر دو کشور یونان و دانمارک، آن را قضاوت میکرد!
شاید کنستانتین میدانست چه عاقبتی در انتظار یونان است و به این دلیل گزارش آن را ممنوع اعلام کرده بود. سه دهه دیگر طول کشید تا یونان اقدامات لازمه را انجام دهد و فوتبال و دفاع بهتری را تشکیل دهد کند. احتمالاً پس از یک بازنگری اساسی و تغییرات فوری، زمانی که آنها اولین بازی رسمی فیفا خود را در سال ۱۹۲۷ انجام دادند، تنها با نتیجه ۴-۱ از ایتالیا شکست خوردند. نتیجه بهتری بود، خیلی بهتر!
تیم فوتبال آپتون پارک با مدال طلا
تیمهای یونان و دانمارک در سال ۱۸۹۶ عمدتاً از بازیکنان باشگاههای خاصی تشکیل شده بودند. زمانی که چهار سال بعد، اولین تورنمنت رسمی فوتبال المپیک برگزار شد، نماینده بریتانیا، آپتون پارک اف سی، از شرق لندن بود.
این باشگاه در افتتاحیه جام حذفی ۱۸۷۲-۱۸۷۱ شرکت کرد، اما بهجای لیگ جدید فوتبال، در اتحادیه جنوبی فوتبال قرار گرفت، سپس دعوت را پذیرفت تا بهعنوان نماینده بریتانیا در پاریس بازی کند و اتفاقاً برنده هم شد!
در تنها بازی خود «کلاب فرانسه» را ۴-۰ شکست داد و مدال طلا را کسب کرد. تنها تیم دیگری که در این رقابتها شرکت کرد دانشگاه آزاد بروکسل بود، اگرچه برندگان مدال برنز بهجای بلژیک بهعنوان «تیم مختلط» ثبتنام کردند بهخاطر اینکه در تیم آنها، یک بریتانیایی و یک هلندی نیز حضور داشتند.
نتیجه ۱۷-۱، و بازیکنانی با ١٠ گل فقط در یک مسابقه
برخوردهای اولیه فوتبال المپیک همیشه کاملاً با رقابت جدی و جانانه همراه نبود. در سال ١٩٠٨، بریتانیا، سوئد را ١٢-١ در "وایت سیتی" لندن شکست داد. درحالیکه دانمارک به لطف ١٠ گل "سوفوس نیلسن"، بله ١٠ گل که خود رکوردی محسوب میشود، فرانسه را ١٧-١ از پا در آورد. ولی نیلسن یگانه فرد ١٠ گله نیست.
در فینال بریتانیا، دانمارک را با نتیجه معقولتر ٢-٠ شکست داد، سپس سومین مدال طلای خود را در چهار حضور در المپیک با پیروزی دوباره در ١٩١٢ به دست آورد. آلمان در آن مسابقه روسیه را ١٦-٠ شکست داد و این بار این "گوتفرید فوکس" بود تا ١٠ گل طی یک بازی به ثمر برساند.
فوتبال تقریباً از بازیهای ١٩١٢ حذف شده بود. میزبان سوئد نگران بود که «محبوبیت آن هنوز جهان نیست».
کسی نبود به این بیخبران جاهل یادآوری کنه «فقط چند سال دیگه فرصت بدین» تا جام جهانی فوتبال به رویدادی بزرگتر از المپیک و تمامی ورزشهای موجود در آن تبدیل شود.
فینال نیمهکاره!
تیمهای فوتبال در سال ١٩٢٠، پس از تشدید تنشهای به وجود آمده در جنگ جهانی اول، نبردهای ورزشی را جدیتر میگرفتند.
هیچیک از تیمهای آلمان، اتریش، مجارستان، بلغارستان و ترکیه دعوت نشدند، و سپس در فینال مسابقات بلژیک به مصاف چکسلواکی رفت. بلژیک خیلی زود در نیمه اول ٢-٠ در مقابل تماشاگران خودی در آنتورپ پیش افتاد، چکها قبل از پایان نیمه تصمیم گرفتند به جان لوئیس، داور انگلیسی بهشدت اعتراض کنند و راهی خارج زمین شدند.
این مسابقه در نهایت لغو شد و چکسلواکی از دریافت مدال خودداری کرد، ازاینرو اسپانیا به مدال نقره دست یافت! زندگی فوتبال با جام جهانی در آمستردام ابدی شد!
در سال ١٩٢٨، مسابقات فوتبال آنقدر گسترش و محبوبیت یافت و فیفا احساس کرد حالا وقتش رسیده است. تشکیلات آنها فرصت را بزرگ، مناسب و مغتنم شمرد.
چهار سال قبل از آن، اروگوئه به اولین تیمی از آمریکایی جنوبی تبدیل شده بود که وارد فرانسه شد. آنها با بلیطهای قایق درجه سه به فرانسه سفر کردند و در عین ناباوری اروپاییها عنوان اول و مدال طلای المپیک را تصاحب کردند. هیچ یک از تیمهای اروپایی نمیدانستند بازیکنانشان چه کسانی هستند و قوت و ضعف آنها چیست. همانطور که معلوم شد یکسروگردن بالاتر از همه قرار داشتند. قویترین تیم المپیک، قدرتمندترین تیم جهان.
این بار اروگوئه، تیمی دیگر از قاره امریکا را شکست داد و طلای ١٩٢٨ را نیز به دست آورد. حضور شیلی، ایالات متحده، مکزیک و مصر به رقابتها حس بزرگی، حس جهانی تازهای بخشید، حتی اگر مصر در مسابقه مدال برنز ١١-٣ مغلوب ایتالیا شد!.
بریتانیا در سالهای ١٩٢٤ و ١٩٢٨ تصمیم گرفت در خانه بماند و پای خود را از جزیره بیرون نگذارد. آنها مصراً اعتقاد داشتند؛ برای مسابقات المپیک فقط باید بازیکنان آماتور انتخاب شوند.
اگرچه در سال ١٩٢٠ قبل از خروج از المپیک در برابر نروژ شکست خوردند، به این دلیل که سایر کشورها شروع به انتخاب بازیکنان حرفهای خود کرده بودند.
درهرصورت، فوتبال محبوبترین رویداد بازیها در سال ١٩٢٨ در آمستردام بود که بیش از 250 هزار بلیت در گیشهها فروخت.
استادیوم المپیک آمستردام با حلقههای المپیک بر سر در آن هنوز با همان شکل و شمایل سابق دو جنوب شهر پابرجاست. جایی که آمستردام برای اولین و آخرین بار میزبان المپیک بود و نام خیابانهای اطراف استادیوم مانند خیابان ماراتون یا میدان المپیک نشان از آن دوران دارد و نقطه شروع و پایان ماراتون هر ساله آمستردام همچنان المپیک استادیوم این شهر است.
یک روز قبل از شروع مسابقات در آمستردام، ژول ریمه ریاست کنگره فیفا در این شهر را بر عهده داشت. پیامد آن عظیم بود و تاریخ ورزش فوتبال این "بازی زیبا" برای همیشه تغییر یافت. طی رأیگیری در این کنگره تصمیم گرفته شد، جام جهانی در سال ١٩٣٠ آغاز خواهد شد. بقیه حکایت به تاریخ پیوسته است.
با این تصمیم جسورانه و شجاعانه، درگیری باورنکردنی میان کمیته بینالمللی المپیک و فیفا درگرفت و باعث شد فوتبال از المپیک سال ١٩٣٢ کنار گذاشته شود. اما بهزودی، فقط چهار سال بعد از آن، فوتبال در سال ١٩٣٦ برای بازیکنان آماتور و تحت حمایت دولت به المپیک بازگشت.
طبق معمول و باورهای ما ایرانیها و بسیاری از ممالک دیگر، دستاندرکاران بریتانیایی که عمدتاً انگلیسی بودند به خواسته خود رسیدند! ولی به هر شکل کنگره آمستردام کلید گشایش جام جهانی و گسترش بیرقیب فوتبال در سراسر جهان بود، و زندگی فوتبال ابدی شد!
پیشوا خشمگین است؛ این اولین و آخرین بار بود!
این فقط بریتانیا نبود که از نروژ دلخور و عصبانی بود؛ نروژیها موفق شدند رهبر نازیها، آدولف هیتلر را نیز آزار دهند. آشفتهحالی هیتلر از کانال ورزش هم از آن حرفها است.
المپیک ١٩٣٦ در زمان رایش سوم در برلین بدنام مرکز پرعظمت نازیها انجام شد. این بار بریتانیا در رقابتها شرکت کرد؛ اما در مرحله یکچهارم نهایی ٥-٤ از لهستان شکست خورد، دقیقاً در مرحلهای که میزبان بازیها برخلاف میل رهبر کشور از ادامه بازیها باز ماند.
هیتلر برای تماشای اولین بازی فوتبال در عمر خود آماده شده بود، او آن را بهعنوان یک فرصت تبلیغاتی برای نشاندادن قدرت آلمان به جهان برنامهریزی کرده بود. اما هیچچیز طبق پیشبینی و خواستههای او و حزب قدرتمند نازی جلو نرفت.
در مراحل ابتدایی بازی، نروژ با یک گل پیشتاز شد، و امید رهبر المانیها زمانی نقشبرآب شد که در ٧ دقیقه به پایان دیدار نروژیها گل دوم را در حضور هیتلر به ثمر رساندند. دیکتاتور عصبانی و برافروخته با چهرهای سرخ بیدرنگ از ورزشگاه خارج شد. ژوزف گوبلز وزیر معروف تبلیغات او که آماده ساخت فیلم پر عظمتی از موفقیت المانیها در المپیک داشت، فاش کرد: "پیشوا The Fuhrer خشمگین است."
هیتلر تا آخر عمر خود هرگز در مسابقه دیگری حضور پیدا نکرد.
یک روز بعد، زمانی که متحد وقت آلمان، اتریش، ٤-٢ از تیم پرو عقب بود، اتفاقات عجیبی رخ داد؛ در آخرین دقیقه وقت اضافه طی حملهای به زمین، یکی از بازیکنان اتریشی مصدوم شد و داور بازی را متوقف کرد.
گزارشهای دیگر حاکی از آن بود، داور طی اخباری که از بیرون زمین گرفته بود، با چند ساعت تأخیر، ناگهان متوجه شده بود، اندازه زمین مسابقه کاملاً اشتباه است. از این رو دستور بازی مجدد داده شد، اما "پرو" در اعتراض به این تصمیم تمامی تیم المپیک خود را به خانه بازگرداند. متعاقب آن در لیما، مردم محلی پرچم المپیک را پاره کردند و به سنگباران کنسولگری آلمان پرداختند!
هند، افغانستان و ترکیه در استادیومهای ناآشنا!
کمتر از ١١ زمین برای برگزاری مسابقات در المپیک ١٩٤٨ لندن انتخاب شد و بله ومبلی برای فینال برگزیده شد.
در استادیومهای ناآشناتر دیگر، لوکزامبورگ در "گلدستون گراوند"، استادیوم برایتون بین سالهای ١٩٠٢ تا ١٩٩٧ به افغانستان شش گل زد، فرانسه ٢-١ هند را در “ایلفورد”, در شرق لندن شکست داد، ترکیه در “والتامستو Walthamstow Stadium"، ورزشگاهی برای مسابقه سگهای تازی که در سال ٢٠٠٨ بسته شد، چین را مغلوب کرد و کره جنوبی در “چمپیون هیل دالویچ هملت" که در ١٩١٢ گشایش یافت، مکزیک را شکست داد. هنوز هم دالویچ، رکورد بالاترین تماشاگر را با ١٦٢٥٤ نفر در یک بازی لیگ خارج از لیگ فوتبال انگلیس در سال ١٩٣١ بین دولویچ هملت و نانهد دارد.
بریتانیا از تیمهای متفاوتی مانند بارنت و کوئینز پارک ترکیب ناب و خوبی داشت و توسط مت بازبی ٣٩ ساله، مربی معروف منچستریونایتد هدایت میشد. او شاید عالی بود، اما هنوز معجزهگر نبود: آنها در نیمهنهایی ٣-١ به یوگسلاوی باختند، سپس مسابقه مدال برنز را ٥-٣ به دانمارک واگذار کردند.
هیچکس جرئت نداشت نتیجه را به استالین اطلاع دهد!
سوئد در سال ١٩٤٨ طلای خود را جشن گرفت، اما هشت المپیک بعدی به تصرف بلوک شرق در آمد. بودجه دولتی تضمین میکرد که تیمهای آنها نسبت به بازیکنان آماتور سایر کشورها برتری بیش از حدی داشته باشند.
مجارستان با همراهی فرانس پوشکاش را در سال ١٩٥٢ به مدال طلا دستیافت. در این دوره، آنها یوگسلاوی را در فینال هلسینکی ٢-٠ شکست دادند. پوشکاش در مسابقات المپیک چهار بار گلزنی کرد، از جمله گل افتتاحیه در فینال.
استنلی روس، دبیر فدراسیون فوتبال انگلیس که بعدها ریاست فیفا را از ١٩٦١ تا ١٩٧٤ در اختیار داست، بسیار تحتتأثیر فوتبال مجارها قرار گرفت. رأس آنها را برای یک بازی دوستانه در سال بعد در ومبلی دعوت کرد و زمانی که مجارها، قویترین تیم جهان در آن دوران، متعاقباً انگلیس را ٦-٣ در ومبلی و در برابر چشمان تماشاگران، تحقیر کردند، احتمالاً خود را نبخشید و از دعوت خود پشیمان شد.
اتحاد جماهیر شوروی هم امید زیادی در بازیهای المپیک ٥٢ هلسینکی داشت، روسها در دیدار اول با یوگسلاوی برخورد داشتند. دیداری سیاسی و کینهتوزانه. جوزف استالین با رهبر کمونیست یوگسلاوی، یوسیپ بروز تیتو، اختلاف شدیدی پیدا کرده بود و حتی تلاش کرد از طریق "کا گ ب" تیتو را ترور کند.
دیداری دیوانهوار با چاشنی سیاست دو کشور تحت توجه همه بود. اتحاد جماهیر شوروی بعد از آنکه ٥-١ از یوگسلاوها عقب افتاد، بیچاره بازیکنان، با ترس از خشم استالین مبارزه تمامعیاری براه انداختند و ناباورانه با ٤ گل در دقایق ٧٥، ٧٧، ٨٧ و ٨٩ بهتساوی ٥-٥ دست یافتند. در میان کامبک و بازگشتهای معروف فوتبال جای دارد.
اما تنها یک روز بعد در بازی تکراری ٣-١ شکست خوردند، و جالبتر اینجا بود نتیجه تا یک سال بعد تا زمان مرگ استالین در مطبوعات شوروی ذکر نشد.
ماجرا به همینجا ختم نشد: اکثر بازیکنان تیم المپیک شوروی از تیم "سیدیاسای مسکو" انتخاب شده بودند، و با وجود قهرمانی در هر یک از پنج فصل گذشته، از لیگ شوروی اخراج شد و پس از آن بهسرعت منحل شد.
برخی ادعا کردند همه چیز زیر سَرِ رئیس KGB، لاورنتی بریا، بوده است. مردی فرصتطلب و رئیس افتخاری دینامو مسکو، و رقیب "سیدیاسای مسکو"!
در موازنه قدرت در سیستم پیچیده و تو در توی دوران کمونیسم شوروی، کدام تیم دو عنوان بعدی قهرمانی را بعدازاین واقعه به دست آورد؟ رقیب دیگر دینامو، اسپارتاک مسکو!
شورش ملوانان
در دور مقدماتی در سال ١٩٥٢، بریتانیا با نتیجه ٥-٣ مقابل لوکزامبورگ، بله لوکزامبورگ شکست خورد، بنابراین جای تعجب نبود که چهار سال بعد، شکست مقابل بلغارستان برای گروهی از ملوانان حامی بریتانیا خیلی زیاد و غیرقابلتحمل بود.
درحالیکه بریتانیا در پایان نیمهوقت در ملبورن از بلغارستان عقب بود، ٨٠ دریانورد از نیروی دریایی نیوکاسل از حصار کنار زمین به داخل زمین پریدند و یک راهپیمایی اعتراضی در تلاش برای الهام بخشیدن به مبارزه تیم برگزار کردند. با چترهایی به رنگهای پرچم انگلیسی و بنری که روی آن نوشته شده بود، "Up the Lions", به معنای کمر خود را محکم کنید و خود را برای مقابله با موقعیت سخت یا استرسزا آماده کنید. با دخالت نیروهای امنیتی، پلیس بهسرعت آنها را از زمین به بیرون اسکورت کرد و بلغارستان ٦-١ پیروز شد.
بریتانیا یکبار دیگر در سال ١٩٦٠ در بازیهای المپیک ظاهر شد، اما در برای سه تورنمنت بعدی موفق به صعود نشدند و سپس از رشته فوتبال المپیک کنارهگیری کردند و سپس بار دیگر با میزبانی رقابتها در سال ٢٠١٢ در المپیک لندن به مسابقات بازگشتند.
ظهور آلمان شرقی
آلمان شرقی پیش از فروپاشی دیوار برلین و اتحاد دو المان، فقط یکبار به جام جهانی راه یافت که طی آن در دیداری تاریخی غربیها را با تنها گل اشپار واسر در جام ٧٤ شکست دادند. درحالیکه غربیها طی تورنمنت به مقام قهرمانی جهان دست یافتند اما شرقیها طلای المپیک ١٩٧٦ را به دست آوردند.
دوازده سال قبل از این، بهعنوان تیم متحد، آلمان مدال برنز را به دست آورده بود: شرق در پلیآف غرب را شکست داد. برنز دوباره در مونیخ ٧٢ به آنها تعلق گرفت.
در سال ٧٦ در مرحله گروهی دوم از آلمان غربی پیش افتادند و در مسابقه مقام سوم با اتحاد جماهیر شوروی مساوی کردند، بهاینترتیب مدال بین دو تیم تقسیم شد، اگرچه پزشک تیم شوروی بعداً اعلام کرد نتیجه بازی تبانی بین دو کشور بوده است. هیچکس تعجبی نکرد. بلوک شرق به هر قیمتی برای عرضاندام در المپیک دست به هر کاری میزدند. دوپینگ برای طلا. امری عادی در میان ورزشکاران آلمان شرقی. در ورزشهای انفرادی بهویژه در شنا، ورزشکاران بیآنکه بدانند طی برنامهای سیستماتیک تحت کنترل پزشکان با دوپینگ که عواقب بسیاری برای آنها داشت به مدالهای طلای بسیاری دست یافتند.
در نبرد سال ١٩٧٦ میان کشورهای کمونیست، در جریان باخت ٣-٠ مقابل شوروی، آن گیل وان، بازیکن کره شمالی طی حمله، نه یک بار، نه دو بار، بلکه سه بار بهسوی داور از مسابقات برای تمامی عمر محروم شد. آلمان شرقی در فینال لهستان را شکست داد. این تنها باری بود زمانی که هر یک از دو کشور آلمان برنده مسابقات فوتبال مردان المپیک شده است.
تنش جنگ سرد و دونگای برزیلی!
پس از کسب مدال طلاب فوتبال برای مجارستان (سه بار)، اتحاد جماهیر شوروی، یوگسلاوی، لهستان، آلمان شرقی و چکسلواکی، تسلط شرق در نهایت در سال ١٩٨٤ به پایان رسید. به لطف تغییر قانون، و سپس بایکوت. حرفهایها تا زمانی که در جام جهانی بازی نکرده بودند مجاز به شرکت در المپیک بودند، و از سال ١٩٩٢ قانون زیر ٢٣ سالهها در مسابقات المپیک تصویب شد.
هنگامی که چکسلواکی، آلمان شرقی و اتحاد جماهیر شوروی بازیهای ١٩٨٤ لسآنجلس امریکا را در میان تنشهای جنگ سرد تحریم کردند، مسیر برای پیروزی فرانسه باز شد. تیم برزیل شامل دونگا جوان را در مقابل ١٠١.٧٩٩ تماشاگر در رز بال از فرانسه شکست خورد. یک دهه بعد، در جام جهانی، دونگا به همان استادیوم بازگشت و پس از آن که روبرتو باجو ایتالیایی پنالتی مهم خود را به آسمان پاسادنا فرستاد، جام جهانی را بهعنوان کاپیتان برزیل در آغوش گرفت، درحالیکه روبرتوی مغموم تا امروز برای ازدستدادن پنالتی خود سرزنش میشود!
فوتبال زنان در آتن قلابی آغاز شد!
یک قرن پس از افتتاحیه المپیک، بسیار برازنده، اولین تورنمنت فوتبال زنان در سال ١٩٩٦ در آتلانتا برگزار شد، و فینال در آتن جورجیا بود؟!
احتمالاً این نتیجه برخی سو تفاهمات اسمی بود. مانند بسیاری از هواداران بلژیکی که قبل از مسابقه کلیدی مقابل ولز در سال ٢٠١٥ بهاشتباه راهی روستای کوچکی در یورکشایر شدند. شهر کوچک آتن، در ١١٠ کیلومتری آتلانتا، مکان برخورد. آمریکا و چین بود. امریکاییها چهار مدال المپیک از پنج مدال اول فوتبال المپیک زنان را از آن خود کردند؛ در المپیک یونان و در آتن واقعی، سپس پکن و لندن.
کمترین تماشاگر برای مو صلاح ۲۰ ساله
کمتر از ٩٠٠٠ نفر بازی محمد صلاح را برای مصر در یک استادیوم 50 هزار نفری در لندن ٢٠١٢ تماشا کردند. در آن زمان کمتر کسی نام او را شنیده بود. این بازیکن ٢٠ ساله به تازگی از المقاولون نقلمکان کرده بود و هنوز در بازل سوئیس خودی نشان نداده بود.
صلاح در همپدن پارک مقابل بلاروس گل زد و پیش از آن با استایل همیشگی گلهای خوبی در برابر برزیل و نیوزلند به ثمر رساند. این کمترین تعداد تماشاگر در مسابقات مردان یا زنان بود و بالاترین 86 هزار نفر بود؛ زمانی که برزیل با نیمار در فینال مردان، خیلی غیرمحتمل و غیرمنتظره به مکزیک باخت.
اسپانیا با در اختیار داشتن خوان ماتا و جوردی آلبا در گروهی با همراهی ژاپن، هندوراس و مراکش موفق نشد حتی یک گل به ثمر برساند. چنانچه لوئیس سوارز و ادینسون کاوانی برای اروگوئه کاری صورت ندادند و اروگوئه در دور مقدماتی از مسابقات خارج شد. در این گروه بریتانیا با مربیگری استوارت پیرس در صدر جدول قرار گرفت. اولین حضور این تیم بعد از المپیک ١٩٦٠. اما بریتانیا در یکهشتم نهایی از کره جنوبی شکست خورد. اگر فقط دیوید بکام را انتخاب میکردند شاید اوضاع فرق میکرد؛ اما پیرس زیر بار نرفت!
در این المپیک به طور تصادفی از پرچم کره جنوبی برای بازی کره شمالی مقابل کلمبیا، استفاده شد. یک اشتباه ناگوار. مسئولین کره شمالی خشمگین بودند و شروع مسابقه یک ساعت به تعویق افتاد!
اگر یونان مهد المپیک است، پاریس نشانِ خانه آن است
این بخشی از خاطرات بیشمار فوتبال المپیک بود، مسابقاتی که همیشه در آستانه و خطر وقایع و حوادث بینالمللی و سیاسی بوده است!
المپیک پاریس شروع شده است؛ جایی است که جنبش المپیک بعد از یک فراموشی تاریخی طولانی و پایانناپذیر، دوباره قوت و قدرت خود را کشف کرد، مکانی که گامهای مهم زیادی در رشد امروزیاش برداشته است.
حکایت آن به قرن نوزدهم باز میگردد.
گام اول، کنگره مؤسس کمیته بینالمللی المپیک، در ژوئن ۱۸۹۴ توسط اشرافزاده فرانسوی پیر دو کوبرتن در دانشگاه سوربن برگزار شد.
سپس مراحل دوم و سوم رسید: بازیهای المپیک دوم و هشتم، هر دو در پاریس، پایتخت فرانسه برگزار شد. امروزه هنوز هم آثاری از هر دو دوره مسابقات در اینجا و آنجای شهر وجود دارد.
اگر خوب نگاه کنید، «میراث» المپیک در پاریس هنوز بسیار زنده است و با بازیهای این دوره زندهتر از همیشه خواهد شد.
سالها پیش در دورانی سخت، ریک به ایلزا در فیلم کازابلانکا گفته بود:
ما همیشه پاریس را داریم We’ll always have Paris…
«ریک» درست گفته بود…